امینی مولف کتاب «نادیده‌ها» در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

پدر شهید انگیزه‌ای برای ورودم به عرصه نویسندگی شد

امینی می‌گوید: پدر شهید عباسی می‌گفت پسرش عضو گروه جنگ‌های نامنظم «شهید چمران» و در جبهه بیشتر اوقات با دکتر چمران همراه بود؛ ولی هرگز تصویری از او در کنار ایشان نبود و این باعث دلخوری من شده بود.
کد خبر: ۳۳۵۳۶۲
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۷ - 01March 2019

پدر شهید انگیزه‌ای برای ورودم به عرصه نویسندگی شدگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس: «لیلا امینی» نویسنده جوان حوزه دفاع مقدس، فارغ‌التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر است که خیلی زود مسیر خود را پیدا و در راهی که دوست داشت، خود را وقف شهدا و ایثارگران کرد. این نویسنده خوش‌ذوق، کتاب «نادیده ها» را که مربوط به زندگی شهید «علی عباسی» از همرزمان شهید چمران است در سال 94 توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار کرد. آخرین اثر او داستان زندگی «بهروز بیات» جانباز دوران دفاع مقدس که بیش از سه سال زمان برده است نیز آماده چاپ است. 

این نویسنده در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، به نحوه علاقه‌مند شدنش به نویسندگی در حوزه دفاع مقدس و جامعه ایثارگری اشاره و اظهار کرد: از ابتدا خیلی به نوشتن و داستان‌های مستند علاقه‌مند بودم و دوست داشتم که داستان‌هایم را در قالب کتاب و فیلم‌نامه تهیه کنم؛ به همین دلیل به کلاس‌های فیلم‌نامه‌نویسی رفتم که در آخر ترم، استاد به بچه‌ها گفت تا طرحی بنویسند و ارائه دهند؛ با اینکه من از خانواده‌های شهدا، جانبازان و ایثارگران نبودم؛ ولی تصمیم گرفتم که یک کار دفاع مقدسی بنویسم؛ لذا به ملاقات یکی از آشنایانم در بنیاد شهید و امور ایثارگران رفتم و به وی گفتم «من دنبال  نوشتن زندگینامه شهید یا جانبازی هستم که زندگی خاصی داشته و متفاوت با دیگران باشد. نمی‌خواهم شخص مورد نظر فرمانده و یا فرد معروفی باشد؛ زیرا که زندگی این افراد را خیلی‌ها به رشته‌ تحریر در آورده‌اند؛ می‌خواهم یک فرد معمولی ولی با شیوه زندگی منحصر به فردی باشد».

این نویسنده جوان ادامه داد: آن شخص بعد از مطالعه پرونده شهدا، یکی دو هفته بعد، شهید مورد نظر را به من معرفی کرد و اطلاعات اولیه و خلاصه‌ای از زندگی وی در اختیار من قرار داد و من نیز با شنیدن خلاصه‌ای از زندگی شهید، متوجه شدم که وی همان سوژه مدنظرم است.

وی بیان داشت: با پدر شهید که سن بسیار بالایی داشت، هماهنگ و برای مصاحبه به منزل وی مراجعه کردم، بعد از مصاحبه با پدر شهید که تقریبا یک ساعت طول کشید، شیفته‌ زندگی وی و تنها پسر شهیدش شدم؛ این ملاقات بیشتر شبیه یک درد دل بین من و پدر شهید بود تا یک مصاحبه‌ رسمی؛ پدر شهید از کار‌هایی که پسرش در قبل از انقلاب و دوره جنگ انجام داده بود گفت تا این‌که در قسمتی، خاطره‌ پسر در ذهن پدر تداعی و بغض کرد و اشک از چشمانش جاری شد.

امینی افزود: پسرش عضو گروه جنگ‌های نامنظم «شهید چمران» بود و در جبهه بیشتر اوقات با دکتر چمران بوده است؛ ولی هرگز تصویری از او در کنار چمران نبود و این باعث دلخوری پدر شده بود و به پسرش می‌گفت: «چرا وقتی از چمران و یا از رزمنده‌ها فیلمبرداری می‌کنند تو نیستی؟» پسر در جواب به پدرش گفته بود: «مگر من برای خودنمایی و این‌که تصویرم در تلویزیون پخش بشود به جبهه رفتم؛ هربار که دوربین به سمت‌مان می‌آید و از ما فیلم می‌گیرند، من رویم را آن‌طرف می‌گیرم که چهره‌ام نیفتد.»

وی گفت: پدر شهید، همین‌طور که این موضوع را تعریف می‌کرد اشک می‌ریخت؛ در همین حال من به پدر شهید لبخندی زدم و گفتم: «خب... ما ایشون رو معرفی می‌کنیم» با شنیدن این حرفم انگار دنیا را به این پیرمرد داده بودند. نمی‌دانم چرا این حرف را زدم؟ وقتی از منزل پدر شهید خارج شدم با خودم گفتم: «این چه حرفی بود که زدم و امید واهی به او دادم!» من که فقط قصد نوشتن چند صفحه‌ای از زندگی شهید را داشتم که برای طرح فیلم‌نامه به استادم ارائه دهم.

این نویسنده بیان داشت: قرار بود اولین و آخرین جلسه‌ مصاحبه‌ام باشد؛ اما تحت تاثیر حرف‌های این پدر شهید قرار گرفته و تصمیم گرفتم تا با قاطعیت تمام شروع به نوشتن کنم و زندگی وی را در قالب کتاب به چاپ برسانم؛ با خودم عهد کردم که حتما این کار را انجام بدهم، حتی اگر چاپ کتاب با هزینه‌ خودم باشد.

امینی ادامه داد: این طرح و موضوع را با استادم در میان گذاشتم؛ ولی ایشان به من گفت: «جوانان امروز دیگه بهایی به فیلم‌های دفاع مقدس نمی‌دهند؛ طرحت رو عوض کن»؛ ولی برای من آن‌قدر زندگی پرفراز پدر شهید و حرف‌هایش جذاب بود و از طرفی نیز بخاطر قولی که ناخواسته به پدر شهید داده بودم؛ لذا حرف‌های دیگران مانع از این تصمیمی که گرفته بودم نشد.

وی تصریح کرد: مصاحبه‌هایم با پدر شهید سه سال طول کشید و در این بین من با چند ناشر که در این موضوعات کتاب چاپ می‌کردند نیز صحبت کردم و آن‌ها هم تحت تاثیر طرح زندگی خاص خانواده این شهید قرار گرفته و با چاپ کتاب با سرمایه‌ خودشان موافقت کردند؛ لذا وقتی دیدم طرح با استقبال مواجه شد، با خودم فکر کردم که بهتر است در انتشارات معتبری آن را به چاپ برسانم؛ به همین دلیل طرحی از داستان را به انتشارات «سوره مهر» فرستادم و بعد از کارشناسی و... با این طرح موافقت شد.

این نویسنده حوزه دفاع مقدس خاطرنشان کرد: در این سه سالی که از پدر شهید «علی عباسی» مصاحبه و یا تحقیق و تدوین می‌کردم، همزمان کار پیاده‌سازی مصاحبه‌ها و تدوین را هم انجام می‌دادم و قسمت‌هایی از داستان شهید را در جشنواره‌های مختلف که مرتبط با موضوع بود، می‌فرستادم که در بعضی از جشنواره‌ها برگزیده شد و یک قسمت از داستان هم در مجله به چاپ رسید؛ همین امر باعث شد تا انگیزه‌ من نسبت به این کتاب بیشتر بشود و به فکر نوشتن طرح فیلم‌نامه افتادم؛ چراکه مدام صحبت‌های پدر شهید در ذهن من تداعی می‌شد.

وی در خاتمه افزود: به زودی کتاب زندگی جانباز شیمیایی (بهروز بیات) که قصه جذابی دارد و بیش از سه سال برای نوشتن و گردآوری آن زمان برده است نیز چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار داده می شود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار