مظلومیت بسیجیان خمینی از انقلاب تا فتنه 88

نسل سومی‌های انقلاب برای دفاع از انقلاب اسلامی به میدان آمدند و با تقدیم خون‌شان بساط فتنه و فتنه گران را از دامن پاک نظام جمهوری اسلامی ایران برچیدند. مظلومیت و گمنامی بسیجیان از دوران انقلاب اسلامی تا فتنه 88 فراموش شدنی نیست.
کد خبر: ۶۴۰۹۷
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۲ - 30December 2015

مظلومیت بسیجیان خمینی از انقلاب تا فتنه 88

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در بیانات مقام معظم رهبری در خصوص فتنه 88 آمده است: راز ماندگاری این انقلاب، اتکای به ایمانهاست؛ اتکای به خداست. لذا شما میبینید آن روزی که تودهٔ عظیم مردم در سرتاسر کشور احساس کنند که دشمنیای متوجه انقلاب است، احساس کنند که دشمنیِ جدیای وجود دارد، بدون فراخوان حرکت میکنند میآیند. روز نهم دی شما دیدید در این کشور چه اتفاقی افتاد و چه حادثهای پیش آمد. دشمنان انقلاب که همیشه سعی میکنند راهپیمائیهای میلیونی را بگویند چند هزار نفر آمدهاند - تحقیر کنند، کوچک کنند - اعتراف کردند و گفتند در طول این بیست سال، هیچ حرکت مردمیای به این عظمت در ایران اتفاق نیفتاده است؛ این را نوشتند و گفتند. آن کسانی که سعی در کتمان حقائق دربارهٔ جمهوری اسلامی دارند، این را گفتند. علت چیست؟ علت این است که مردم وقتی احساس میکنند دشمن در مقابل نظام اسلامی ایستاده است، میآیند توی میدان. این حرکتِ ایمانی است، این حرکتِ قلبی است؛ این چیزی است که انگیزهٔ خدائی در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست ارادهٔ الهی است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دلها دست خداست. ارادهها مقهور ارادهٔ پروردگار است. وقتی حرکت خدائی شد، برای خدا شد، اخلاص در کار بود، خدای متعال اینجور دفاع میکند. لذا میفرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین امنوا».

در تاریخ بیش از سه دهه انقلاب اسلامی وقایعی رخ داد که این وقایع مملو از نقاط عطفی است که در اذهان ملت شریف ایران اسلامی نقش بسته است. دوران غرور آفرین دفاع مقدس، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و پیشرفتهای هستهای از نمونههای بارزی است که جزء هویت هر ایرانی ولایت مدار و متعهد می باشد.

در مسیر رشد و شکوفایی ملت ایران، دشمنان همواره سعی کردند تا مانع پیشرفت ملت و جمهوری اسلامی شوند. فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 یکی از نقشههای دشمنان نظام بود که با بصیرت ملت ایران و رهبری مدبرانه رهبر فرزانه انقلاب در حماسه 9 دی 88، دشمن ناکام ماند.

نسل سومیهای انقلاب برای دفاع از انقلاب اسلامی به میدان آمدند و با تقدیم خونشان بساط فتنه و فتنه گران را از دامن پاک نظام جمهوری اسلامی ایران برچیدند. مظلومیت و گمنامی بسیجیان از دوران انقلاب اسلامی تا فتنه 88 فراموش شدنی نیست. از جمله این شهدا، شهیدان "حسین غلام کبیری"، "یعقوب بروایه"، "ناصر امیر نژاد"، "داود صدری"، "شهید میثم عبادی"، " شهید سعید عباسی"، "میلاد ذوالفقاری" و ... بودند.

رسانههای بیگانه بر کشته شدن "ندا صالحی آقاسلطان" معروف به "شهید جنبش سبز" که پس از 7 سال از واقعه فتنه 88 همچنان در هالهای از ابهام مانده و با فرار نامزد وی به اسرائیل و حمایت رژیم صهیونیستی بر ابهام این واقعه افزوده شد مانور دادند. کاش رسانه های ما نیز در مقابله همسو به شهدایی می پرداخت که در جریان فتنه بی گناه خونشان به زمین ریخت. کم توجهی رسانه های داخلی در توصیف شهامت شهدای فتنه و شرح کامل واقعه 9 دی باعث شد تا علاوه بر حل نشدن این ابهامات، جامعه شهدای فتنه را به خوبی نشناسند و ندانند بسیاری از شهدای سال 88 برای حفظ نظام و انقلاب در روزهایی پر التهاب کشور که زمینه ی سو استفاده بیگانگان را برای دخالت در امور ایران اسلامی فراهم کرده بود مقابل فتنه گران ایستادند. شاید اگر فرزندان خمینی(ره) با هوشیاری و بصیرتی که داشتند به میدان نمی آمدند بساط فتنه فتنه گران و هم پیمانان آنها در ضربه زدن به انقلاب هیچ گاه برچیده نمی شد.

باید این موضوع را در نظر داشت که نشان دادن کشته شدن "ندا صالحی" چه سودی برای رسانههای بیگانه دارد؟ چرا پس از اعلام شواهد مبنی بر ساختگی بودن صحنه این کشتار رسانههای بیگانه دیگر بر صحت یا سقم این موضوع رسیدگی نکردند؟

در ادامه برای آشنایی بیشتر با شهدای فتنه 88 نحوه شهادت چند تن از شهدا را بخوانید.

***

شهید حسین غلام کبیری

شهید "حسین غلام کبیری" معروف به "نخستین شهید فتنه" در بیست و پنج خرداد ماه سال 88 و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید. نحوه شهادت "غلام کبیری" توسط یک خودرو بیپلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت.

**

شهید یعقوب بروایه

پدر شهید «یعقوب بروایه» در شرح شهادت فرزندش اظهار کرد: یعقوب صبح روز حادثه (23 خرداد) ساعت 9:30 برای امتحان به دانشگاه رفت و ما آن روز تا ساعت 10 شب از وضعیت او بی اطلاع بودیم. یک بار هم تلفنش را غریبهای پاسخ داد که نگرانیمان را بیشتر کرد. از وضعیت پسرم هیچ گونه اطلاعی نداشتم، شب 24 خرداد بلیط هواپیما گرفتم و از اهواز خودم را به تهران رساندم و به همراه پسر و برادرم برای پیدا کردن یعقوب به تمام بیمارستانهای تهران رفتیم تا 2 روز موفق نشدیم اثری از او پیدا کنیم تا اینکه پس از 2 روز شهید را در بیمارستان لقمان حکیم ملاقات کردیم که متاسفانه بر اثر اصابت تیر به ناحیه سر دچار ضربه مغزی شده و به حالت کما رفته بود. پس از پرس و جو به ما گفتند که شهید را از سر خیابان اسکندری به بیمارستان لقمان حکیم تحویل داده بودند. به محل حادثه رفتیم و فردی که شاهد عینی این جریان بود به ما گفت «این جوان کوله پشتی به همراه داشت و مردی که کت و شلوار بر تن داشت با یک سلاح بیصدا و از فاصله نزدیک به طرف او شلیک کرد». پدر شهید «یعقوب بروایه» ادامه داد: از طرف دیگر پلیس آگاهی هم به ما اعلام کرد که از فاصله 2 متری به شهید شلیک شده و صحت حرف آن فرد به من ثابت شد. وی ادامه داد: حدود یک هفته در بیمارستان بودیم و تمام مأموران نیروی انتظامی و افرادی که در بیمارستان حضور داشتند با ما همکاری خوبی داشتند.

**

شهید ناصر امیرنژاد

"ناصر امیرنژاد" دانشجوی رشته هوا و فضای دانشگاه تهران برای تحقیقات در زمینه هوا فضا در سال 88 به دانشگاه شهید ستاری معرفی میشود.

در روز حادثه (30 خرداد) مادربزرگ شهید امیرنژاد که برای دیدار وی از یاسوج به تهران آمده بود، با نوهاش در میدان آزادی قرار میگذارد تا او را ببیند ولی از آنجا که محدوده خیابان آزادی به دلیل تظاهرات و اغتشاشات بعد از انتخابات ناامن شده بود، در اثر اصابت گلوله به ناحیه پهلو به شهادت میرسد.

**

شهید محمدحسین فیض

محسن فیض برادر شهید در خصوص نحوه شهادت "محمد حسین فیض" اظهار کرد: روز حادثه (31 خرداد) برادرم به همراه خانوادهاش از کرج به تهران آمدند. آن روز محمدحسین برای تحویل کالای به مشتری از خانه خارج شد تا شب از او بیاطلاع بودیم تا اینکه ناشناسی با گوشی برادرم با ما تماس گرفت و اعلام کرد "فردی با این مشخصات تیر خورده است." پیگیریهای انجام دادیم اما بیفایده بود. روز یکم تیر به پزشک قانونی کهریزک مراجعه کردیم. ماجرا را برایمان اینگونه بیان کردند که محمدحسین در حالی که سوار خودرو به طرف خیابان آزادی در حرکت بود به دلیل شلوغی خیابان، خودرو را کنار خیابان پارک کرد تا مسیر را پیاده طی کند. در همان زمان یک فرد مسلح از پشت سر به ناحیه سر وی شلیک و او را به شهادت میرساند.

**

شهید سجاد سبزعلیپور

سجاد سبزعلیپور هنرجوی رشته بازیگری و عضو انجمن پرستاران در حالی که روز حادثه (30 خرداد) برای امضای قرارداد به تالار وحدت رفته بود بر اثر اصابت تیر به ناحیه سرش به شهادت رسید.

پدر شهید "سجاد سبزعلی پور" یک سال پس از شهادت فرزندش در فتنه 88 در گفت و گویی اظهار کرد: سجاد تک پسرم بود و با اینکه یک سال از شهادت وی میگذرد هنوز باورم نشده است که در میان ما نیست. در تاریخ 30 خرداد سال گذشته هنگامی که پسرم به تالار وحدت رفته بود، در خیابان انقلاب با اصابت تیر مستقیم به ناحیه چشم به شهادت رسید. بعد از انقلاب اسلامی چند بار رأی دادیم و هیچ وقت چنین انتخاباتی نداشتیم و بنده موسوی و کروبی را از مقصران این اتفاقات میدانم.

**

شهید سید علیرضا ستاری

«سید علیرضا ستاری» در روز عاشورای سال 1388 توسط فتنه گران، به قصد کشت، مورد شکنجه شدید قرار گرفت و مضروب شد و به مقام «جانبازان ۷۰ درصد» نائل گردید. وی پس از پنج سال دست و پنجه نرم کردن با آثار جراحت خویش، در سن ۳۱ سالگی به شهادت رسید، این درحالی است که یک دختر و یک پسر خردسال از وی برجا مانده است.

مادر جانباز شهید «سید علیرضا ستاری» در مراسم تشییع فرزندش اظهار کرد: پسرم پیرو ولایت بود، کسانی که راه ولایت را انتخاب کنند، بهترین مسیر را رفتهاند؛ پسرم در راه ولایت فدایی بود؛ خیلی خوشحالم از این انتخاب. همیشه در قنوت نمازهایم از خدا خواستم خودم و بچههایم به شهادت نائل شویم؛ همیشه دوست داشتم رهبرم به نوعی مرا به عنوان رهرو خودشان انتخاب کنند؛ امیدوارم فدا شدن پسرم، استجابت دعاهایم باشد.

**

شهید امیر حسام ذوالعلی

امیر حسام ذوالعلی دانشجوی رشته الهیات دانشگاه آزاد بود و در دانشگاه سعی می کرد با بصیرت دادن به دانشجویان آنها را با دسیسه های فتنه گران آشنا کند. سرانجام در دهم دی ماه 88 و یک روز پس از حماسه بزرگ نه دی، در  حمله عده ای از منافقان فتنه گر، مجروح و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمد و هم اکنون در قطعه 27 بهشت زهرا، ردیف 84 شماره 14 آرمیده است.

پدر شهید ذوالعلی روز شهادت فرزندش اینطور روایت می کند: روز نهم دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کرد تا همراه دوستش به انبار ببرند که موقع برگشت به آنها تیراندازی می کنند. روز دهم دی زمانی که از دانشگاه خارج و وارد اتوبان شیخ فضل الله میشود دو تا ماشین راه را میبندند و حسام را به  سرپیچ جایی که در دید دوربین ها نباشد می کشانند بعد می برند سمت گاردریل وسط اتوبان. همانها امیر حسام به زمین می خورد ولی باز بلند میشود آنها شروع میکنند به شعار دادن حسام هم شعار های خودش را میدهد بعد همه هر کدام ضربه ای بهش میزنند که در پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز...

وقتی به بیمارستان می رسد خودش به دکتر شماره خانه و آدرس می دهد. دکترها تعریف می کردند که سه بار از هوش رفت و هر سه باری که به هوش آمد ذکر یا زهرا(س) یا حسین(ع) می گفت ولی بار سوم چنان یاحسین گفت که نا خودآگاه همه وسایل از دست دکترها رها شد و همگی گریه کردند.

نظر شما
پربیننده ها