دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

نگاهی که منجر به قتل شد

«ح. غول» می‌گوید: بعد از اینکه وارد دعوا شدم، دیگر نمی‌توانستم خودم را عقب بکشم و تسویه‌حساب شخصی شد. دعوا با یک «کل کل» و «نگاه» به یکدیگر شروع شد.
کد خبر: ۳۵۲۹۹۷
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۸ - 06July 2019

گروه اجتماعی دفاع‌پرس: صدای زنجیر پابند او که روی موزاییک‌های پلیس آگاهی تهران بزرگ کشیده می‌شود، نظر همگان را به خود جلب می‌کند، سوژه امروز به دلیل عرض اندام و ایجاد قلمرو در شرق تهران در یک درگیری یک نفر را کشته و یک نفر را نیز راهی بیمارستان کرده است.

قدم‌های او آهسته آهسته است و نشان از خستگی دارد؛ چرا که او بعد از قتل برای خروج از کشور به یکی از شهر‌های مرزی متواری شده بود و چند روزی را در سخت‌ترین شرایط زندگی کرده است. در صورت او می‌توان خستگی، کلافگی و پشیمانی را دید؛ ندامتی که حالا دیگر هیچ فایده‌ای ندارد.

خودش را «ح. غول» معرفی می‌کند و می‌گوید به دلیل هیکل بزرگی که دارد، بچه‌های محل این لقب را برای او انتخاب کردند.

ازدواج کرده و دو فرزند دارد و مربی پرورش اندام است. در مسابقات کشوری پنج مدال در رشته پرورش اندام کسب کرده است. می‌گوید آخرین خلافی که انجام داده سال 83 بود و به خاطرش شش ماه راهی زندان شده است.

از سوالات خبرنگاران کمی کلافه شده است. بلند می‌گوید دیگر جواب کسی را نمی‌دهم. چند دقیقه‌ای می‌گذرد، آهی می‌کشد و زیر لب چیزی می‌گوید. سرش را تکان می‌دهد و با دستانش عرق چهره‌اش را پاک می‌کند. جلو می‌روم و با او شروع به صحبت می‌کنم. می‌گوید من قربانی رفیق‌بازی شدم؛ چون اصلا این دعوا ربطی به من نداشت.

ح. غول ادامه می‌دهد: بعد از اینکه وارد دعوا شدم، دیگر نمی‌توانستم خودم را عقب بکشم و تسویه حساب شخصی شد. دعوا با یک «کل کل» و «نگاه» به یکدیگر شروع شد و ادامه پیدا کرد.

قربانی رفیق بازی شدم/ دعوا بخاطر «کل کل» و «نگاه» شروع شد

از او می‌پرسم کلت کمری را از کجا آوردی؟ می‌گوید: برای دوستم بود؛ پیش من امانت گذاشته بود و روز دعوا به من گفت که کلت را با خود بیاور؛ نیاز می‌شود. روز دعوا با یک موتور به محله‌شان رفتم. من یک نفر بودم و آن‌ها حدود 20 نفر؛ با شمشیر و چاقو به من حمله کردند و من هم پس از درگیری حدود چهار بار تیراندازی کردم و در این درگیری یک نفر را کشتم و سپس از ترسی که داشتم فرار کردم.

ح. غول در گذشته به خاطر درگیری دو بار راهی زندان شده و پس از اینکه ازدواج کرده دور خلاف را خط کشیده و به اراک نقل مکان کرده است؛ اما حالا پس چندین سال دوباره وارد این معرکه شده و این در حالی است که این بار جرم قتل را در پرونده خود دارد.

وی ادامه می‌دهد: پس از اینکه فرار کردم به یکی از شهر‌های مرزی کشور رفتم. وقتی شنیدم در درگیری یک نفر را کشتم عذاب وجدان داشتم و چند روزی که در آنجا بودم نمی‌دانم چطور گذشت، عذاب وجدان داشتیم و اگر دستگیر نمی‌شدم می‌آمدم و خودم را معرفی می‌کردم.

از او می‌پرسم از سرگذشتت خبر داری که چه می‌شود؟ سری تکان می‌دهد، دستانش را مقابل صورتش می‌گیرد و با افسوس می‌گوید: هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم کارم به اینجام بکشد.

انتهای پیام/ 241

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار