وصیت‌نامه شهید «حسین محمدی عزیزآبادی»؛

من برای رضای پروردگارم به جبهه رفتم

در بخشی از وصیت‌نامه شهید «حسین محمدی عزیزآبادی» آمده است: نپندارید که من را به زور وادار کرده‌اند تا به جبهه بروم، بلکه من خودم با آگاهی کامل و در راه خدا و برای رضای پروردگارم قدم به این راه گذاشتم.
کد خبر: ۵۹۵۹۷۲
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۲ - 19June 2023

نپندارید که من را به زور وادار کرده‌اند، من با آگاهی کامل و برای رضای پروردگارم به جبهه رفتمبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از کرمان، دانش آموز «حسین محمدی عزیزآبادی» فرزند اسدالله دومین فرزند خانواده در سال ۱۳۴۵ در روستای کهن از توابع کوهبنان دیده به جهان گشود.

دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در روستای کهن گذراند و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان به پابدانا عزیمت نمود. از لحاظ درسی بسیار با استعداد و باهوش بود. او در کنار تحصیل عضو فعال انجمن اسلامی مدرسه بود و در اوقات فراغت و ایام تابستان کمک حال خیلی خوبی برای والدین خود بود و از هیچ کار و تلاشی دریغ نمی‌کرد.

با آغاز جنگ تحمیلی همواره پیگیر و مترصد بود تا با فراهم شدن زمینه لازم برای اعزام به جبهه اقدام نماید ولی به دلیل سن کم و داشتن جثه کوچک  از ثبت نام وی ممانعت می‌شد.

وی همیشه ابراز نگراتی می کرد مبادا جنگ تمام شود و توفیق جهاد فی سبیل الله و دفاع از اسلام و کشور از من سلب شود. وی سرانجام در سال ۱۳۶۰ در حالی که دانش آموز کلاس دوم دبیرستان بود و حدود ۱۵ سال سن بیشتر نداشت، برای اعزام به جبهه به بسیج پابدانا مراجعه و با اصرار زیاد موفق شد ثبت نام کند. حسین برای فراگیری آموزش به پادگان صفر پنج کرمان اعزام شد و پس از گذراندن دوره آموزشی در اواخر سال ۱۳۶۰ چند روزی برای سرکشی از خانواده به مرخصی آمد و در ایام مرخصی همواره نگران بود، شاید به خاطر جثه کوچکش از رفتن به جبهه محروم گردد.

حسین در لشکر ثارالله استان کرمان و در منطقه عملیاتی حمیدیه اهواز مشغول انجام وظیفه بود و در عملیات بیت المقدس که با هدف آزاد سازی خونین شهر (خرمشهر) شروع و منجر به آزاد سازی این شهر استراتژیک شد، به عنوان تک تیرانداز شرکت کرد و در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ (در مرحله اول عملیات بیت المقدس) به فیض شهادت رسید. بدن مطهر شهید عزیز پس از گذشت بیش از بیست روز که در آفتاب سوزان خوزستان باقی مانده بود و در حالی که قابل شناخته شدن نبود به زادگاه خود، روستای کهن منتقل و با شکوه خاصی تشییع و به خاک سپرده شد.
 
وصیت‌نامه شهید حسین محمدی عزیزآبادی

بسم رب شهداء و الصدیقین

قاتلوهم یٌعَذّبْهٌمٌ الله بایدیکٌم  و یٌخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مومنین*(14) توبه

«با آنها بجنگید خدا آنها را به دست شما عذاب می کند و خوارشان می‌سازد و شما را بر آنها نصرت می دهد و (بدینوسیله) دلهای مومنین را شفا خواهد داد.»

با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب، این پیرمرد هشتاد ساله که در یک خانه ساده در جماران نشسته و با خدای خود راز و نیاز می‌کند و چنان با دشمنان برخورد می‌کند که حتی دشمن جرات بیرون آمدن از لانه عنکبوتی خود را ندارد، این امامی که با قاطعیتی هرچه تمام تر می‌گوید که: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

درود و سلام به شهیدان انقلاب و شهیدان زنده که همان معلولین می‌باشند، که خدا ان‌شاءالله صبر به ایشان عنایت کند. درود و سلام به رزمندگان اسلام، درود و سلام به پدر و مادرم که با رنج و زحمت مرا بزرگ کردند و مرا در راه خدای تبارک و تعالی اهدا نمودند.

خدا، رسول، امامان و اولی الامر را اطاعت کنید و خدا را شکر کنید که شما را در چنین زمانی آفرید، تا بتوانید در راه خدا خدمت کنید و چنین رهبری آگاه آفرید و او را راهنمای ما قرار داد. به کلام او درست توجه کنید و با شنیدن سخن او، سخنش را عمل کنید. هرگز از یاد خدا نروید و همیشه در سر نماز، امام عزیز را دعا کنید.

نپندارید که من را به زور وادار کرده‌اند تا به جبهه بروم، بلکه من خودم با آگاهی کامل و در راه خدا و برای رضای پروردگارم قدم به این راه گذاشتم و امیدوارم که مورد قبول خدایم قرار گیرد.

امیدوارم به هر کس آزار و اذیتی رسانیده‌ام، مرا ببخشد. هرکس گفت، از من حتی یک دینار طلب کار است، به او پرداخت نمایید تا حق الناس بر گردنم نباشد. اگر من شهید شدم، مرا در قبرستان کهن دفن کنید و برایم یک ماه نماز بخوانید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار