معرفی کتاب؛

«انقلاب در شعر»

کد خبر: ۳۲۲۴۳۴
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۵ - 09December 2018

«انقلاب در شعر»به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «انقلاب در شعر» مجموعه شعری از «حسین خزایی» است و شامل 24 قطعه شعر در قالب‌های غرل، مثنوی و ... است. این اشعار همه موضوعاتی چون، انقلاب، دفاع مقدس، مدافعان حرم و جبهه مقاومت را شامل می‌شود.

قسمتی از متن کتاب:

باغ انار

شده بی‌اختیار گریه کنی

عین ابر بهار گریه کنی

پی شخصی که می‌رود به سفر

بدوی با قطار گریه کنی

کز کنی گوشه‌ی اتاقت و بعد

با صدای نوار گریه کنی

پیرنی کهنه را اتو بزنی

بو کنی زار زار گریه کنی

خم شوی روی شانه‌های یک

عکس سه در چهار گریه کنی

و پشیزی نگیری از جایی

غرق فقر و فشار گریه کنی

دست‎هایی ترک ترک را از

کار باغ انار گریه کنی

چادرت را کمی جلو بکشی

نشود آشکار گریه کنی

که مبادا ریا حساب شود

که مبادا شعار گریه کنی

بعد عشقت تمام دنیا را

بگذاری کنار گریه کنی

خون بهای صلح

آتش به غیراز مرگ یک کبریت چوبی نیست

آری یقینا! جنگ اصلاً چیز خوبی نیست

می‌گویم این را چون خودم قربانی جنگم

زخمی‌ترین آیینه زیر بارش سنگم

آخر چه می‌دانید عمری درد یعنی چه؟!

حال و هوای خانه‌ای بی‌مرد یعنی چه

هرگز نمی‌فهمید! معنای یتیمی را

جای پدر بوسیدن قابی قدیمی را

باید برای برد، با برخی مصائب ساخت

باید! بهای صلح را در جنگ‌ها پرداخت

امثال ماها خون بهای صلح امروزیم

ما پای ملت سوختیم و باز! می‌سوزیم

وقتی سلاحت را زمین انداختی، مردی

در هر کجا روحییه‌ات را باختی، مردی

حتما نباید پرچم تسلیم، بالا کرد

یا دست‌های عجز را از بیم، بالا کرد

ما خوب می‌دانیم! مرز باز، یعنی چه

اشغال سنگرهای بی سرباز، یعنی چه

وقتی ابوموسی بگیرد جای مالک را

قرآن بر نی، چون طنابی پای مالک را...

روزی که با دشمن سر یک میز بنشینند

بر نعش باغی مرده در پاییز... بنشینند

وقتی علی در شهر کوفی‌ها گرفتار است

وقتی تمام هم و غم اش این عمار است

وقتی که دندان برجگر بگذارد وبا اشک

بر شانه‌ی دیوار، سربگذارد و با اشک...

غفلت کنند و سهم او شرمندگی باشد

کل دعایش! رفتن از این زندگی باشد

معنای آن رفتار را امروز می‌فهمم

تنها ترین سردار را!!! امروز می‌فهمم

وقتی که بعضی‌ها دچار خود زنی هستند

وقتی برادرهای خونی! ناتنی هستند

وقتی که نامحرم، به صحن خانه داخل شد

فتوای تنباکو به حکم خدعه باطل شد

وقتی فساد و فقر، غوغا می‌کند در شهر

هی زخم‌های کهنه سر وا می‌کند در شهر

وقتی ببینی هر شب از اخبار! غارت را

خم کردن سر، پیش نامرد و حقارت را...

وقتی که در راه عدالت در حرج باشی

حق است اگر هر لحظه خواهان فرج باشی

این بی خداها کارد را تا استخوان بردند

داد و هوار خلق را تا آسمان بردند

تحریم‌ها ما را به زانو در نیاورده ست

فریادهامان واکنش‌های پس از درد است

بی‌اعتمادی‌ها به مسئولین، سبب دارد

سِیل گریز توده‌ها از دین، سبب دارد

پاشویه دیگر راهکار کاهش تب نیست

درحرف‌هایم! دولت تنها مخاطب نیست

این دردها از گرد و خاک عده‌ای سست است

اهمال دربانان دژ ، در ساعت پست است

قشری که بیت المال را ارث پدرهاشان

هر چیز، در هر حال را ارث پدرهاشان

آنان که بین ریشه ها چون مور میلولند

معلوم الاحوالان مزدوری که مجهولند

پشت تریبون داد زد!!! امّا کسی نشنید

فریادهایش را کسی در بی‌کسی نشنید

ملت که تمرین دموکراسی نمی‌خواهند

مشتی شعار پوچ واحساسی نمیخواهند

«من نوکر این مردمم» این را خمینی (ره) گفت

از بارسنگین اماناتش و دینی گفت...

کین روزها اصحاب دنیا یادشان رفته

در بازی جذّاب دنیا یادشان رفته

زخم تن آیینه‌ها با سنگ، مفتوح است

پرونده‌ی آسیب‌های جنگ، مفتوح است

پامالی اهداف والایی که کلا رفت

حراج خون و اشک، توی بشکه‌های نفت

کافیست! تا در سازه‌ای محکم، ترک باشد

کافیست! تا در اعتقادی خشک، شک باشد

هر اتفاقی را تشتت دود خواهد کرد

طرح نزاع حزب‌ها نابود خواهد کرد

مردم از افراد سیاسی کار، بیزارند

ولله! مسئولین به این مردم بدهکارند

چون در ازای هر وجب از خاک، خون دادند

این سقف را با استخوان‌هاشان ستون دادند

این‌ها همان مستضعفین دهه‌ی شصتند

جانانه پشت انقلاب و رهبری هستند

مشتی زغال سرخ را بردار و یکسر کن...

با خطبه‌ای برنده در انظار، محشر کن

تا خائنین را سینه‌ی دیوار بگذاریم

من باب عبرت!!! روی چوب دار بگذاریم

شرط خروج از جزر دریا امر ماه توست

فرمانده کل قوا، ملّت سپاه توست

«انقلاب در شعر» سروده‌ای از «حسین خزایی» است که 64 صفحه تالیف و توسط نشر «صریر» در هزار نسخه منتشر شده است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها