دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

تواضع فرمانده دفاع مقدس برای حلالیت گرفتن از یک کشاورز

ابراهیم قاسمی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) است که در خاطره‌ای به ماجرای طلب حلالیت گرفتن فرمانده تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) از پیرمرد باغدار خوزستانی اشاره می‌کند.
کد خبر: ۶۱۹۹۷۳
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۴۰۲ - ۰۵:۵۲ - 01October 2023

روایت التماس و زاری یک فرمانده برای رضایت گرفتن از مرد کشاورزبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ابراهیم قاسمی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) است که در خاطره‌ای به ماجرای طلب حلالیت گرفتن حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) از پیرمرد باغدار خوزستانی اشاره می‌کند.

این خاطره را در ادامه می‌خوانید.

مقر ما به نام علی موحد در منطقه‌ای قرار داشت که در مقطعی بنا بود در آن عملیاتی انجام دهیم. جایی که بعدا عملیات والفجر ۸ در ان انجام شد. بچه‌ها را برای آموزش به جایی می‌بردند که نخل‌های سوخته را قطع کنند و در خاک عراق که نهر‌ها طولانی بود پل درست کنند تا رزمنده‌ها را از آن عبور دهند. بچه‌ها در حال آموزش بودند و ما هم گاهی برای سرکشی می‌رفتیم و می‌آمدیم.

تیرماه بود و خرما روی نخل‌ها رسیده بود، اما کسی نبود آن‌ها را بردارد. بالاخره یک روز از حاج عبدالله اجازه گرفتیم خرما‌ها را بکنیم تا دوستان استفاده کنند. چند روز بعد یک مرد سن و سال داری را در نخلستان‌ها دیدیم که در بین نخل‌ها راه می‌رود، از او پرسیدیم مسوول این نخل‌ها چه کسی است؟ گفت چه کارش دارید؟ گفتیم مقداری خرما از این نخل‌ها کندیم که می‌خواهیم از صاحبش رضایت بگیریم یا پولش را بدهیم. این بنده خدا گفت این‌ها مال من است و نه رضایت می‌دهم نه پولش را می‌خواهم. فکر کردیم شوخی می‌کند. ولی دو مرتبه که حاج عبدالله این مسئله را تکرار کرد دیدیم مرد مصر است که من راضی نیستم و پولش را هم نمی‌خواهم. گفتیم خب این خرما‌ها می‌ماند و خراب می‌شد و می‌ریختی دور، گفت باشه من می‌خواستم خراب شود بهتر از این بود شما بخورید. خیلی عصبانی بود. چند روز با حاج عبدالله رفتیم و هرچه حاجی اصرار و التماس کرد و خواست هرچقدر پولش بشود آن را پرداخت می‌کنیم باز صاحب نخلستان راضی نشد که نشد!

آخر سر من عصبانی شدم و به حاج عبدالله گفتم این مرد را ول کن، حضرت امام به ما اجازه داده و رزمنده‌ها مجاز هستند اگر چیزی دیدند آن را بخورند. به خصوص اگر قرار است بماند و خراب شود. با وجود این حرفی که زدم باز حاج عبدالله اصرار به رضایت گرفتن داشت.

یک روز رفت و به جد به دست و پا التماس افتاد، گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت، نه الکی و به ظاهر، بلکه واقعی این کار را می‌کرد. بالاخره مرد رضایت داد و حاج عبدالله گفت بیا پولش را بدهم که مرد قبول نکرد. بعد ازاین حلالیت حاج عبدالله ۲ رکعت نماز شکر خواند و گفت قاسم جان تو نمی‌دانی آن دنیا یک لحظه آدم را نگه دارند تا رضایت بدهد پوستمان کنده است این دنیا کار راحت‌تر است خدارا شکر که توانستم همین دنیا رضایت این بنده خدا را جلب کنم.

سردار شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشکر ۱۰ بود که روز چهارم اسفند سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار