روایتی از شهید «سیدمحمود دیلم کتولی» از استان گلستان؛

شهیدی که دوست داشت نام دخترش «سکینه» باشد

همسر شهید سید محمود دیلم کتولی می‌گوید: شهید در عالم خواب به یکی از دوستانش گفت من خیلی دوست داشتم اسم دخترم سکینه باشد؛ چون سکینه دختر امام حسین (ع) است. بعد از شنیدن ماجرای این خواب چهار ماه بعد از تولد دخترم همه او را با نام سکینه صدا زدند.
کد خبر: ۲۳۸۷۹۲
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۲ - 09May 2017
شهیدی که پس از شهادت نام دخترش را انتخاب کردبه گزارش دفاع پرس از استان گلستان، شهید «سید محمود دیلم کتولی» یکی از شهدای استان گلستان است، که در زیر زندگی‌نامه پربارش را مرور می‌کنیم.

سید محمود دیلم کتولی دوم فروردین ماه سال 1347 در خانواده‌ای مومن و معتقد از اهالی روستای محمد‌آباد کتول چشم به جهان گشود. دوران کودکی ایشان همانند بقیه بچه‌های روستا در کانون گرم خانواده سپری گردید. بعد از رسیدن به سن هفت سالگی در مدرسه ابتدایی روستا مشغول به تحصیل گردید.

سیدمحمود دیلم کتولی در تمام دوران تحصیل نیمی از روز در مدرسه حضور داشت و نیم دیگر را در کنار خانواده به کار و تلاش مشغول بود. ایشان در سال 1361 ازدواج نمود و چندی بعد در کارخانه خاوردشت استخدام شد.

همسرگرامی شهید خاطرات خود از آن روزگار را این‌گونه شرح می‌دهد و می‌گوید: اوایل ازدواج ما بود و سید محمود تازه در کارخانه خاوردشت علی‌آباد مشغول به کار شده بود. در یکی از روزها وقتی از محل کار به خانه برگشت دیدم رفته عکاسی و یکی از عکس‌های خودش را بزرگ کرده. من وقتی این عکس را دیدم خیلی تعجب کردم و درباره ماجرای بزرگ کردن عکس از ایشان پرسیدم. سید محمود با مهربانی من را مورد خطاب قرارداد و گفت: خانم قراراست من به همین زودی راهی جبهه بشوم بنابراین احتمال داره در این راه به شهادت برسم. برای همین رفتم عکس خودم را بزرگ کردم تا اگر شهید شدم لااقل شما یک عکس بزرگ از من داشته باشید.

یادم هست شهید خیلی برای رفتن به جبهه بی‌تابی می‌کرد و خیلی دوست داشت زودتر خودش را به منطقه عملیاتی برساند. برای همین آنقدر برای رفتن اصرار کرد تا اینکه حدود هشت ماه زودتر از وقت قانونی روانه خدمت سربازی شد.

ما در آن زمان یک پسر یک‌ساله ماهه داشتیم و دخترمان هنوز به دنیا نیامده بود به خاطر همین، دور شدن از ما برای شهید خیلی سخت بود. سیدمحمود دوره آموزشی را در لشکر 30 پیاده گرگان با موفقیت به پایان رساند و پس از پایان این دوره از طریق ارتش به منطقه عملیاتی فاو اعزام شد. سید محمود بعد از اعزام فقط دوبار به مرخصی آمد و در آخرین مرخصی چند روز پیش ما ماند و بعد از آن از همه خانواده و دوستان و فامیل خداحافظی کرد و رفت و ما بعد از آن مرخصی دوم دیگر سید محمود را ندیدیم.

سید محمود رفت اما آن چیزی که من هیچ وقت آن را فراموش نمی‌کنم این است که صورت سید محمود در آخرین خداحافظی خیلی نورانی شده بود. شهید موقع رفتن انگار می‌دانست دیگه بر نمی‌گردد چون بعد از خداحافظی چند بار رفت و برگشت و خوب به همه جا نگاه کرد.

شهید سید محمود دیلم کتولی بعد از خداحافظی و رسیدن به محل خدمت، 16 فروردین سال 65 در منطقه عملیاتی فاو به شدت مجروح شد. سید محمود پس از انتقال به بیمارستان و پیش از اینکه در همان بیمارستان به شهادت برسد ماجرای مجروحیت خودش را اینگونه شرح داده است: آن روز یعنی 16 فروردین ما عملیات محوله را با موفقیت به پایان رسانده بودیم. بعد از پایان عملیات و در زمان استراحت عده‌ای از بچه‌های رزمنده رفته بودند داخل سنگرها و بعضی‌ها هم بیرون سنگرها نشسته بودند و استراحت می‌کردند.

من هم چون هوا خیلی گرم بود از سنگر بیرون آمدم و در کنار یک بشکه سفید آب نشستم. اما در همین موقع ناگهان جایی که ما حضور داشتیم مورد حمله قرار گرفت و بعد از آن من متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و بیهوش شدم. آن روز گویا سید محمود هم مانند تعداد زیادی از بچه‌های رزمنده مورد اصابت ترکش قرار می‌گیرد و به شدت زخمی می‌شود.

در این حمله یک پای سید محمود از زانو قطع شد و پای دیگر هم چهار انگشتش را از دست داد. سید محمود بعد از آن حمله به سرعت به بیمارستان منتقل شد اما گویا برای نجات او زمان از دست رفته بود، بنابراین پاهای ایشان دچار عفونت شد و در نهایت در بامداد دوم اردیبهشت‌ماه سال 1365 سید محمود نیز به خیل شهدای این سرزمین پیوست و آسمانی شد.

همسر فداکار شهید، دوران پس از شهادت شهید را با بیان یک خواب شرح می‌دهد و می‌گوید: موقعی که سید محمود به شهادت رسید من دخترم را باردار بودم. چند ماه بعد دخترم به دنیا آمد و ما اسم محبوبه را برای او انتخاب کردیم. اما چند روز پس از این نامگذاری یکی از اقوام مورد اعتماد و احترام ما تشریف آوردند و گفتند: سید محمود را در عالم خواب ملاقات کرده است. شهید در عالم خواب به من گفت من خیلی دوست داشتم اسم دخترم سکینه باشد چون سکینه دختر امام حسین (ع) است. بعد از شنیدن ماجرای این خواب ما اسم داخل شناسنامه را تغییر ندادیم اما از چهار ماه بعد از تولدش همه او را با نام سکینه صدا زدند.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار