وقتی حفاظت از بیت المال حرف اول و آخر می‌شود

از خصوصیات اخلاقی دیگر شهید نظری این بود که بسیار امین و حافظ بیت المال بود و این مسئله را به دیگر برادران مرتباً گوشزد می نمود. وقتی که به مسئله بیت المال می رسید می گفت: «درست است که ما برای رضای خدا کاری می کنیم و به جبهه هم آمده ایم و تمام این زحمات را متحمل می شویم ولی به خدا قسم روز قیامت جلوی ما را می گیرند و می گویند تو بودی که ماشین سپاه را خراب کردی»
کد خبر: ۲۳۰۶۵۲
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۰ - 24March 2017
وقتی حفاظت از بیت المال حرف اول و آخر می‌شود

به گزارش دفاع پرس از رشت، سردار شهید رشید اسلام خلیل (معروف به حجت) نظری از فرماندهان زبده و پرتلاش گردان حضرت ابوالفضل علیه السلام  لشکر قدس گیلان بود که بخشی از زندگی وی را می توان در خاطرات  سردار هامون محمدی یکی از همرزمان وی جستجو کرد.

سردار هامون محمدی در بخشی از خاطرات خود آورده:

شهید حجت نظری همان بنده ای بود که پروردگار می خواست، نشستن و برخاستنش عبادت خداوند بود. یک انسان چند بعدی بود، با جرأت می توان گفت تمام خصوصیات یک بنده شایسته خداوند در ایشان جمع بود. اخلاص در اعمال و رفتار ایشان تجلی یافته بود.

در بعد سیاسی نیز با اینکه سیاستمدار نبود لیکن تحلیل گر بود، واقعاً بینش سیاسی خوبی داشت، با اینکه مشغله کاری اجازه مطالعه در این رابطه را از ایشان گرفته بود ولی مسائل سیاسی را خوب تحلیل می کرد.

از خصوصیات اخلاقی دیگر شهید نظری این بود که بسیار امین و حافظ بیت المال بود و این مسئله را به دیگر برادران مرتباً گوشزد می نمود. وقتی که به مسئله بیت المال می رسید می گفت: «درست است که ما برای رضای خدا کاری می کنیم  و به جبهه هم آمده ایم و تمام این زحمات را متحمل می شویم ولی به خدا قسم روز قیامت جلوی ما را می گیرند و می گویند تو بودی که ماشین سپاه را خراب کردی، تو پتوهایی را که مردم یک به یک با عشق به خدا و سپاه به جبهه تقدیم کرده بودند کثیف کردی  و از بین بردی. آن وقت است که می بینیم که چیزی برای ما باقی نمی ماند».

دیگر خصوصیت اخلاقی شهید نظری جذب نیرو بود، نه دفع نیرو. نیروهایی که هیچ رابطه ایی با اسلام و انقلاب و رهبری نداشتند وقتی یک برخورد با او می کردند به علت جاذبه ای که شهید داشت هیچ گاه آن برخورد را فراموش نمی کردند و مجذوب ایشان می شدند. همین برخوردهای شهید نظری باعث شده بود که در میان پیر و جوان جذبه خاصی داشته باشد. 

هر وقت برای برادران بسیجی صحبت می نمود همه با جان و دل گوش می دادند به طور مثال یک گروه از برادران بسیجی که مأموریت شان تمام شده بود آماده شده بودند که به شهر خود باز گردند، شهید نظری مقداری برای آنها صحبت کرد، از ضرورت ماندن در جبهه  گفت. در گوشه ای از سخنان  خود گفت: «در این مقطع زمانی که در این انقلاب کسی نمی تواند برای فرار از جهاد بهانه بیاورد، اگر بگویید فقیر بودیم علی بن ابیطالب علیه السلام در آن دنیا می فرماید: ما هم فقیر بودیم، ما هم بسیاری از شبها گرسنه خوابیدیم، رسول اکرم از فرط گرسنگی سنگ به شکم مبارک بستند ولی ما با این حال دست از دین خدا برنداشتیم. اگر بگویید ما زخم خورده ایم و بدنمان پر از ترکش است، علی علیه السلام می فرمایید: «من هم در جنگ احد بیش از 90 زخم کاری برداشتم ولی دست از حمایت رسول الله بر نداشتم، اگر بگویید رفتیم جبهه کسی ما را تحویل نگرفت باز حضرت می فرماید ما را هم 25 سال تحویل نگرفتند ولی تکلیف خودم را ادا نمودم.»

می گفت: «ما دو نوع مأموریت داریم، یک مأموریت کاغذی و دیگر مأموریت الهی ، مأموریت ما الهی است و 45 روز یا سه ماه و دو ماه نیست که تمام بشود و بعد برویم به شهر و خانه یمان و با خیال راحت بگوییم تکلیف مان را انجام دادیم، نه این مأموریت کاغذی است، ما مأموریت الهی داریم. مأموریتی که خداوند به واسطه همین امر فرشتگان را به سجده آدم وادار نمود و بار مسئولیت این مأموریت آنقدر سنگین است که هیچ گاه تمام شدنی نخواهد بود، زمانی که مجاهد برای جهاد می آید خداوند او را ازآتش جهنم حفظ می کند. زمانی که مجهز می شوید برای رفتن به سوی جهاد و انجام تکلیف الهی خداوند به این انسان پیش ملائک مباهات می کند.»

شهید نظری نه چیزی از مال دنیا داشت نه در فکر مال دنیا بود ، زیرا انسانهای وارسته حساب و کتاب آخرت شان سبک تر است. شهید نظری آن قدر در جبهه ها ماند تا عاقبت به جوار رحمت حق پیوست و خداوند درجاتش را که عالی است متعالی نماید.

گفتنی است ؛پاسدار شهيد خليل (حجت)  نظري در اولين روز از فصل بهار سال هزار سيصد و چهل، در ميان خانواده اي مسلمان و متدين ، از نظر اقتصادي کم بضاعت ديده به جهان گشود.  تحصيلات خود را تا  دیپلم به پايان رساند.

با شروع جنگ تحميلي از سوي دشمن بعثي عراق در سال 59 ، به منطقه کردستان براي دفاع از انقلاب هجرت نمود و شجاعانه با دشمنان اسلام مبارزه و نبرد کرد، در اعزام دوم به مريوان و محور دزلي شتافت که دلاوري و رشادتهاي حجت نظري در سرماي طاقت فرساي مريوان مورد توجه شير مردان اسلام، چون حاج احمد متوسليان قرار گرفت و از سوي حاج احمد مأموريت هاي سختي به حجت واگذار شد و ايشان داوطلب و پيروز و سرافراز آن مأموريت ها را به نحو احسن انجام مي داد.

حجت در کنار رزم با دشمن متجاوز به مسائل فرهنگي نوجوانان و جوانان شهرستان فومن توجه ويژه داشت، و در اوقات فراغت از جبهه با تشکيل ستاد تبليغات فرهنگي سردار جنگل، سنگر ديگري در مقابل دشمنان اسلام ايجاد کرد و صيانت از روح و تفکر و شناخت را با تشکيل کلاسهاي اخلاق و احکام و قرآن براي جذب و هدايت قشر جوان و نوجوان فعاليت مي نمود و بدين ترتيب سدي مستحکم در مقابل توطئه هاي سوء دشمنان اسلام و قرآن ايجاد نموده بود.

سال 61 مجدد به سوي مناطق جنوبي جبهه هاي نبرد و مبارزه با دشمن غاصب شتافت، و مسئوليت و فرماندهي گروهان را در عمليات رمضان از لشکر 25 کربلا بر عهده گرفت و در کربلاي شلمچه و کانال ماهي حماسه ها آفريد ، و پس از مجروحيت به شهر و ديارش باز گشت  و در زمستان همان سال راهي مناطق عملياتي جفير گرديد، و مسئوليت گروهان جندالله را پذيرفت و با موفقيت توانست روستاهاي مريوان را از لوث وجود ضد انقلاب منطقه پاکسازي نمايد. حجت در عمليات والفجر 6 و عمليات آبي خاکي بدر در نيزارهاي هورالعظيم شرکت و در هر دو عمليات مجروح گرديد ، با وجودي که در بيمارستان شيراز به علت مجروحيت بستري بود اما با شنيدن خبر عمليات بعدي بيمارستان را ترک و خود را به منطقه عملياتي رساند.

حجت در سال 64 مشکل ترين خط پدافندي را در منطقه چنگوله بر عهده گرفت و پس از آن در عمليات والفجر 9 با دست و پاي گچ گرفته شرکت نمود . حجت سال 65 به سنت رسول مکرم اسلام  دينش را کامل نمود و تشکيل خانواده داد، با همه عشق و علاقه اي كه به خانواده داشت ليكن نسبت به احساس تكليف مي كرد، لذا وظايف بعدي را دنبال نمود و عازم سنندج و اسلام آباد غرب گرديد . و پس از آن فرماندهي گردان حضرت ابوالفضل از لشکر قدس گيلان به وي واگذار شد، و در کربلاي 5 قهرمانانه حماسه آفريد و جزء اولين فرماندهان بود که وارد جزيره بوارين شد، پس از آن حجت ديگر بسيار بيقرار و بي تاب پروازي ملكوتي شده بود، دوستانش بارها در خلوت حجت را مشاهده کرده بودند كه در دعا و نيايش، ضجه کنان از دوستان شهيدش طلب شفاعت و وصال کوي حضرت دوست را طلب مي نمود .

حجت در آخرين مأموريتش در حاليکه74 ماه حضور ايثارگرانه در جبهه و خط پدافندي شلمچه را بر عهده گرفته بود با اصابت ترکش بر فرق سرش، صورتش با خونش خضاب گرديد و همانند، امام و مولا و مقتدايش حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام به آرزويش رسيد و همنيشن با ملکوتيان گرديد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها