حماسه‌خوانی حاج صادق آهنگران در بازار نشر/ «حماسه‌خوان خمینی» منتشر شد

کتاب «حماسه‌خوان خمینی» با موضوع خاطرات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و عملیات‌های دفاع مقدس حاج صادق آهنگران به قلم حجه‌الاسلام بهداروند از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۶۵۶۵۶۸
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۶ - 12March 2024

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «حماسه‌خوان خمینی» با موضوع خاطرات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و عملیات‌های دفاع مقدس حاج صادق آهنگران به قلم حجه‌الاسلام و المسلمین محمدمهدی بهداروند از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شد.

این کتاب که با خاطره اولین حماسه‌خوانی حاج صادق آهنگران در جماران شروع و با رحلت حضرت امام‌خمینی (ره) به پایان می‌رسد، در نوزده فصل تدوین شده و دو فصل پایانی کتاب با عنوان در «رثای یاران» و «از چشم یاران» شامل یادداشت‌های حاج صادق آهنگران در مورد دوستان و همرزمان و فصل بعدی یادداشت‌های دوستان و شخصیت‌ها در مورد ایشان است.

دکتر محمدمهدی بهداروند نویسنده کتاب «حماسه‌خوان خمینی»، مؤلف ده‌ها عنوان کتاب با موضوع ادبیات پایداری و دفاع مقدس بوده و نیز کتاب «زندان‌الرشید» با موضوع خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه که یکی از مهم‌ترین آثار در زمینه تاریخ دفاع مقدس ایران محسوب می‌شود و در بخش مستندنگاری هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب شد از جلمه آثار ایشان است.

کتاب «حماسه‌خوان خمینی» به قلم محمدمهدی بهداروند در ۳۹۲ صفحه و به قیمت ۲۵۰ هزارتومان توسط انتشارات کتاب جمکران چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.

حماسه‌خوانی حاج صادق آهنگران در بازار نشر/ «حماسه‌خوان خمینی» منتشر شد

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«برای نوحه‌خوانی لحظه‌شماری می‌کردم. چند لحظه بعد، باز حسین روی شانه‌ام زد و گفت: «آماده که هستی؟» با خنده گفتم: «از اهواز که حرکت کردیم، من آماده هستم.» و برای این لحظه، خدا را شکر می‌کردم.  

اصلاً باورم نمی‌شد من، صادق آهنگران، روزی بدون احمد و علیرضا و مجید و سایر شهدا، در تهران، جماران، خدمت امام نوحه‌خوانی کنم و از آن‌ها نام ببرم. لحظات برایم به‌سختی می‌گذشت، ولی چاره‌ای نبود و این تقدیر الهی بود.  

ده دقیقه بعد در حالی که جمعیت به امید دیدار امام ساکت و آرام نشسته بودند، حسین به سراغم آمد و گفت: «سریع برو جلو و نوحه‌ات را بخوان.»
سعی کردم آرام باشم و با اعتماد‌به‌نفس نوحه‌ام را بخوانم. شوخی نبود در قلب ایران و در محضر مرد قدرتمندی همچون امام باید نوحه می‌خواندم.  
آقای محمدعلی انصاری که فاصلۀ زیادی با من نداشت، اشاره کرد و صدا زد‌: «برادر بفرمایید شروع کنید.» 

پاهایم به‌سختی توان راه رفتن چند قدم باقی‌مانده تا پای میکروفن را پیدا کرد. تمام جمعیت چشم شده بودند و مرا نگاه می‌کردند. ساعت ۴۵: ۹ بود که پشت میکروفن ایستادم و در حالی که چفیۀ دور گردنم را باز می‌کردم، آمادۀ خواندن شدم. صدایی از بین جمعیت بلند شد: «برای سلامتی امام خمینی و شادی روح شهدا به‌خصوص شهدای خوزستان بلند صلوات بفرست.» صدای صلوات بلند شد و من در حالی که نفسم را به‌راحتی بیرون دادم، سربند نوحه‌ام را خواندم.

«ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود/لاله‌های سرخ پرپرگشتۀ ایران درود

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار