مناجات‌نامه شهید «هادیان»؛ از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی!+ سند

شهید «محمدرضا هادیان دولت‌آبادی» در فرازی از مناجات‌نامه خود با خداوند متعال آورده است: من از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی. الهی، از گناهانم درگذر و به من به رحمانیتت روی کن و از سر تقصیراتم بگذر که من اگر به اسم هم باشد از امت پیامبر تو هستم و از شیعیان علی و از دوستداران حسین و از سربازان حضرت حجت ابن الحسن العسکری (عج).
کد خبر: ۶۱۵۲۳۳
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۲:۰۱ - 16September 2023

به گزارش خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهیدان حق بندگی را نسبت به خداوند متعال در حد اعلی ادا کردند؛ آن‌ها از بزرگ‌ترین دارایی خود، یعنی جان‌شان در راه پروردگار خویش گذشتند و خداوند هم در برابر این جانفشانی‌ها، آن‌ها را بنا بر وعده‌ای که در قرآن کریم داده، در جنت اعلی «عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ» کرده است.

بدون‌شک شهدا در دوران حیات پربرکت خویش نیز حق بندگی را نسبت به پروردگار خویش ادا کرده بودند که خداوند متعال به آن‌ها توفیق شهادت را عطا کرد؛ به تعبیری دیگر همان‌گونه که سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی گفته است: «شرط شهید شدن، شهید بودن است»، شهدا قبل از این‌که جان خود را فدای پروردگار خویش کنند، شهید شده بودند؛ یعنی به مقام و توفیق شهادت دست پیدا کرده بودند.

یکی از جلوه‌های بندگی شهدا در دوران حیات پربرکت‌شان را می‌توان در آثار به‌جای مانده از آن‌ها نظیر وصیت‌نامه‌ها و دست‌نوشته‌های‌شان یافت؛ از آن‌جایی که این آثار، اغلب حاوی جملات و واژه‌های عرفانی در رسای خالق باری‌تعالی بوده و به زیبایی خضوع شهدا در برابر خدا را به تصویر کشیده است.

شهید «محمدرضا هادیان دولت‌آبادی» نیز یکی از شهدایی است که آثار به‌جای مانده از او بیان‌گر حالات عرفانی وی در برابر خداست؛ چراکه او در یکی از این دست‌نوشته‌ها که به‌عنوان «مناجات‌نامه» از خود به یادگار گذاشته، عباراتی ارزشمند را مرقوم فرموده است که این دست‌نوشته را در ادامه می‌خوانید:

مناجات‌نامه شهید «هادیان»؛ از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی!

تو بودی و حال که هستم نیز تو هستی و آن‌گاه که رخت ببندم تو خواهی بود؛ ولی از خود می‌پرسم،‌ای روسیاه، گنه‌کار، در مقابل این برکات چه‌کار کردی و چه سپاس به‌جای آوردی!

این‌جا است که شرمسار و خجل سر به زیر می‌افکنم و عرق شرمساری می‌ریزم. بارالهی تو از ابتدا و انتهای من آگاهی، ولی اعتراف می‌کنم من ملقب به «محمدرضا» بنده روسیاه پروردگار عالم از مادرم، مادری که مهرش فراموش‌نشدنی است، مادری که رنجش قابل بیان نیست و مادری که لطفش را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم، و مادری که مرا به دست خود به قنداق پیچیده و به‌دست خود به‌درون قبر خواهد گذاشت و آن مادری که آگاهم که صبرش زیاد و از کنیزان حضرت فاطمه خواهد یود، متولد گشتم؛ و با سرپرستی پدری که ایمانش قوی و از متوکلین به خدا است و رنج دنیا را دیده و دست پر مهر و عطوفتش همیشه در راه اصلاح جامعه و تربیت من به‌کار رفته و او که لقمه‌اش حلال و رنجش در راه خداست و از غلامان سیدالشهداء (ع) است، پرورش یافتم.

چندین سال در دنیا زندگی کردم و با دوستان مختلف معاشرت کرد؛ ولی هیچ‌گاه باید و شاید به دستی سودمند با خدا واقف نشدم؛ وای وای بر من که زیان دیدم و رفتم.

خدایا، من گنه‌کارم، من ضعیف و ناتوانم، من بنده‌ای حقیر و روسیاهم. خدایا من طاقت آتش دنیا را نداشتم؛ وای به حال آتش دوزخ، خدایا من طاقت عذاب اخروی را ندارم. من از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی. الهی، از گناهانم درگذر و به من به رحمانیتت روی کن و از سر تقصیراتم بگذر که من اگر به اسم هم باشد از امت پیامبر تو هستم و از شیعیان علی و از دوستداران حسین و از سربازان حضرت حجت ابن الحسن العسکری (عج).

خدایا، آن‌چه کردم از روی نا‌آگاهی و یا غالب شدن نفسم بوده و هنگاهی بوده که شیطان به من غالب شده بود؛ ولی همیشه پشیمان از کارم بوده‌ام و تو ارحم الراحمین هستی.

الهی. «اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسْمائِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً»

خدایا از تو می‌خواهم به حق پاکی‌ات و به بزرگواری صفات و نام‌هایت که قرار دهی اوقات مرا از شب و روز که به ذکر تو بگذرانم و در خدمت تو باشم. به‌طور پیوسته و عمل‌هایم در پیشگاهت پذیرفته گردد.

من حقیر، با این زبان ناقص و دل چرکین و رویی سیاه، این سخنان که از اعمال دلم برخاسته است را به روی کاغذ آوردم و از خداوند طلب آمرزش می‌نمایم.

از تمام دوستان و آَشنایانم می‌خواهم که پس از مرگ از خداوند برای من طلب آمرزش و مغفرت کنند که من بسیار بسیار بسیار روسیاه در نزد حق‌تعالی هستم.

بکرمک و رحمتک
یا أرحم الراحمین
۱۳۶۱/۱۱/۴
الحقیر المسکین الضعیف
محمدرضا هادیان

مناجات‌نامه شهید «هادیان»؛ از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی!

مناجات‌نامه شهید «هادیان»؛ از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی!

مناجات‌نامه شهید «هادیان»؛ از آن‌روز می‌ترسم که تو با عدلت با من برخورد کنی!

خاطرنشان می‌شود؛ شهید «محمدرضا هادیان دولت‌آبادی» سال ١٣۴۴ در تهران دیده به جهان گشود. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت. او مدتی نیز همراه با دیگر رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و لبنان دوشادوش دیگر مبارزین با رژیم صهیونیستی به مبارزه پرداخت. او سرانجام در ۲۴ خرداد سال ۱۳۶۵ در «فاو» به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار