۸ روایت از زندگی فرمانده بسیجی «علی عاصمی»؛

از آزمایش موشکی در «هورالهویزه» تا تدریس در دوره دافوس

پس از شهادت مسئول مهندسی - رزمی ستاد جنگ‌های نامنظم شهید «مصطفی چمران» که در خصوص موشک‌های آبی خاکی کار می‌کرد، «علی عاصمی» طرح­‌ها وی را زنده و موشک‌ها را در روز‌های متوالی در هورالهویزه آزمایش کرد که نتیجه هم داد.
کد خبر: ۲۷۲۶۳۹
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۸ - 03January 2018

به گزارش دفاع پرس از مشهد، سردار شهید «علی­رضا عاصمی» سال ۱۳۴۱ در «کاشمر» متولد شد. دوران تحصیل خود را تا پایان دوران دبیرستان در کاشمر پشت سر گذاشت. وی در فعالیت‌­ها انقلابی ضد رژیم شاه در کاشمر نقش به‌سزایی داشت. با پیروزی انقلاب و تشکیل نهاد‌های مختلف انقلابی در نهادهایی چون سپاه، کمیته، جهاد و ... به فعالیت مشغول شد. با آغاز جنگ جزو اولین افرادی بود که در نخستین روز‌های جنگ به جبهه اعزام شد.

بیش از ۷۲ ماه در جبهه حضور داشت و در این مدت شهامت، عرفان، تخصص، تعهد و تعبد و خوش‌رفتاری‌اش زبان‌زد خاص و عام بود. او در اکثر عملیات­‌ها با مسئولیت­‌های مختلف از نیروی خط شکن تا فرماندهی حضور فعال داشت. تخریب، تخصص علیرضا بود و همواره تلاش داشت به تازه‌­ترین اطلاعات علمی راجع به تخریب دست پیدا کند و عموماً موفق بود. او با چاپ کتاب­‌هایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار و ... در زمینه آموزش به دیگر همرزمانش نیز کمک شایانی کرد.

علی­رضا عاصمی سرانجام در ساعت ۲ بعدازظهر روز دوشنبه ۱۳ دی‌ماه ۱۳۶۵ به همراه دوستانش در حال خنثی‌سازی بمب‌های فرو ریخته شده توسط هواپیما‌های متجاوز عراقی در کرمانشاه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در کنار آرامگاه شهید «مدرس» و در جوار مزار برادر شهیدش «عباس عاصمی» در کاشمر به خاک سپرده شد.

همسر آینده ­ام باید در جبهه همراه من باشد/ شهید عاصمی طرح­ه ای زمین­ مانده ستاد جنگهای نامنظم را احیاء کرد

وی عضو شورای فرماندهی تیپ ویژه پاسداران و فرمانده تخریب لشکر ۴۳ امام علی (ع) و قرارگاه‌­های کربلا، نجف و خاتم‌الانبیاء (ص) از جمله شهدایی است که تا زمانی که در قید حیات بود، با حضور خود در مناطق مختلف عملیاتی و ابتکاراتی که در زمینه تخریب داشت، منشأ خیرات و برکات فراوانی برای جبهه حق بود.

به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت این فرمانده دلاور، به ۸ روایت کوتاه از زندگی این سردار بی­‌ریای جبهه­‌های حق علیه باطل اشاره خواهیم کرد.

علی عاصمی از نیرو‌های فعال ستاد جنگ‌های نامنظم

عباس سقایی

در ستاد جنگ‌های نامنظم از میان مردمی که به نیرو‌های کاردان و با کیفیت این ستاد می­‌پیوستند جوانی فعال، خوش­‌رو و خوش‌بیان بیشتر از دیگران توجهم را به خود جلب کرد. این جوان که «علی عاصمی» نام داشت، اعزامی از کاشمر بود.

تعدادی از ما دانشجو و برخی معلم بودند. اگر شبی از شب­‌ها حالت رکود در سنگر و جبهه­‌ها به وجود می‌آمد بچه‌­ها با آن شور و شوق زیاد، آن رکود و خستگی را از بین می‌بردند. با علی عاصمی و بچه­‌های آن‌جا قرار گذاشتیم که هر روز یکی از ما گشت بدهد و دشمن را از نزدیک شناسایی کند و کار‌های اصولی برای نابودی دشمن انجام دهیم.

حضور هر دو نفر ما در پشت جبهه صلاح نیست

مادر شهید

مدتی بود که علی­رضا و برادرش عباس با هم دیگر در جبهه بودند. علی­رضا به مرخصی آمد، ولی عباس را با خودش نیاورد.

به علی­رضا گفتم: «عباس، دو ماه است که به مرخصی نیامده است چرا او را با خودت نیاورده‌­ای؟» در جواب گفت: «عباس خیلی مایل بود که با هم به کاشمر بیاییم، اما من به او گفتم که ماندن تو در جبهه واجب‌تر و مهم‌­تر است که به کاشمر بیایی. من هم فقط برای این‌که پدر و مادر را خوشحال کنم به کاشمر می‌روم». هنگامی که برگشتم، تو می­‌توانی به دیدن آن‌ها بروی، ولی الان صلاح نیست که هر دو ما در یک لحظه از جبهه خارج شویم.

همسر آینده ­ام باید در جبهه همراه من باشد/ شهید عاصمی طرح­ه ای زمین­ مانده ستاد جنگهای نامنظم را احیاء کرد

احیاء طرح‌های زمین­ مانده ستاد جنگ‌های نامنظم

سید سعید موسوی

در مدتی که بنده افتخار حضور در کنار شهید عاصمی را داشتم، شاید یک لحظه هم بیکار نمی‌نشست و دائم در حال حرکت و طراحی و اجرای عملیات بود. پس از شهادت شهید «مجد» مسئول مهندسی - رزمی ستاد جنگ‌های نامنظم شهید «مصطفی چمران» که در خصوص موشک‌های آبی خاکی کار می‌کرد، کلیه طرح­‌های او را در انبار مهندسی - رزمی بایگانی شده بود و تنها کسی که جسارت ادامه کار‌ها را داشت، علی عاصمی بود که طرح­‌ها را زنده و موشک‌ها را در روز‌های متوالی در هورالهویزه آزمایش کرد که نتیجه هم داد.

ایمان شرط اول علیرضا برای انتخاب همسر بود

مادر شهید

به فرزندم گفت: «علی­ جان! بالاخره ما باید برای خواستگاری یک جایی برویم، طرف مقابل چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟» گفت: «در مرحله ­ی اول نه مال و نه ثروت و نه زیبایی در نظرم هست، فقط ایمان، باید شخص با ایمانی باشد. پدر و مادرش هم انسان‌­های خوبی باشند، دیگر این‌که مقلد حضرت امام باشد. یک شرط هم دارم و آن این است که من تا روز آخر زندگی‌­ام در جبهه هستم، همسر آینده‌­ام باید در آن‌جا همراه من باشد. اگر حاضر شد به جبهه بیاید، من با او ازدواج می‌کنم، در غیر این‌صورت حاضر نیستم ازدواج کنم.» خلاصه برای علی‌رضا، دختری با شرایطی که می‌خواست پیدا کردیم و او را داماد کردیم.

 

همسر آینده ­ام باید در جبهه همراه من باشد/ شهید عاصمی طرح­ه ای زمین­ مانده ستاد جنگهای نامنظم را احیاء کرد

نظم، از خصوصیات بارز شهید عاصمی

علی اسماعیلی

علی فوق­‌العاده منظم بود. هیچ کاری را مگر جزئی فراموش نمی‌کرد. دفترچه­ کار روزانه او، معرف نظم فوق‌­العاده‌­ای است که در کارهای او به چشم می‌خورد. این نظم، از علی چهره‌­ای ساخته بود که هیچ‌گاه برای هیچ‌ کاری وقت کم نمی‌آورد.

علی در شناخت نیروها و به کارگیری مناسب آن‌ها نیز توانا بود. او در هنگامه­ جنگ و نبرد، زیر آتش بی‌امان دشمن، با خونسردی و تسلط خاص خود، همیشه بهترین ترکیب را روانه میدان می‌کرد.

فرش سیم­‌خاردار از ابتکارات شهید عاصمی

قربان‌­علی صلواتیان

عبور از سیم‌خاردار به خصوص در مواقعی که عمق سیم‌خاردار طولانی باشد، همواره برای نیروها مسئله‌ساز بود.

علی با یاری چند تن از دوستان، برای حل این مشکل، فرش سیم‌خاردار را تهیه کرد که به تولید نیز رسید و در عملیات‌های مختلف با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت.

وقتی در یکی از عملیات‌ها هجوم متراکم و بی­‌امان تانک‌های دشمن را دید، به فکر تهیه آتش‌بار آر.پی.جی افتاد و با تلاش و پشتکار قابل تحسین وی، برای اولین‌بار آر.پی­.جی را با حضور فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با موفقیت آزمایش کرد.

همسر آینده ­ام باید در جبهه همراه من باشد/ شهید عاصمی طرح­ه ای زمین­ مانده ستاد جنگهای نامنظم را احیاء کرد

تدریس در دوره­‌ی دافوس سپاه

منصور احمدلو

علی و توانایی‌های او را خیلی از فرماندهان سپاه و حتی ارتش می­‌شناختند و یک‌بار در سال ۱۳۶۳ به طور جدی به او فرماندهی و یا قائم مقامی لشکر ۵ نصر خراسان پیشنهاد شد. چون حقیقتاً توان کار را داشت، منتها دغدغه­‌ علی این بود که اگر استعداد و قابلیت تخریب در انجام عملیات و پدافند را خوب تفهیم کنم، به هدفم رسیده‌­ام.

او به طور جدی معتقد بود که از نیرو‌های تخریب به‌خوبی می‌­توان در حفظ نتایج عملیات استفاده کرد. بار‌ها می‌گفت: «مین در واقع سربازی است که خواب ندارد. اگر مین کاری به عنوان یک اصل جا بیافتد، نیاز به پدافند نیروی انسانی نیست.

در تسلط او بر کار همین بس که در سال ۱۳۶۲ در دوره‌ دافوس سپاه، برای تدریس جنگ مین و انفجارات از او دعوت کردند که اتفاقاً کلاس­‌های او خیلی پرطرفدار بود.

طرح‌هایم تمام شده برای شهادتم دعا کنید

محسن اسماعیلی

یکی از دوستان که از تهران آمده بود. خیلی نگران علی بود. خواب دیده بود که علی وارد جماران می‌شود. همه در‌ها به رویش باز می‌شود تا به حضرت امام (ره) می‌­رسد.

امام (ره) او را می­‌بوسند و می‌پرسند: «این بار هم طرح تازه­ای آورده‌­ای؟»

علی می­‌گوید: «طرح­‌هایم تمام شد، آمده‌ام برای شهادتم دعا کنید...» خواب را برای علی تعریف کردیم، خندید.

همسر آینده ­ام باید در جبهه همراه من باشد/ شهید عاصمی طرح­ه ای زمین­ مانده ستاد جنگهای نامنظم را احیاء کرد

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها