مروری کوتاه بر زندگی شهید «ماشاءالله جباری»؛

گشودن پر به سوی جبهه/ بی انصافی است برای پول به جبهه برویم

یک سال و اندی در جبهه بود و حتی یک ریال هم از سپاه دریافت نکرد. وقتی دلیل این کارش را پرسیدند جواب داد:الآن جبهه ها احتیاج به کمک دارند و این بی انصافی است که انسان برای پول به جبهه رود.
کد خبر: ۲۱۸۸۵۲
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۰ - 21March 2017
به گزارش دفاع پرس از بوشهر، ماشاء الله در یکم اردیبهشت سال ۱۳۴۲ در خانواده ای فقیر و مستضعف، در شهر برازجان چشم به جهان گشود. گرچه خانواده وی از تجملات و زرق و برق های دنیوی چندان بهره ای نداشت، ولی از ایمان و عشق به اسلام و اهل بیت در حد اعلی برخوردار بودند. پدربزرگوارش «مختار» با عرق جبین و دستهای پینه بسته زحمت فراوانی می کشید تا لقمه ی نان حلالی را به خانه آورد و فرزندان با آن زندگی خود را بگذرانند.

علاقه خاصی به اسلام و روحانیت داشت به طوری که در پنج سالگی پا به مکتب گشود و به فرا گرفتن قرآن پرداخت. دوران ابتدایی را در دبستان خضر برازجان به پایان رساند. سپس وارد مدرسه راهنمایی گردید. کلاس دوم راهنمایی بود که انقلاب اسلامی به اوج پیروزی خود نزدیک می شد و ماشاءالله نیز در کنار دوستان و جوانان دیگر در تظاهرات شرکت می کرد و در ساختن کوکتل مولوتف و پخش اعلامیه های حضرت امام فعالانه تلاش می کرد.

عشق او به امام خمینی و آگاهی اجتماعی و سیاسی او باعث شده بود، چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تمثال مبارک حضرت امام را قاب گرفته و در اتاق منزلشان نصب کند. دوران راهنمایی را که به پایان برد، علاقه شدید وی به روحانیت و کسب علوم دینی او را روانه شهر مقدس قم کرد. ولی مشکلاتی در سرراهش قرار گرفت که نتوانست درس را ادامه دهد.

به ناچار به محل خود برگشت و دوره دبیرستان و مدرسه را از سرگرفت. در مدرسه از دانش آموزان درس خوان بود و با علاقه و پشت کاری که داشت درس های خود را به خوبی و با موفقیت طی می کرد. با انجمن اسلامی دبیرستان همکاری داشت و با خطوط انحرافی و فعالیت گروهک های منحرف و ضد انقلاب که سعی می کردند در بین دانش آموزان و جوانان برای خود جایی دست و پا کنند سرسختانه مقابله می کرد.

ماشاء الله، بیشتر اوقات خود را به تلاوت قرآن و مفاتیح الجنان می گذراند و دوست داشت به فقرا کمک کند. در سال سوم دبیرستان بود که جنگ ناجوان مردانه و ددمنشانه رژیم بعث عراق علیه انقلاب نوپای اسلامی آغاز شد و ماشاء اله نیز که دلی شیدایی و عشقی حسینی داشت، ندای امام خمینی را لبیک گفت و با چند تن از دوستانش سنگر درس و مدرسه را به سوی دانشگاه انسان ساز جبهه ترک کرد. چند ماه در جبهه بود و سلحشوری و رشادت های فراوانی از خود بروز داد.

پس از چند ماه حضور در جبهه به خانه برگشت و ادامه تحصیل را از سرگرفت و در خرداد سال ۶۱ به اخذ دیپلم نایل آمد. شور و شوق جبهه باز او را هوایی کرد و بال پرواز به سوی خاک جبهه گشود. پس از آن بارها به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و در عملیات های غرور آفرین الله اکبر ـ فتح المبین،رمضان و محرم شرکت نمود.

در عملیات الله اکبر زخمی شد و پس از مدتی بستری شدن به خانه آمد. دوستانش که به عیادت و دیدار او می آمدند به او می گفتند، تو چندین بار به جبهه رفته ای و دین خود را ادا کرده و تکلیف ات را به جای آورده ای. حالا بمان و کمی به زندگی ات برس و سروسامانی بگیر، ماشاء الله با لحنی قاطع پاسخ داد:الآن زمان جان دادن و خون دادن است. همان طور که امام حسین(ع) هم جان و هم خون داد. اگر شما از امام حسین پیروی می کنید نباید از جبهه رفتن من جلوگیری کنید.

ویژگی های اخلاقی

همه ی کارهایش فقط و فقط برای رضای خدا بود و بس. می گفت:این دنیا ارزش دل بستن ندارد و بهتر است برای رفتن آماده شویم. یک سال و اندی در جبهه بود و حتی یک ریال هم از سپاه دریافت نکرد. وقتی دلیل این کارش را پرسیدند جواب داد:الآن جبهه ها احتیاج به کمک دارند و این

آخرین مرتبه که به جبهه رفت پاییز سال ۱۳۶۱ بود. حدود سه ماه دلاورانه جنگید. چون عاشق خدا بود خدا نیز عاشق او شد و او را به حضور پذیرفت .سحرگاه جمعه نحوه عروج روز آقا امام زمان عج مورخ بیست و یکم آبان ماه سال ۱۳۶۱ هنگامی که در محراب نماز قامت به حی علی الفلاح و حی علی خیرالعمل برافراشته بود، براثر ترکش خمپاره ی خصم کافر در سجده گاهش به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد و به جرگه «عند ربهم یرزقون» پیوست.

مادر شهید با صبری زینب گونه در شهادت فرزند رشیدش مقاومت و پایداری تحسین برانگیزی از خود نشان داد.همیشه می گفت:خداوند ماشاء الله را به ما داد و خودش هم پس گرفت.

پیکر مطهر شهید در قطعه شهیدان بهشت سجاد برازجان دارالشفای مومنین و دردمندان است.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها