با فاتحان نبل­ و الزهرا/ 2

حسینی شدن سخت است/ شهیدی که قبل از شهادت محل دفن خود را نشان داد

شهید جواد محمدی می‌گوید: «اسلام زمان و مکان نمی­‌شناسد. خیلی­‌ها از یاری امام حسین(ع) به علت برداشت محصول کشاورزی جاماندند. کسی حسینی هست که برداشت محصولش را زمین بگذارد. شاید قابل هضم نباشد ولی حسینی شدن سخت است.»
کد خبر: ۷۴۶۶۳
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۸ - 20March 2016

حسینی شدن سخت است/ شهیدی که قبل از شهادت محل دفن خود را نشان داد

به گزارش دفاع پرس از مشهد، اولین آشنایی با شهید مدافع حرم جواد محمدی بر می­گردد به سال­ 1386 که در  مناسبت­ های مختلف برای گرفتن اقلام فرهنگی به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی مراجعه می­ کرد.

در نگاه اول او نیز مانند دیگر مراجعین بود اما چیزی که او را تقریباً از همه متمایز می­ کرد این بود که همیشه با رویی خوش و گشاده به واحد تبلیغات سر می ­زد و تا آنجایی که امکان داشت اقلام بیشتری را درخواست می ­کرد چون او معتقد بود که فرودگاه بین­ المللی شهید هاشمی­ نژاد که محل کارش بود نیازمند کار فرهنگی وسیعی است. 

این آشنایی همین طور ادامه داشت، اما این ارتباط زمانی جالب شد که هر زمان استان خراسان رضوی میزبان شهدا بود به هر وسیله ­ای خود را به پیکر مطهر شهدا می ­رساند و به تعبیر مشهدی ها عشق ­الهی می ­رساند و عرض ادب می ­کرد. نمی ­دانم در این توسل­ هایش به شهدا چه گفت که او را اینگونه با عزت به سوی خود فراخواندند.

حضور در مراسم تشییع شهدای گمنام داورزن

هرگز یادم نمی ­رود، تاسوعای حسینی سال گذشته قرار بود که پیکر مطهر دو شهید گمنام در شهر داورزنِ سبزوار به خاک سپرده شود، که شهید محمدی خود را به مراسم تشییع شهدا رساند و در محل خاکسپاری آنها حضور پیدا کرد و به رسم ادب کفشهای خود را درآورد و سربندی سرخی که نشان از تداوم خط شهادت در طول تاریخ شیعه است را به پیشانی بست و هر کار که به زمین مانده بود و از عهده ­اش برمی ­آمد را انجام داد و در لحظه تدفین نیز خود را به عطر پیکر این دو شهید گمنام معطر کرد .

با گذشت حدود یک سال و نیم از آن سفر هنوز تصویر قد و بالای رعنای او در لباس مشکی که برای اقامه عزای سید و سالار شهیدان به تن داشت را از یاد نبرده ­ام، و خنده­ هایی را که در این سفر بر لب داشت را فراموش نکرده ­ام.

مراسم یادبود شهید جواد کوهساری

آخرین دیدار با شهید جواد محمدی دوم مردادماه بود. جواد کوهساری بسیجی مشهدی در فلوجه عراق در راه دفاع از حرم ارباب بی­ کفنمان حضرت اباعبدالحسین(ع) به شهادت رسیده بود و قرار بود که روز سوم مرداد در مشهد تشییع و به خاک سپرده شود. یک شب قبل از تشییع دوستان او مراسم یادبودی به یاد جواد در مسجد­ النبی(ص) برگزار کرده بودند که مجری آن مراسم شهید جواد محمدی بود. او از ابتدای جلسه آنقدر حس و حال غریبی داشت که نشانه ی  حسرتِ جاماندن از جواد کوهساری و محمدحسن قاسمی دانا بود . در خاطراتی که از شهید جواد کوهساری نقل می­ کرد و عشق و علاقه او به شهادت و خالص کار کردنش و حالاتش قبل از شهادت را چنان بیان می­ کرد که غبطه خوردن به جایگاه رفیع او در صدای آرام و کمی لرزانش را می­ شد حس کرد، ولی آن شب اصلاً تصور این را نمی­ کردم که روزی خبر شهادتش را بشنوم.

عروجی فاطمی

بله ، در عصر روز  1394/11/15 یکی رفقا پیام داد که "جواد محمدی هم پرکشید. باورت می­ شه؟؟"باورش سخت بود کارمند هواپیمایی، مشهد، سوریه، مدافع حرم، عملیات آزادسازی نبل و الزهرا، جانشین محور امام حسن مجتبی(ع) و شهادت!!  اما با خود گفتم جوادها، محمدحسن­ ها، مجتبی­ ها به واسطه فتح بابی که صورت گرفته است خود را به کاروان عاشورائیان سال 61 هجری قمری و عاشورائیان نهضت حضرت امام خمینی(ره) رساندند که در مسیر انقلاب تا ظهور حضرت حجت(عج) خللی ایجاد نشود.

به مناسبت فرارسیدن اربعین شهادت این بسیجی مخلص و بی ­ادعا ، شهید مدافع حرم جواد محمدی، فرصتی دست داد تا به ارتباط پیامکی وی با روح ­الله ناقدی یکی از دوستان او قبل از اعزام به سوریه بپردازیم و در ادامه به نقل یک خاطره از این شهید والامقام خواهیم پرداخت.

دعا کن برای عقیده ام مفید باشم

شهید جواد محمدی خطاب به روح الله ناقدی می­ گوید: جنگ شوخی بردار نیست دعا کن توی میدان عمل بتونم مفید باشم. وی ادامه می ­دهد یک خشاب به نیت تو خالی می­ کنم و در بهشت منتظرتم.

شهید محمدی چندین نوبت نیت رفتن به سوریه را داشت که با مخالفت مسئولین خود روبرو می­ شد و در این خصوص می­ گوید : از سرکارم فعلاً غیبت کرده ام دعا کن برای عقیده ام مفید باشم.

وی ادامه می ­دهد که : من برای نبرد و پیروزی می­روم، اما با آرزوی شهادت . هر چه باشد ما قبول می­ کنیم .

روح الله ناقدی خطاب به شهید محمدی می­ گوید باید ببینی تکلیف چیه؟

شهید محمدی در جواب می­ گوید : تکلیف همیشه سر راه ماست این ماییم که تکلیف را برای خودمان معنی می­ کنیم.

اسلام محدود به زمان و مکان نیست

روح الله باز به جواد می­ گوید: از خدا بخواه وقتی شیره­ ات را کشید آن وقت اجرت را با شهادت به تو بدهد . مسیر روشن است .

جواد هم متذکر می­ شود: شاید به من شهادت نیاید ولی من هم آدمم و احساس دارم و آرزو برام عیب نیست.

شهید محمدی در پایان این ارتباط پیامکی می­ گوید: اسلام زمان و مکان نمی­ شناسد. خیلی­ ها از یاری امام حسین(ع) بعلت برداشت محصول کشاورزی جاماندند. کسی حسینی هست که برداشت محصولش را زمین بگذارد. شاید قابل هضم نباشد ولی حسینی شدن سخت است.

محسن میرزایی از آزادگان دوران دفاع مقدس نیز خاطره ­ای از شهید جواد محمدی دارد که این خاطره را اینگونه روایت می ­کند: چند ماه پیش شهید محمدی را در بهشت رضا دیدم. او از اینکه مسئولین با رفتنش به سوریه موافقت نمی ­کنند و آخرین بار هم از پای پرواز برگردانده بودنش گلایه داشت. جواد در همین حال دست من را گرفت و با جرأت و خاطر جمعی قسم خورد و گفت : میرزایی به خدا قسم من به سوریه می روم و شهید می شوم. بعد از پایان این سخنش من را برد قطعه شهدای مدافع حرم و محل دفن خودش را به من نشان داد.

درست آخرین قبر فعلی را که گوشه سمت راست بود را با دستش به من نشان داد و گفت اینجا محل دفن من هست. این مطلب را به شما گفتم که در جریان باشی. بعد از شنیدن خبر شهادت این مدافع حرم با خودم گفتم که حرف­های جواد یکی یکی به واقعیت تبدیل شد. اول اینکه موفق شد به عنوان مدافع حرم عازم سوریه بشود. دوم اینکه در مبارزه با تکفیری­ها به شهادت رسید و سوم اینکه درست همان جایی را که به عنوان مدفن خودش به من نشان داده بود به خاک سپرده شد.   

              

نظر شما
پربیننده ها