روایت‌هایی از زندگی ۵ شهید دانشجوی استان خراسان رضوی؛

تولد، شهادت و تشییع پیکر «یوسف» با نوای اذان همراه بود

سه اذان در زندگی و شهادت «یوسف نصوحی‌پور» دانشجوی «زیست‌­شناسی» دانشگاه «اوکلاهاما» تأثیر گذار بود. اذان اول با لحظه به دنیا آمدن شهید همزمان شد. دومین اذان به گفته همرزمانش، با لحظه اصابت ترکش خمپاره به قلب «یوسف» و شهادت وی و اذان سوم نیز مربوط به زمان خاکسپاری پیکر مطهر این شهید والامقام بود.
کد خبر: ۲۸۲۴۰۰
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۰ - 28September 2018

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مشهد، همزمان با هفته دفاع مقدس و به منظور پاسداشت یاد و خاطره شهدای دانشجوی خراسان رضوی، به خاطرات کوتاهی از پنج شهید دانشجوی این استان اشاره خواهیم کرد.

برای کمک به مردم درس می­‌خوانم

شهید «رحیم‌علی ­اکبری» دانشجوی مقطع دکترای علوم پزشکی

نامادری شهید: می‌گفت: «مادر فکر نکن که می‌خواهم دکتر بشوم تا از طریق آن کسب در آمد کنم و زندگی را رونق بدهم. می‌خواهم یک حصیر زیر پایم باشد و فقط ۲ تا قاشق و بشقاب داشته باشم. گفتم: «اگر می‌خواهی این طوری باشی پس چرا درس می‌خوانی؟» گفت: «برای کمک به مردم درس می‌خوانم».

شهیدی که اذان در آغاز زندگی و شهادتش حرف اول را می ­زد///ایام عید

اخلاص در عمل

شهید «علی صفری شیرازی» دانشجوی مقطع کارشناسی برق

برادر شهید: پدر و مادرم لباس یا دستکش نو برایش می‌خریدند و به او می‌دادند، اما وقتی به خانه برمی‌­گشت همراش نبود. از او می‌پرسیدیم آن‌ها را چه‌کار کردی؟ می‌گفت: «سر کلاس جا گذاشتم». بعد‌ها فهمیدیم که او لباس­‌ها و دستکش‌هایش را به افرادی که از نظر مالی ضعیف هستند می‌دهد.

شهیدی که اذان در آغاز زندگی و شهادتش حرف اول را می ­زد///ایام عید

حجر اسماعیل سید علی را حاجت روا کرد

شهید «سیدعلی آل‌شهیدی» دانشجوی مقطع کارشناسی زبان و ادبیات فارسی

مادر شهید: به هیچ‌کس ویزای سعودی را نمی‌دادند، اما ما به دست آوردیم. در مدینه ۲ پسرم شب برای زیارت بقیع رفته بودند که به جز آن ۲ نفر، کس دیگری هم در بقیع نبود. آن‌ها چهار شخص نورانی را در بقیع دیده بودند، خیلی خوشحال بودند. «سید علی» به من گفت: «آن چیزی را که می­ خواستم، گرفتم.» تا این که شهید شد. در فرازی از وصیتنامه‌اش آورده است: «من این شهادت را در حجر اسماعیل گرفتم».

شهیدی که اذان در آغاز زندگی و شهادتش حرف اول را می ­زد///ایام عید

اذان‌­هایی که رمز و راز داشتند

شهید «یوسف نصوحی‌پور» دانشجوی رشته «زیست ­شناسی» مقطع کارشناسی از دانشگاه «اوکلاهاما»

خواهر شهید: سه اذان در زندگی و شهادت «یوسف» تأثیرگذار بود. به یاد دارم به محض به دنیا آمدن شهید، صدای اذان بلند شد. دومین اذان به گفته همرزمانش با لحظه اصابت ترکش خمپاره به قلب «یوسف» و شهادت وی همزمان شد. بار سوم در زمان خاکسپاری پیکر مطهرش بود. زمانی که می­‌خواستند پیکر او را برای تدفین از پله‌­های صحن (حرم امام رضا (ع)) ببرند از در رد نمی‌شد و به سختی پیکر «یوسف» را به محل دفن رساندند. در همان لحظه یکی از دوستانش در حالی که گریه می‌کرد گفت بر پیکر شهید نماز نخواندیم. با بیان این مطلب چنان سریع تابوت شهید برگشت که همه تعجب کردند. آن روز جمعه بود و وقتی آمدیم به صحن، تمام نمازگزاران حاضر در نماز جمعه بر پیکر شهید نماز خواندند و این سومین اذان بود.

شهیدی که اذان در آغاز زندگی و شهادتش حرف اول را می ­زد///ایام عید

نهال انقلاب نیاز به خون دارد

شهید «حمید دولت‌آبادی» دانشجوی مقطع کاردانی «آموزش ابتدایی» مرکز تربیت معلم

مادر شهید: یک‌بار نهالی را نشانم داد و گفت: «مادر جان می­‌دانی این نهال به چه چیز نیاز دارد؟» گفتم به آب. گفت: «جوان­‌ها هم باید به جبهه بروند و با خون‌شان درخت اسلام را آبیاری کنند تا درخت اسلام جان بگیرد». برای حفاظت از دین و ناموس و وطن به جبهه می ­رفت تا خدای ناخواسته به دست نااهلان نیافتد.

شهیدی که اذان در آغاز زندگی و شهادتش حرف اول را می ­زد///ایام عید

 انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار