کبوتر خونین بال خرمشهر/8

با گریه بر من دشمن را خوشحال نکنید

شهید محمدباقر عاصی در فرازی از وصیتنامه‌اش می‌گوید: چنانچه من توفیق شهادت پیدا کردم در ماتمم گریه نکنید یا اگر گریه می‌کنید شیون نکنید و دشمن را خوشحال ننمایید و روح مرا آزرده نگردانید.
کد خبر: ۲۳۸۹۳۷
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۶ - 10May 2017
پسرم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیاندیش / به پسرم واقعیت را بگوییدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، سوم خردادماه و آزادسازی خرمشهر واقعه‌ای تاریخی است، که هرگز از ذهن‌ها پاک نمی‌شود.

در عملیات غرورآفرین بیت‌المقدس که از 10 اردیبهشت سال 61 شروع شد و تا سوم خردادماه و آزادی خرمشهر ادامه یافت، شهدای بسیاری خون پاکشان را نثار میهن اسلامی‌مان کردند.

رزمندگان استان یزد هم مثل همیشه با حضور مستمر خود نقشی را در این واقعه مهم ایفا کردند و این دفاع جانانه به مردم ولایی یزد لاله‌های سرخی را هدیه کرد.

به همین منظور خبرگزاری دفاع مقدس تا سوم خرداد‌ماه نسبت به معرفی این شهدای والامقام اقدام خواهد کرد.

شهید محمدباقر عاصی

تاریخ تولد: 1332

تاریخ شهادت: 20 / 2 / 61

محل شهادت: خونین شهر

نحوه شهادت: اصابت ترکش به سینه

مسئولیت در جبهه: مسول تدارکات گردان لشگر 25 کربلا

زندگینامه شهید:

شهید محمدباقر عاصی در دوازدهم آذر ماه سال 1332 در خانواده‌ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود؛ پس از پایان تحصیلات و اخذ مدرک دیپلم در سال 53 به خدمت مقدس سربازی رفت وی در اوایل انقلاب فعالیت چشمگیری در زمینه پخش اعلامیه و نوار امام داشت.

شهید عاصی در سال 59 به عضویت رسمی سپاه در آمد و در سه نوبت با مسولیت‌هایی چون مسئول تدارکات گردان و مسئول دسته تا سال 61 به طور فعالانه خدمت کرد و در تاریخ 61/2/20 در حالی که مسئولیت تدارکات گردان لشکر 25 کربلا را بر عهده داشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 

از این شهید بزرگوار یک فرزند پسر به نام محمدمهدی به یادگار مانده است.

وصیتنامه شهید به همسرش:

چنانچه من توفیق شهادت پیدا کردم در ماتمم گریه نکنید یا اگر گریه می‌کنید شیون نکنید و دشمن را خوشحال ننمایید و روح مرا آزرده نگردانید. گریه را در جایی بکنید که تبلیغ اسلام شود و ظلم آمریکا را بر این ملت مظلوم افشا نماید و برای نسل‌های آینده ماهیت امپریالیزم روشن گردد.

نامه شهید به همسرش:

به پسرم دروغ نگویید؛ نگویید من به سفر رفته‌ام، نگویید من از سفر باز خواهم گشت، نگویید زیبا‌ترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد، به پسرم واقعیت را بگویید، بگویید به خاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینه پدرت را نشانه رفتند، بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است، بگویید موشک‌های دشمن انگشتان پدرت را در سومار، دست‌های پدرت در میمک، پاهای پدرت را نیز در سومار، سینه پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را در هویزه، حنجره پدرت را در ارتفاعات الله اکبر، خون پدرت را در رودخانه بهمنشیر و قلب پدرت را در خونین‌شهر پرپر کرده‌اند؛ اما هنوز ایمان پدرت در تمام جبهه‌ها می‌جنگد.

به پسرم واقعیت را بگویید بگذارید قلب کوچک پسرم ترک بردارد و نفرت همیشه‌ای از استعمار در آن بدواند، بگذارید پسرم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند. چرا مادر دیگر نخواهد خندید، چرا گونه‌های مادربزرگش همیشه خیس است، چرا پدربزرگش عصا به دست گرفته است، چرا عموهایش بیش از پیش به او محبت دارند و چرا پدرش به خانه برنمی‌گردد. بگذارید پسرم به جای توپ بازی طریقه کار با نارنجک را بیاموزد و به جای جغرافیای جهان تاریخ جهانخوران را بیاموزد هر روز فانسخه پدرش را ببندد، هر روز پوتین پدرش را به پا کند، هر روز اسلحه پدرش را روغن‌کاری کند.

به پسرم دروغ نگویید نمی‌خواهم آزادی پسرم قربانی نیرنگ جهان‌خوران باشد به پسرم واقعیت را بگویید می‌خواهم پسرم دشمن را بشناسد امپریالیسم و استعمار را بشناسد به پسرم بگویید که من شهید شده‌ام شهیدان زنده‌اند الله اکبر به خون آغشته‌اند الله اکبر، بگذارید پسرم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد.

نامه شهید به همسرش یک روز قبل از شهادت

با عرض سلام من هم اکنون که نامه را می‌نویسم ساعت 8 صبح یکشنبه 61/2/19 در انتهای جاده اهواز خرمشهر هستم و منتظر آن هستیم که به خونین شهر حمله کرده و میهن اسلامی‌مان را از چنگال مزدوران بعثی خلاص سازیم از این که تاکنون نتوانستم تلفن کنم این بود که تا این مدت مرتب در جبهه بودم و از یک جا که پیروز می‌شدیم به جای دیگر منتقل می‌شدیم این جا انسان با چشم دل خدا همه جا خدا را و وجود امام زمان (عج) را حس می‌کند ما در حملاتمان پیروزمندانه مواضع اشغالی را پس می‌گیریم.

می‌خواهم خبر پیروزی اسلام در جنوب را برایت به یزد بیاورم ناراحت نباش و به شایعات توجهی نکن تا از خبر مطمئن شوی؛ مبادا ناراحت باشی چون ما در رفاه کامل هستیم چیزهایی که در شهر گیر نمی‌آید به وسیله این مردم عزیز به ما هدیه می‌شود مثل یک شیر زن با مشکلات برخورد کن از آن حالت ناراحتی خود را بیرون آور و در مواقعی که ناراحتی ذکر خدا را بخوان «الا بذکر الله تطمئن القلوب» ما به نبردمان ادامه می‌دهیم «الیس الصبح بقریب» ما در این جا به مصداق آیه «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» رسیده‌ایم .

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار