خاطرات خاکیان افلاکی (11)؛

باد و بارانی که میدان مین را نشان داد

دو یا سه ساعت قبل از عملیات در منطقه عملیاتی والفجر 8 مستقر بودیم، باد و باران تندی شروع شد. همه مطمئن بودیم که دیگر عملیاتی نمی‌شود و به خاطر این که دوباره توفیق از ما سلب شده بود گریه می‌کردیم.
کد خبر: ۲۴۷۴۶۸
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۵ - 12July 2017

باد و بارانی میدان مین را بی اثر کردبه گزارش دفاع پرس از خراسان شمالی، «برات‌محمد تصدیقی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس خراسان شمالی است که مدت 18 ماه در جبهه‌های حق علیه باطل به دفاع از وطن پرداخته است.

وی در بخشی از خاطرات خود که در کتاب «خاکیان افلاکی به روایت نسل سومی‌ها» به رشته تحریر درآمده است می‌گوید: برای شکستن خط دشمن دو یا سه ساعت قبل از عملیات در منطقه عملیاتی والفجر 8  مستقر بودیم، باد و باران تندی شروع شد. همه مطمئن بودیم که دیگر عملیاتی نمی شود و به خاطر این که دوباره توفیق از ما سلب شده بود گریه می کردیم. یک دفعه فرمانده محور آمد و گفت امشب هر طور شده باید به خط بزنیم.

بچه ها دیگر روی پایشان بند نبودند. بالاخره عملیات انجام شد. همه پشت میدان مین رفتند. تمام میدان مین مثل کف دست مشخص بود. فهمیدیم باد و باران به خاطر این بود که زمین را به ما نشان بدهد و ما بتوانیم بدون دادن تلفات و مجروح از آنجا بگذریم.

ساعت سه بعد از ظهر یگان ما وارد عملیات شد. هوا به قدری گرم بود که نمی توانستیم گوشی بی‌سیم را در دست بگیریم. همه از حال رفته بودند. داخل کانال هم خیلی تنگ بود. بیش از چند متر با عراقی ها فاصله نداشتیم. دل به دریا زدم و رفتم بیرون و بالای کانال نشستم. به وضوح بعثی ها را می دیدم و بیدون شک آن ها هم مرا دیدند. اما هیچ کس واکنشی نشان نداد. واقعاً باورم شد که وقتی خدا بخواهد چشم دشمن را کور می کند.

صبح روز بعد نوبت من بود که نگهبانی بدهم وقتی سر نگهبانی بودم گنجشکی در آن اطراف می چرخید. مقداری نزدیک رفتم دیدم هی نوک خود را به زمین می زند. نزدیک‌تر شدم دیدم خاک آنجا فرق می‌کند. کمی خاک‌ها را کنار زدم فکر کردم خمپاره است. بعد با دوستان آنجا را بیشتر کندیم با تعدادی از پیکر شهدا برخورد کردیم که دشمن آن‌ها را همانطور زیر خاک دفن کرده بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار