کارشناس رسانه: اگر رسانه‌ها از محور اصلی خارج شوند، منافق‌ساز می‌شوند

کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی یادآور شد: تجربه نشان داده است که عمدتاً رسانه‌ها وقتی از آن حالت و محور اصلی خود خارج شوند، منافق‌ساز می‌شوند که مقدمه جدی بحث التقاط‌های ایدئولوژیکی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و قس علی‌هذا است.
کد خبر: ۶۲۸۲۸۹
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۰ - 05November 2023

کارشناس رسانه: اگر رسانه‌ها از محور اصلی خارج شوند، منافق‌ساز می‌شوندبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه، دکتر علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) و دکتر معصومه نصیری (کارشناس سواد رسانه) به بررسی رسانه و رفتارسازی شناختی پایه، سازمان رفتاری و رفتارسازی مجاهدساز سیاسی پرداختند.

مبارز، متعهد و آرمان‌گرا سه شاخصه پایه برای یک مجاهد

در ابتدای برنامه حسین‌زاده، کارشناس مجری عنوان کرد: بنابر صحبت‌های پیشین شما در برنامه گذشته به این نتیجه رسیدیم که رفتارسازی مجاهد دارای سه شاخصه مبارز، متعهد و آرمان‌گرا است. آیا کما فی السابق چنین اعتقادی دارید که مجاهد باید همین سه شاخصه را داشته باشد یا بحث دیگری به آن اضافه می‌کنید؟

داوودی: قاعدتاً این شاخص‌های پایه هستند و به این معنی نیست که نشود شاخص‌های دیگری را به آن اضافه کرد، اما هر شاخصی هم اضافه کنید اگر این سه پایه را نداشته باشد، به آن مجاهدی که مدنظر ماست، نمی‌رسد. به سه مسئله دیگر در تکمیل این موضوع می‌توان اشاره کرد. مسئله اول؛ زاویه نگاهی است که یک مجاهد به قوانین و قواعدی که او را از دنیای دیگران جدا می‌کند، پیدا می‌کند. در حوزه شناختی معمولاً با دنیا‌های متفاوتی سر و کار داریم. انواع و اقسام قواعد در دنیا‌های افراد وجود دارند که باعث می‌شود فرد به مرحله کنش‌گری در هر سطحی برسد.

در حوزه رفتاری آدم خنثی نداریم

من معتقد هستم که در حوزه رفتاری ما آدم خنثی نداریم، چون همین که یک نفر اعلام می‌کند من نسبت به این مسئله موضعی ندارم، موضع نداشتن خودش نوعی کنش‌گری تلقی می‌شود. فردی که می‌خواهد تحت عنوان مجاهد یعنی رسیدن به مرحله‌ای که در قالب شناخت و ادراک حرکتی به یک نقطه‌ای برسد، اولین نکته توجه به قواعدی است که دنیای این فرد را از دیگران جدا می‌کند.

دنیای مجاهدین اصیلی با دیگران تفاوت اساسی دارد

اینجا لازم است که حتماً یک تبصره‌ای زده شود. دنیای ذهنی مجاهدین در راه خدا، مجاهدین اصیل، نه از نوع سازمان منافقین، نه از نوع داعشی آن و نه، آن مجاهدی که مشمول وجاهدوا فی سبیل الله می‌شود را مدنظرمان است. اساساً دنیای او با دنیای دیگران تفاوت‌های اساسی دارد.

چه طفل شش ماهه و چه پیرمرد و پیرزن ۹۰ ساله باشد، هیچ فرقی نمی‌کند. دنیای این افراد متفاوت است. در قالب بشری خودمان عرض می‌کنیم. این تفاوت دنیا در مسیر تکامل شکل می‌گیرد. پس اگر در مسیر تکامل شکل درستی بگیرد، نوع نگاه هم قاعدتاً متفاوت و درست می‌شود.

آدم مجاهد لزوما یک آدم عجیب و غریب نیست

نکته دوم گرانیگاه و قطب ذهنی یک مجاهد متعهد و آن قوانینی است که در اختیار دارد، یک قطب جذب‌کننده و یک قطب کلونی‌ساز است و مبنائاً تمام لذت مبارزه در متن این مجاهدت را در مسیر جذب تا حل مشاهده کنید. به طور مثال مسیری که بلال حبشی طی کرد، مرحله‌ای که جذب می‌شود و مرحله‌ای که تبدیل به مجاهد می‌شود یا مسیری که حُر طی می‌کند و بسیاری از افراد که به زمان حال خودمان هم نزدیک می‌شویم. همین اواخر اتفاقاتی که در غزه در شرف رخ دادن است، لزوماً آدم مجاهد یک آدم عجیب و غریب نیست.

حتی ممکن است معروف هم نباشد و‌ای بسا اساساً هر چه معروف‌تر، به معنی معروفیت غربی یعنی ماتریالیستی آن، به همان نسبت از فضای مجاهدت فاصله می‌گیرد، چون اصلاً دنیا‌ها در واقع متفاوت می‌شود. گزاره سوم که گزاره بسیار مهمی است. ما شناخت یک مجاهد را از ابتدا شناخت کامل نمی‌دانیم، اما یک چیز را در مجاهد از همان ابتدا کامل می‌دانیم. تکامل در میل کافی و وافی، در دریافت و حرکت در مسیر حقیقت است. پس رابطه بین مجاهد آن تکاملی است که می‌خواهد در مسیر دریافت حقیقت پیدا کند.

در رسانه‌های امروز هر دو طرف ماجرا را مظلوم می‌گویند. می‌گویند مردم مظلوم اسرائیل زیر بمباران گروه‌های تروریستی. از این طرف هم ما می‌گوییم مردم مظلوم فلسطین زیر شدیدترین بمباران وحشیانه. اما از آن طرف می‌آید چکار می‌کند؟ می‌آید حماس را، جهاد اسلامی را، مردم مقاومت را وصل می‌کند به مفهومی تحت عنوان داعش.

مجاهدت تاریخ انقضا ندارد

خیلی واضح است. کسی که در داخل کشور یکباره از مردم رژیم شروع به دفاع کردن می‌کند. چه مفهومی دارد؟ مشخصاً او نه در مسیر تکامل و نه در مسیر مجاهدت است بلکه در مسیر ضد همه این‌ها تلقی می‌شود. همه این‌ها در کنار هم ما را به یک نکته می‌رساند. مجاهدت تاریخ انقضا ندارد. کاملاً توارثی و قابل انتقال است.

یعنی یک نفر در حوزه مجاهدت به هیچ‌وجه تمام نمی‌شود، اما در حوزه جریان ضد مجاهدت قطعاً تمام شدنی است. برای همین است که مجاهدت‌سازی خودش یک ترم رفتاری و شناختی است که به کدام نسبت، با چه فرایندی و بر اساس کدام دیدگاه شما در آن قرار می‌گیرید. از آنجا به بعد نوزاد متفاوت می‌شود.

رسانه و اختلال در مسیر تربیت افراد مجاهد

حسین‌زاده: آیا رسانه این توان را دارد رفتاری را شکل بدهد که آن رفتار حاوی این شاخصه‌های مبارز و متعهد و آرمان‌گرا باشد؟

نصیری: قاعدتاً باید اینطور بروز و ظهور داشته باشد، اما نکته‌ای که امروز شاهد آن هستیم ایجاد نویز و اختلال در مسیر افراد تربیت‌کننده جامعه برای ساخت یا تربیت افرادی است که ما از آن‌ها به عنوان مجاهد یاد می‌کنیم. قاعدتاً روح حاکم بر معانی ذهنی آن فرد او را تبدیل می‌کند به یک فرد مبارزه، متعهد، آرمان‌گرا، مسئولیت‌پذیر، دارای اثر جدی و ممتد و مستمر در جامعه در راستای حرکت رو به جلوی جامعه است. حالا اینکه به هر حال این روح حاکم بر فرد برای اینکه او را تبدیل کند به فردی که ما امروز داریم از او به عنوان مجاهد یاد می‌کنیم، قاعدتاً رسانه هم می‌تواند گزاره‌ها را خلق بکند، هم می‌تواند گزاره‌های خلق شده درست را به حاشیه ببرد و گزاره‌های غلط التقاطی دارای بن‌بست را پیش روی مخاطب بگذارد با یک ظاهر و یک ویترین و یک جذابیت خاصی که مخاطب و کاربر را از آن فضا دور بکند.

رسانه ما مجاهدساز یا مجاهدسوز؟

رسانه در اختلالی که می‌تواند در معنای ذهنی برای مخاطب ایجاد کند، زن را به عنوان فردی که محوریت برای حوزه تربیت و ساخت افرادی که آن واژه مجاهد را می‌شود به آن‌ها الصاق و اطلاق کرد، فرایندی را برای او ایجاد می‌کند که او خودش که از مسیر منحرف شده و اصطکاک اجتماعی ایجاد می‌کند، در سازه‌های تربیتی خود، در سازه‌های حرکتی جامعه، در خانواده و در حوزه تربیتی خود که مهمترین فاکتور و کارکرد زنان بحث تربیتی، چه اجتماعی چه در حوزه خانواده است، دست‌انداز‌هایی و سرعت‌گیر‌هایی ایجاد می‌کند که به شدت قابل توجه است. بنابراین؛ رسانه با خلق معنا و دستکاری کردن معانی دقیقی که مجاهد‌ساز است می‌تواند در واقع این سازه اعم از مادر، نظام آموزش و پرورش و همه ساختار‌های تربیتی می‌تواند این فرایند را در جهت معکوس حرکت دهد و اساساً خود مفهوم مجاهد دیگر آن خاصیت و کارکرد خودش را نداشته باشد. باید به این موضوع که رسانه ما مجاهدساز یا مجاهدسوز است.

تبلور مجاهدت لزوماً میدان نظامی نیست

حسین‌زاده: در کنار مجاهد، سازمان رفتاری یا رفتارساز مجاهد یک کلید واژه‌ای به اسم سیاسی داریم. این کلید واژه سیاسی با مجاهدساز قرابت دارد؟

داوودی: حضرت آقا در مقدمه کتاب انسان ۲۵۰ ساله عبارتی تحت عنوان مبارزه حاد سیاسی دارند. مبارزه دو مفهوم را در متن خود دارد. اولین مفهوم، مجاهدت و مفهوم دوم؛ مبارزه است. مجاهدت و مبارزه هر دوی این‌ها یک قالبی را پیدا می‌کند که ما آن قالب را تحت عنوان مقاومت تکامل‌یافته یا مقاومت رو به تکامل از آن صحبت می‌کنیم.

مقاومت در برابر و مقاومت به نفع یا به تعبیری فنی‌تر، مقاومت له یا مقاومت علیه این موضوع تلقی می‌شود. بنابراین؛ وقتی از سیاست صحبت می‌کنیم، باید بدانیم که اتفاقاً تبلور مجاهدت لزوماً میدان نظامی نیست. بخشی از این میدان سیاست، بخش دیگر این میدان فرهنگ است.

سیاستمداری که مجاهد نباشد، قابلیت مجاهدت‌ساز را ندارد

اگر سیاست را به معنی غربی آن بگیرید، قاعدتاً نافی همه این حرف‌هایی است که ما الآن می‌زنیم.‌ای بسا بخش قابل توجهی از افراد در داخل کشور هم وقتی می‌خواهند راجع به سیاست صحبت کنند، برمی‌گردند به آن پارادایم‌های ایسمی که معمولاً در غرب تعریف شده است. قاعدتاً جامعه، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد را با همان عینک می‌بینند و نگاه‌شان مکاتب است، الهی نیست.

بنابراین؛ کسی که در حوزه سیاست، مبارزه حاد می‌کند اولین چیزی که مدنظر اوست این است: یک سیاست‌مدار اگر لقمه‌اش حلال باشد یعنی مجاهدت کند برای کسب روزی حلال، قاعدتاً اثربخشی سیاسی مفیدی در جامعه خواهد داشت؛ بنابراین اینجا باید سیاست‌مدار ما بلد باشد که مفهومی تحت عنوان مکاسب را بخواند. سیاست‌مدار ما اگر لمعه نخوانده باشد به درد نمی‌خورد.

پس وقتی سیاست‌مدار حرف‌های بی‌ربط می‌زند و سبب اختلال می‌شود، آن سیاست‌مدار مجاهد و مبارز نیست. اصلاً قابلیت مجاهدت‌ساز هم ندارد، چون کلهم اختلال، خلأ و عقده است.

اصلاً درکی از مفهوم مجاهدت پاک ندارد. شناختی از مفهوم مبارزه فی سبیل الله دقیق ندارد. پس این نکته اول ماجرا است که اساساً وقتی صحبت از مفاهیم سیاسی می‌کنیم، اتفاقاً از یکی از دال‌های مرکزی حوزه مجاهدت صحبت می‌کنیم.

نکته دوم؛ سیاست ارتباط بسیار مستقیمی با زاویه محیط شناختی دارد که آدم‌ها در آن پرورش پیدا می‌کنند. اگر هدف فرد از سیاست کسب قدرت باشد، عملاً شناختی را بر عرصه ظهور و بروز گذاشته است که آن شناخت ناشی از گزاره‌های کاملاً غلط و برهم‌زننده است. اما اگر فرد سیاست را وسیله و مسیری برای ارتقای کیفی و تکاملی جامعه بداند اگر قدرت حاصل بشود نتیجه طبیعی ماجرا است.

وقتی صحبت از قواعد شناختی می‌کنیم، می‌گوییم سیاست، سیاست مجاهدت‌ساز، سیاست مجاهدت‌سازی. یعنی سیاست فرهنگی‌ای که باید مجاهدت‌ساز باشد، سیاست اقتصادی که باید مراقبت از لقمه بکند، سیاست اخلاقی‌ای که باید مراقبت از نطفه بکند، سیاست امنیتی‌ای که باید مراقبت از کیان بکند.

مجاهدت سیاسی مجاهدساز متصل به آرمان‌های انسانی و اخلاقی است

نصیری: وقتی از سیاست به عنوان یک واژه صحبت می‌کنیم، به طور مثال حرکت امام حسین (ع) را حرکت سیاسی می‌دانیم، اما یک سیاست همراه با اخلاق، معرفت و با شناخت درست است. در غزه، جنگ تحمیلی، حوزه مدافعان حرم یا شخص حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک نمونه سیاست‌مدار با اخلاق مجاهد، مجاهدساز ترویج‌کننده فرهنگ است. وقتی که از این واژه‌ها صحبت می‌کنیم یعنی در اوج قدرت و در لحظه تصمیم‌گیری، فردی سیاست‌مدار هستی، اما اخلاق را از خودت جدا نمی‌کنی.

این گزاره‌ها، این اتفاقات، چه در حوزه زنان و چه در حوزه فرماندهانی که در حال حاضر هستند، چه فرماندهانی که الآن نیستند می‌بینیم که این مجاهدت سیاسی مجاهدساز متصل به آرمان‌های انسانی و اخلاقی بوده و خروجی آن می‌شود مکتب. یعنی می‌گوییم مکتب سلیمانی.

فرق ما به معنی دکترین انقلاب اسلامی و آن چیزی که در واقع شکل گرفته و توانسته دل‌ها را با خودش همراه کند، با بقیه آنچه که دارد در ساختار‌های سیاسی دنیا اتفاق می‌افتد، اتفاقاً اتصال آن به حوزه اخلاق و انسانیت است.

رسانه مخاطب فکور و آگاه نمی‌خواهد

حسین‌زاده: با توجه به اینکه رسانه می‌تواند گزاره خلق کند. این گزاره‌هایی که رسانه می‌تواند ایجاد کند چه ویژگی‌هایی دارد و یا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد که منبعث از این گزاره‌ها رفتاری شکل بگیرد که مجاهد‌ساز باشد؟

نصیری: امروز رسانه‌های ما فاکتور مهم و جدی کمک به مخاطب برای عمیق شدن بر موضوعات، با آن گزاره‌های دقیقی که از پیش باید رسانه بر روی آن تفاهم کرده باشد و به ذهن مخاطب متبادر کرده باشد، این گزاره‌ها کاملاً گزاره‌های احساس‌محور هستند. یعنی اساساً علاقه‌ای ندارد که عمیق و دقیق شوی و لایه‌های مختلف یک موضوع را بشکافی و وارد آن بشوی و به مخاطب فکوری تبدیل شوی که حرکت او آگاهانه است. فاکتور اقدام آگاهانه می‌تواند رفتاری را سازماندهی کند که دارای قوام است و قابلیت استمرار دارد، خستگی در آن معنایی ندارد و ایستایی ندارد.

مخاطب امروز با رسانه‌هایی مواجه است که ترجیح می‌دهند که عمیق نشود و با خلق گزاره‌های معیوب، گزاره‌هایی که در ذهن فرد هنگام رمزگشایی نیازی به در واقع تلاش فراوان ندارد و در همان لحظه اول درگیری حسی با آن پیدا می‌کنی و در همان درگیری حسی، کنش‌گری هم مبتنی بر حس می‌شود.

مجاهدت، مبتنی بر احساس و رفتار‌های احساسی نیست

مجاهدت قاعدتاً مبتنی بر احساس و رفتار‌های احساسی نیست. کاملاً آگاهانه و مبتنی بر آرمان انتخاب شده، نقطه‌زن کنش‌گری می‌کند و رسانه مانع این فرایند می‌شود. یعنی ترجیح می‌دهد که آن اتفاق عمیق در درون مخاطب نیفتد و مخاطب سطحی‌ای را تحویل جامعه می‌دهد که این مخاطب سطحی، حتی امور ساده روزمره را هم دیگر از او توقع نداری. ما از فرایند مجاهدت، مجاهد‌سازی، مجاهدپروری، مجاهدت سیاسی، آرمان‌گرایی صحبت می‌کنیم و مخاطبی می‌طلبد که محتوای خوب دیده و شنیده است و به عنوان رسانه برای او محتوایی را تولید کرده‌ام که بتواند بهترین‌ها را ببیند.

متأسفانه در حوزه رسانه امروز شاهد ساختار‌هایی که توانایی خلق معنا برای ایجاد مجاهد یا فردی که به این واژه فکر کند، نمی‌بینیم.

امروز در رسانه‌های‌مان چیزی تحت عنوان جهاد معنا ندارد

داوودی: شاید ما در رسانه‌هایمان امروز چیزی تحت عنوان جهاد معنا ندارد. مجاهد به عملی که انجام می‌دهد جهاد می‌گوید. یک تلاش بی‌وقفه و جُهد است. یک اقدام عالمانه و هوشمندانه است. وقتی رسانه ما امکان ساخت مجاهد را ندارد یعنی مفهومی تحت عنوان جهاد در رسانه یا تحریف شده یا کنار گذاشته شده است.

نصیری: مجاهدان واقعی فی سبیل الله از جمله حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک نماد. علاقه‌ای به دیده شدن ندارند. الگویی که رسانه امروز به عنوان مجاهد، جهادگر یا بهتر است که بگویم که آن اقدامی که یک مجاهد می‌خواهد انجام بدهد با تمام دستکاری‌هایش دارد ارائه می‌دهد، الگوی مبتنی بر دیده شدن افراطی و شهو‌ت‌گونه است. از دل آن مجاهدی که در میدان بخواهد در واقع در غربتی یک کاری بکند که نفع عمومی و جهانی داشته باشد در نمی‌آید. چرا؟ چون من آن را عادت دادم به اینکه تو باید دیده شوی، تو باید شهرت به عنوان یک فاکتور الصاق شده به تو باشد.

داوودی: اول انقلاب وزارتخانه اعتقادی به اسم جهاد سازندگی تشکیل شد و شعار او این بود: همه با هم جهاد سازندگی. نمی‌گفت من با تو، تو با من. می‌گفت همه با هم کاری می‌کنیم و در مسیر مجاهدت، مجاهد‌ساز‌ها قرار گرفتند و خودش به مثابه یک رسانه عمل می‌کرد. وقتی سازمان رفتاری و شناخت کامل است، حتی اگر محیط رادیکال شود، پارادایم عوض شود، شناخت ثابت است. همه با هم جهاد سازندگی در جنگ سنگرسازان بی‌سنگر می‌شود.

بعد از جنگ یک جریانی افتاد که کلاً این جهاد را نابود کند و کرد. پس دو چیز را برداشت. همه با هم تعطیل، همه شما برای من و کلاً مفهوم، قوانین و ارزش عوض می‌شود. حالا اگر در یک رسانه، در آن رسانه هدف برجسته کردن گروه و حزب خودت باشد از اینجا به بعد با چی سروکار دارید؟ با مجاهد به تعبیر سازمان مخالفین آن سرو کار دارید. یعنی به لحاظ شناختی خیلی باید دقت کنیم مرز‌های این دو بسیار به هم نزدیک است.

اگر در فضای منافق‌گونه قرار بگیریم، اولین اتفاقی که می‌افتد این است: فاصله جامعه با انواع و اقسام دیوایس‌ها و ابزار‌ها به قدری زیاد می‌شود که جامعه سازمان رفتاری شما به مثابه رسانه را دیگر نمی‌پذیرد و حرکت بر اساس سوشال مدیا بودن را یک نوع جهاد تعریف می‌کند.

از اینجا به بعد ظاهراً در جامعه همه مجاهدت می‌کنند، اما یکی می‌شود مجاهد فی سبیل الله از مدل خوب آن، یکی می‌شود مجاهد از نوع منافق آن، یک عده هم می‌شوند مجاهد از نوع داعشی آن که بسیار در این حوزه‌ها زیاد هستند.

حالا چقدر این مجاهد از نوع دوم و سوم آن مجاهدساز است؟ اتفاقاً به تعبیر خودش مجاهدساز است، اما در حال ساختن لشکر سفهاء، حمقاء و جُهال است. تا جایی که فرق عدالت را به اسم عدالت در مسجد بزند در واقع ابن ملجم هم یک نوع مجاهد بود، اما نوع جنس مجاهدت او خیلی متفاوت بود. برای همین است که می‌بینیم در طول تاریخ همیشه بلااستثناء در یک آوردگاهی، مجاهدسازان با نتایج‌شان یعنی مجاهدین خود حتماً در سه تعریف در مقابل هم لشکرکشی می‌کنند.

حالا سازمان شناخت این‌ها از هم، بسیار مهم است، خروجی را چه چیزی تحویل می‌دهد؟ اولین مفهوم این است: مجاهد از نوع حاج قاسم ناموس‌پرست است. یک دختر ایزدی در قلب سوریه برای او مهم است، اما یک مجاهد از نوع دوم آن، نیروی انسانی اصلاً برای او ابزار است. نگاه ابزاری به انسان داشتن، این یعنی شما را از مجاهد واقعی دور کردن. مرحله سوم اصلاً انسان را تله انفجاری می‌داند. یعنی کاملاً انسان را به مثابه خنثی‌کننده مین‌های در مسیر برای رسیدن به آن طرف است.

صهیونیست‌ها به لحاظ سیاسی یک فرقه هستند

نوع نگاه داعش، کُلمه و دموکرات‌ها بدین شکل است. برای همین است که دسته اول یک خاصیت دارند. خداترس واقعی، دیگران نترس حقیقی هستند، اما دسته دوم خیلی ترسو هستند هر چند می‌خواهند ترس‌شان را قائم کنند. انا رجل خیلی می‌زنند، ولی ترسو هستند. دسته سوم وحشت‌زده هستند. برای همین است سازمان رفتاری صهیونیست‌ها به شدت سازمان رفتاری ترسوی وحشت‌زده است، چون اصلاً صهیونیست‌ها به لحاظ سیاسی یک فرقه هستند.

رسانه‌ها اگر از حالت اصلی خارج شوند، منافق‌ساز می‌شوند

حالا اگر رسانه آیینه تمام نمای یک جامعه باشد باید ببینیم رفتارسازمانی سازمان یافته وحدت‌یافته در درون خودش کدام یک از این سه نوع مجاهدت است. آن وقت می‌شود به آن گفت که آیا این رسانه‌ها مجاهد‌ساز هستند یا نه. اگر هستند مجاهد فی سبیل الله ساز، منافق ساز یا داعش‌ساز هستند؟

که البته تجربه نشان داده است که عمدتاً رسانه‌ها وقتی از آن حالت اصلی خود خارج می‌شوند بیشتر به دسته دوم توجه دارند. منافق‌ساز می‌شوند که مقدمه جدی بحث التقاط‌های ایدئولوژیکی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و قس علی‌هذا است.

نصیری: به جهت این است که ویژگی ایجاد نفاق یا منافق‌سازی پوشش‌ها یا زرورق‌های ظاهری جذابی دارد که اتفاقاً نشان می‌دهد این راه، راه مجاهدت است. این زرورق جذاب روی ماجرا و اتفاقی است که در پشت رقم می‌خورد، پرورش یک سری هیولا‌هایی است که به این پوسته ظاهری هیچ وفاداری‌ای ندارند و در واقع مفهوم هم وفاداری ندارند و اساساً اعتقاد هم ندارند.

رسانه‌ای که در خدمت آرمان متعالی نباشد، خروجی نخواهد داد

حسین‌زاده: دادن شناخت پایه، رفتارسازی کردن، مدیریت کردن جزء وظایف ذاتی یک رسانه است. چه اتفاقی رقم می‌خورد یا چه گزاره‌هایی برای رسانه اولویت پیدا می‌کند که دادن شناخت اولویت رسانه نمی‌شود؟

نصیری: رسانه‌ای که در راستا و در خدمت آرمان نباشد، آرمان به مفهوم آرمان متعالی، این رسانه وقتی می‌آید خودش را تخفیف می‌دهد و خفیف می‌کند عملکردش را در حد گزاره‌هایی که من و گروهم، من و نگاهم، من و مدل تفکر خودم و از آرمان عدول می‌کند، این رسانه نمی‌تواند هیچ‌کدام از این کارکرد‌ها را برای مخاطب ایجاد کند.

ما از رسانه‌ای می‌توانیم توقع داشته باشیم که وفادار، معتقد و پایبند صد درصد و بدون اختلال به آرمان باشد.

وقتی شما این را به چهار رفتار سازمانی به مفهوم جریانی خودت تنزل می‌دهی اساساً نمی‌توانی این خروجی را از او بگیری و در هیچ نظام تربیتی رفتارسازی‌ای خروجی نمی‌دهد.

حسین‌زاده: مسیر رسانه‌ها در ایران به سمت مبارزسازی است یا به سمت معامله‌گری؟

داوودی: اگر عناصر شناختی و ادراکی را به سمت تقویت ژنم مبارزه حاد ببرید، یک قاعده دارید و اگر به سمت معامله حاد ببرید یک قاعده دیگر دارید. اگر فاکتور‌هایی که شناخت را تشکیل می‌دهند را بر مبنای ضریب عقده‌ها، ناتوانی‌ها، کم‌خردی‌ها، بی‌برنامگی‌ها، فرقه‌گرایی‌ها و منیت‌ها بسنجیم ما قطعاً فضای مجاهدت را معامله می‌کنیم. مجاهد اگر شد معامله‌کننده دیگر مبارزه نیست. هر چیز دیگری می‌تواند باشد.

خروجی معامله می‌شود ناکثین و مارقین و قاسطین؛ که بعضی وقت‌ها دیدگاه‌هایشان از راه رفتن مورچه سیاه در شب سیاه روی سنگ سیاه نامحسوس‌تر و عجیب‌تر است.

برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با بررسی تاریخچه علوم‌شناختی و کاربرد‌های آن در حوزه‌های مختلف و شباهت و تفاوت‌هایی که با حوزه‌های علوم روانی دارند، به بررسی شناسه‌ها، شاخص‌ها، تاکتیک‌ها و تکنیک‌های علوم‌شناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه در فضای جنگ ترکیبی می‌پردازد. این برنامه دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج اف‌ام ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفتگو می‌شود.

منبع: رادیو گفت‌وگو

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار