سالروز جنگ قادسیه؛

ذلت در مقابل استکبار، توهم قدرت در مقابل ملتی فوق متمدن

اگرچه سرزمین فلسطین به دست صهیونیستها غصب شده ولی حکام عرب خاور میانه منافع خویش را در فدا شدن هم نژادان خود برای بقای هرچه بیشتر در رأس قدرت در کشورهای عربی می بینند.
کد خبر: ۱۸۸۹
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۵ - 11August 2013

ذلت در مقابل استکبار، توهم قدرت در مقابل ملتی فوق متمدن

خبرگزاری دفاع مقدس: هر قومی علاقه مند است که برای دنیا قهرمان معرفی کند. همه اقوام از تاریخ اساطیری خویش دفاع می کنند و این حق هر ملت و قومی است.

اعراب در طول تاریخ قوم مطرحی نبودند؛ مگر در سالهای بسیار دور که آنان از قهرمانانشان در جنگهای خونین داخلی اسطوره ساخته بودند. بنابراین، حمله به ایران و شکست آن امپراطوری وسیع تا قرن ها در ذهن آنان خواهد ماند.
 
جنگ سرنوشت ساز قادسیه در سال شانزدهم هجری قمری پس از چند نبرد محدود میان اعراب و دولت ساسانی رخ داد که در آن اعراب توانستند با موفقیت به عمق خاک ایران پیشروی کنند.
 
فرمانده اعراب سعد بن ابی وقاص و فرمانده قوای ایرانی رستم فرخزاد بود. نکته قابل توجهی که در این نبرد وجود داشت این است که بسیاری از قبائل عرب که در این حمله شرکت داشتند اصلاً به انگیزه ی دفاع از اسلام و گسترش دین خدا نیامده بودند.
 
آنان به دلیل تجربه ای که در سفرهای تجاری و یا شنیدن اخباری درباره حاصلخیزی خاک ایران کسب کرده بودند به قصد نجات از آن وضعیت ناپایدار اقتصادی که در شبهه جزیره ی عربستان به دلیل خشکی آب و هوا گرفتار آن شده بودند، در یورش به ایران شرکت نمودند.
 
برخی از این قبائل اصلاً مسلمان نبودند. بخشی از آنان مانند اعراب بنی کلب مسیحی بودند. آنان دیده بودند سفره ی گسترده ای پهن شده بنابر این، فرصتی جهت غارت مهیا شده بود تا آنان بتوانند از مواهب این سرزمین استفاده کنند.
 
نبرد قادسیه از آن جهت که اعراب توانستند با امکاناتی کمتر از یگانهای ارتش ساسانی به پیروزی نائل شوند برای آنان مهم جلوه کرده است.
 
شکست دولت ساسانی از اعراب عوامل متعددی دارد که به طور مختصر به سه عامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهیم پرداخت.
 
عامل سیاسی:
 
دولت ساسانی به علت نبردهای پی در پی با رومیان نتوانسته بود مشکلات جامعه را حل نماید. بنابر این، بسیاری از مخالفان دولت به ایجاد نا امنی در کشور پهناور ایران دست زدند. حمله اعراب به دولت ساسانی و سقوط این دولت باعث شد که از سوی ایرانیان به نوعی منبع نجات بخش تعبیر شوند.
 
عامل اجتماعی:
 
دخالتهای بیجای موبدان زردشتی نیز در از هم پاشیدگی دولت ساسانی به طور جدی مؤثر بود. یکی از اقدامات آنان صدور فتوای قتل عام مسیحیان ارمنستان که شهروندان ایرانی محسوب می شدند بود.
 
ضمناً نوعی بی ثباتی فکری نیز در فضای فرهنگی کشور به علت گسترش افکاری مانند: مزدکی و مانوی اتفاق افتاده بود. بنابر این، عامل تعیین کننده ای برای متحد شدن ملت ایران علیه مهاجمان وجود نداشت.
 
عامل اقتصادی:
 
نبردهای پیاپی میان ایران و روم در دوران انوشیروان و خسروپرویز باعث کاهش سطح رفاه عمومی در کشور شده بود و توان رزمی ارتش ساسانی را نیز به طور جدی کاهش داده بود.
 
بنابر این، تمامی عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست به دست هم داد تا دولت ساسانی بیش از هر زمان دیگر تضعیف شود و موجبات شکست ارتش ساسانی در مقابل اعراب فراهم شود.
 
اعراب تنها به قادسیه می بالند. این موضوع در حالی است که همین اعراب در موضوعی به نام فلسطین دست بر روی دست گذاشته و در جنگ 6 روزه به طور مفتضحانه ای شکست خوردند.
 
حال این سؤال مطرح می شود که چرا با آنکه قاعدتا اشغال سرزمین فلسطین به دست صهیونیستها غیر از صبغه ی اسلامی موضوعی عربی هم هست ولی اکثر کشورهای عربی پیرو سیاستهای استکباری غرب هستند و چرا سعی در تضعیف جمهوری اسلامی با وجود دفاع از ملت مظلوم فلسطین دارند؟ پاسخ را باید در منافع زودگذر سیاسی و اقتصادی که اعراب از هزاران سال پیش به خاطر راحت طلبی به دنبال کسب آن بوده اند جستجو نمود.
 
اگرچه سرزمین فلسطین به دست صهیونیستها غصب شده ولی حکام عرب خاور میانه منافع خویش را در فدا شدن هم نژادان خود برای بقای هرچه بیشتر در رأس قدرت در کشورهای عربی می بینند. اقدام اردن در لو دادن عملیات هوایی کشورهای سوریه و مصر به رژیم صهیونیستی و کمکهای مالی عربستان سعودی و قطر به مخالفان تروریست در سوریه را می توان در همین راستا ارزیابی نمود.
 
این دولتها تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، به علت وابستگی به دولت استکباری آمریکا و قدرت نظامی که باعث شده بود تا ارتش ایران ژاندارم منطقه ی خاور میانه باشد، به شدت از محمدرضا پهلوی حساب می بردند. ایالات متحده آمریکا اصلاً به اعراب حوزه خلیج فارس به عنوان یک متحد قابل اتکا نگاه نمی کرد؛ حتی اگر کمکی هم به این کشورها اختصاص می داد سعی می کرد کانال اجراییش از طریق ایران باشد.
 
کمک شاه به یمن شمالی در جهت مبارزه با گسترش کمونیسم در منطقه از طریق کنترل یمن جنوبی می تواند نمونه ی روشنی بر این مدعا باشد.
 
در نظر گرفتن منافع زودگذر سیاسی و اقتصادی از سوی حکام عرب منطقه ی خاور میانه سبب شده تا آنان دشمنان آشکار خود را دوست و جمهوری اسلامی ایران را که تنها با هدف مبارزه با استکبار و گسترش اسلام تلاش می کند را دشمن بپندارند و همواره نیز درگیری میان خود و دولت ساسانی را بهانه قرار داده و از رهگذر آن پیروزی بخواهند در مقابل این ملت دارای فرهنگ و تمدن بیش از هفت هزار سال خودی نشان دهند.
 
اعراب مسأله شیعه و سنی را نیز یکی از بهانه های اختلاف افکنی میان خود و ایرانیان عنوان می کنند. در حالی که اگر همین مسأله هم واکاوی شود می بینیم که آنان به خاطر دفاع صریح سلمان فارسی از ولایت او را کتک زده و دهانش را پر از خاک نموده اند.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار