مادرجان ساکم را زیر چادرت بگذار تا کسی نبیند/ پوتین هایشان را همیشه پنهان می کردند

مادر شهیدان حسن الله کرمی و حسین الله کرمی : حسن و حسین همیشه به من می گفتند مادرجان ساکم را زیر چادرت بگذار تا کسی نبیند.پوتینهایشان را هم همیشه داخل نایلون می گذاشتند و با دمپایی به خانه می آمدند تا ریا نشود
کد خبر: ۴۸۴
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۷ - 15June 2013

مادرجان ساکم را زیر چادرت بگذار تا کسی نبیند/ پوتین هایشان را همیشه پنهان می کردند

مادر شهیدان الله کرمی در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری دفاع مقدس گفت :صحبت کردن در کنار این جانبازان برای من خیلی سخت است. چون من کاری نکردم. فرزندم  و بقیه شهدا وظیفه داشتند که بخاطر خدا و حفظ اسلام به جبهه بروند. من افتخار می کنم که فرزندانم به جبهه رفتند. یکی از پسرانم حسین  که در عملیات والفجر1 شهید شده، وپیکرش هنوزبر نگشته  و همچنان مفقود الاثر است.حسن هم در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیده است. برادرم نیز در عملیات کربلای 5 شهید شده است.

وی یکی از بهترین خاطراتش را تشیع پسرش دانست و افزود :بهترین روز زندگی  من روزی بود که صبح آن روز تشییع پسرم حسن بود و بعد از ظهر همان روز هم چهلم برادرم بود.

مادر شهیدان  الله کرمی در پاسخ به این سوال که سخت نیست در یک روز 2 تن از عزیزترین هایتان را در خاک ببینید اظهار داشت :اگر برای خدا باشد اصلا سنگین و درد ناک نیست. به این اعتقاد دارم نه اینکه فقط در قالب زبان و کلام بگویم. من افتخار می کنم. آن روز حال و هوای خاصی داشتم. به این فکر می کردم که ملائکه خدا چطور به این زیبایی این شهید را می بردند.

وی در مورد خصوصیات فرزندانش افزود :وقتی حسن با دوستانش به خانه می آمدند درباره جبهه و مسائل مختلف با هم صحبت می کردند و وقتی من پیش آنها می رفتم به من می گفتند که ما آمدیم تا از شما روحیه بگیریم، بجای اینکه من از آنها روحیه بگیرم آنها از من روحیه می گرفتند. وقتی حسین مفقود الاثر شده بود یک روزی برادرم به خانه ما آمد و وقتی خبر شهادت و مفقودالاثر شدن پسرم را به من داد، به هر حال من مادر بودم و آنها را خیلی دوست داشتم.ضمن اینکه آنها هم بچه های خیلی خوبی بودند.وقتی گریه کردم برادرم گفت: چرا گریه می کنید؟ من فکر نمی کردم روحیه شما ضعیف باشد و اینطوری گریه کنید! به او گفتم من فکر می کردم که شهید بشوند اما دیگر فکر این را نکرده بودم که مفقودالاثر بشود. حسن به من گفت :مادرجان ناراحت نشوید ما به دنبال حسین می رویم تا پیکرش را پیدا کنیم. یا شهید می شویم یا برمی گردیم.که او هم مانند برادرش شهید شد. خوش به سعادتشان.معلوم بود که آنها برای این دنیا نیستند و بالاخره شهید می شوند و به جایی که می خواستند و دوست داشتند رسیدند.

هر وقت با من مصاحبه می کنند و از من می پرسند که آیا پشیمان هستید ؟در جوابشان می گویم خیر اصلا پشیمان نیستم.وقتی انسان چیزی را در راه خدا هدیه می دهد پشیمانی ندارد.همسایه ها هم از من شاکی شده بودند که اگر عباس پسر دیگرم به جبهه برود ما می رویم و او را برمی گردانیم.من به آنها می گفتم آنها امانت الهی هستند مال ما نیستند و خداوند هرطور از ما بخواهد و قبول کند ما نیز همانطور تقدیم می کنیم.و راضی هستیم.

 

مادرشهید حسن و حسین الله کرمی در مورد اخلاص فرزندانش گفت : پسرانم  همیشه به من می گفتند مادرجان ساکم را زیر چادرت بگذار تا کسی نبیند.پوتین هایشان را هم همیشه داخل نایلون می گذاشتند و با دمپایی به خانه می آمدند تا ریا نشود.یکبار من لباس یکی از آنها را شسته  و روی بند پهن کرده بودم. هیچ وقت یادم نمی رود.آرمش به سمت خیابان افتاده بود.وقتی پسرم به خانه آمد با خنده به من گفت لباسم را اینطوری پهن کردی تا به مردم پز بدهی که پسرم سپاهی است.گفتم نه مادرجان. من حواسم نبود.خیلی حساس بود که ریا نشود و نامش مطرح نشود.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار