به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، درخواست ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان مبنی بر نهایی کردن نیروگاههای هستهای در صحرای این کشور پس از سفرهایی که ترامپ رئیس جمهور آمریکا، «جرد کوشنر» مشاور امنیت ملی آمریکا و «ریک پری» وزیر انرژی دولت ترامپ به ریاض داشتند با انعقاد قراردادهای چند میلیارد دلاری با عربستان توام بود، شکل جدیتر به خود گرفت. به همین دلیل ولیعهد عربستان به شرکت وستینگهاوس (این شرکت در آستانه ورشکستگی است و دلارهای سعودی میتواند آن را نجات دهد) مهلت یک ماهه داده است تا این قرارداد را نهایی کند. نشریات آمریکایی نوشتهاند که دولت ترامپ بر سر دوراهی است؛ زیرا از یک طرف این قرارداد سرازیر کردن میلیاردها دلار به سوی شرکتهای آمریکایی است و از سویی بر اساس سیاست اعلام شده چندی پیش دولت ترامپ تحت عنوان «دکترین سیاست هستهای آمریکا» در تضاد است.
نزدیک به سه دهه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در دهه 1960 سه قدرت عمده خاورمیانه، ایران، عربستان و عراق بودند و روابط آنان غالبا در عرصه رقابت نسبت به یکدیگر شکل میگرفت و همواره عربستان در تلاش برای صفبندی با یکی از دو قدرت یاد شده در مقابله با قدرت سوم بود. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران و عربستان حافظ منافع آمریکا در مقابل صفآرایی بلوک شرق و عراق بودند و پس از انقلاب، عربستان به یاری عراق در مقابل ایران در طی هشت سال دفاع مقدس آمد. پس از اشغال کویت توسط عراق، سیاست عربستان به اتخاد و ائتلاف با غرب تغییر جهت داد. جایگاه کنونی عربستان منبعث از ذخایر عظیم انرژی ونفت و حرمین شریفین در جهان اسلام است که بر همین مبنا ادعای رهبری جهان اسلام را دارد.
به نظر میرسد اکنون با رو کار آمدن ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان و طبقه جوان، بلند پروازیهای عربستان با تغییر در سیاست خارجی این کشور یعنی ائتلاف با دشمنان دیروز (اسرائیل) و دوستان امروز، توان مالی چشمگیر و ادعای همترازی با ایران در منطقه، این کشور را مترصد به دستیابی به انرژی هستهای کرده است. بهطوریکه دولت عربستان سعودی اعلام کرده است که برنامه ساخت 16 راکتور هستهای به ارزش بیش از 100 میلیارد دلار را در دستور کار خود دارد.
سعودیها هدف از ساخت این راکتورها را درخاورمیانه بالانس یا توازن با ایران اعلام کردند. عدهای از تحلیلگران هدف دیگر این کشور در داشتن انرژی هستهای، پرستیژ و یا اعتبار بینالمللی میدانند. اما واقعیت امر این است حتی با این منطق نیز عربستان چیزی بدست نخواهد آورد همانگونه که اسرائیل با داشتن 200 بمب اتمی قادر به امنیت تل آویو هم نیست و اعتباری در سطح بینالمللی نداشته است. از طرفی مقوله اعتبار و پرستیژ مقولهای است که بستگی به فرهنگ، تمدن و نیز عملکرد کشورها در سطح بینالملل دارد نه به داشتن سلاحهای مرگبار.
سیاست ریاکارانه آمریکا در بحث هستهای
مدت زمان زیادی از اعلام «دکترین هستهای ترامپ» نمیگذرد که اکنون آمریکا اعلام کرده است که در خصوص انعقاد قرارداد با عربستان در راهاندازی راکتورهای هستهای برای سعودیها بر سر دو راهی قرار گرفته است. قابل ذکر است که در راهبرد ارائه شده از سوی ترامپ اطمینان به عدم گسترش تسلیحات هستهای و پایبندی به موافقتنامههای جاری کنترل تسلیحات صریحا ذکر شده بود. دولت ترامپ برای انعقاد قرارداد هستهای با سعودیها توجیحاتی به کار برده است، نظیر همکاری با عربستان از نظر اقتصادی سبب شکوفایی بسیاری از شرکتهای آمریکایی میشود و میلیاردها دلار به اقتصاد آمریکا کمک میکند و یا عدم انعقاد با عربستان سبب میشود کشورهای دیگری، چون روسیه، فرانسه و دیگر کشورهای هستهای از این فرصت خوب سرمایهگذاری استفاده کنند.
روزنامههای آمریکایی نوشتهاند اگر آمریکا درصدد انعقاد قرار هستهای با عربستان باشد، آنگاه باید در وضع قوانین منع گسترش تسلیحات نظامی تجدید نظر کند و اذعان داشتهاند در آن صورت واشنگتن به ریسک امنیتی بزرگی دست زده است و سبب تشویق کشورهای خاورمیانه در رقابت برای حصول به فناوری هستهای شده است.
عملکرد عربستان سعودی به خوبی نشان داده است که این کشور قدرتی متزلزل نهتنها در سطح منطقه بلکه در جهان است. دادن سلاح هستهای به کشوری که از وحشت اوضاع یمن، مدت زمان سه سال است که بیرحمانه مردم این کشور را بمباران میکند کاری غیر منطقی است. سیاستهای عجولانه این کشور در قبال بحرین و یمن، تلاش وسیع جهت اشاعه بنیادگرایی و وهابیت در جهان اسلام که قدرت تروریسم را در منطقه دوچندان کرده است، و در سطح فرا منطقه سبب گسترش تروریسم در کشورهای غربی و حتی آمریکا شده است (به عنوان مثال حمله به برجهای دوقلوی آمریکا، توسط اسامه بن لادن یک مسلمان معتقد وهابیت اهل عربستان) برای همگان و از جمله خود آمریکا هزینههای سنگینی خواهد داشت.
ورود عربستان به حوزه هستهای با توجه به شرایط سیاسی و مذهبی این کشور میتواند در دراز مدت که این کشور موفق به تجهیز خود به سلاح هستهای شود، سبب شود تا این سلاح خطرناک به دست گروههای افراطی سلفی، وهابیون و نیز طرفداران داعش بيافتد که پیامدهای آتی آن در درجه اول امنیت آمریکا را به خطر میاندازد.
در برنامه هستهای ایران یکی از ایراداتی که همیشه از جانب آمریکا و غرب مطرح میشد این بود که ایران دسترسی فراوانی به منابع غنی هیدروکربن دارد و پس از عربستان سعودی دومین منابع عظیم نفتی و پس از روسیه دومین منابع عظیم گاز دنیا را داراست. با وجود این منابع عظیم انرژی چرا به دنبال برنامه هستهای حتی برای مصارف صلحآمیز نظیر تامین انرژِی غیر فسیلی است؟ این در حالی است که جمعیت ایران بیش از سه برابر عربستان است و سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، خود آمریکائیان هشدار داده بودند اگر تا قبل از سال 2000 ایران به دنبال استفاده از انرژی هستهای و جایگزین کردن انرژی هستهای نرود در آینده بایستی در صدور نفت و گاز صادراتی خود تجدید نظر کند و میزان آنها را کاهش دهد تا بتواند پاسخگوی مصرف داخلی خود باشد.
از طرفی همین موضوع در خصوص عربستان صادق است. ذخایر فسیلی عربستان، تولید و صدور آن بسیار بیشتر از ایران است و تداوم این بهرهبرداری برای عربستان که جمعیتی در حدود یک سوم ایران دارد، بسیار بیشتر از ایران است؛ بنابراین روی آوردن عربستان به برنامه هستهای هیچ توجیه اقتصادی ندارد. تحلیلگران سعودی مدعی هستند با وجود اینکه ما نفت کافی داریم، اما به انرژی دیگری که بتوانیم هر زمان که لازم بود جایگزین آن کنیم نیازمندیم؛ به همین دلیل به دنبال هستهای شدن هستیم. باید خاطر نشان کرد عربستان در شرایط ثابت 270 میلیارد بشکه ذخایر نفتی دارد که دهها سال این کشور را بینیاز به سوخت جایگزین میکند.
از طرفی چه تضمینی وجود دارد، کشوری که منشا بسیاری از چالشهای منطقه است، در اشاعه تروریسم تمامی تلاش خود را به کار برده است، به کمک لابی خود در آمریکا توجه غرب را به مباحثی، چون خطر هستهای ایران و هلال شیعی جلب کرده است، با حمایت آمریکا هر روز به بمباران مردم بیدفاع یمن مشغول است پس از دستیابی به سلاح هستهای از چتر حمایتی آمریکا خارج نشود و سودای جاهطلبی خود را به منصه ظهور نرساند؟
توجیه عربستان برای ساخت راکتورهای هستهای که به منظور ایجاد موازنه قدرت با ایران در منطقه به این امر مبادرت ورزیده است نیز بسیار سطحی و به دور از منطق است، زیرا عربستان با چالش نیروی انسانی کارآمد مواجه است و این کشور از نظر دانش و فناوری هستهای در سطح بسیار پایینی قرار دارد. کسب فناوری هستهای در این کشور درونزا نیست بدین معنا که متخصصین داخلی عربستان حتی توان اداره بخش کوچکی از این صنعت را ندارند و بنابراین آنان باید این تکنولوژی را از خارج از کشورشان وارد کنند، در این صورت استقلال رای آنان در این حوزه محدود میشود.
کشورهایی نظیر عربستان مکلفند در قراردادهای هستهای خود سوخت هستهای (اورانیوم غنی شده) مورد نیاز صنایع خود را از کشور طرف قرارداد (آمریکا) وارد کنند که طبیعی است اجازه استفاده استراتژیک از این صنعت به آنان داده نمیشود. این در حالی است ایران به دلیل همین استقلال رای در سوخت هستهای با غرب مشکل داشت و خواهان آن بود تا سوخت مورد نیاز هستهای خود را در داخل کشور غنیسازی کند، دانشمندان هستهای ایران بر خلاف عربستان از دانش هستهای خوبی برخوردارند و قادرند بدون یاری دیگر کشورها صنایع هستهای خود را راهاندازی کنند؛ بنابراین عربستان در صنعت هستهای با ایران نمیتواند رقابت کند.
با این وجود اگر عربستان درصدد کسب سلاح هستهای باشد، مسلما ایران صرفا برای دفاع خود حق خواهد داشت که مبادرت به چنین عملی کند. آنگاه آمریکا خاورمیانه را با چالشی بزرگ مواجه کرده است که خطر تبدیل شدن عربستان سعودی به یک قدرت هستهای در درجه اول برای او میتواند چندان خوشایند نباشد. کشوری که خواهان انرژی هستهای است بایستی یک وزنه بینالمللی باشد که این در حد و حدود عربستان نمیباشد، زیرا این کشور از ساختار داخلی منسجمی برخوردار نیست و احتمال بروز چالش در این کشور بعید به نظر نمیرسد در آن صورت اگر برنامه هستهای به دست گروه بنیادگرایی در این کشور بيافتد؛ آمریکا با مشکل مواجه خواهد شد.
دسترسی عربستان به سلاح هستهای هیچ ضمانت مکفی برای غرب و خصوصا آمریکا در بازدارندگی هستهای از سوی این کشور نخواهد داشت و خطر یک جنگ هستهای را نهتنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان به همراه میآورد که متضرر اصلی مسلما آمریکا خواهد بود.
انتهای پیام/ 431