چهل‌سالگی سرو/ بسیجی شهید «حسن اثنی‌عشری»:

سفارش شهید «اثنی عشری» برای نوشته روی مزارش/ راه چاره مشکلات کشور روحیه «بسیجی» است

شهید «حسن (حسین) اثنی‌عشری» از عمق وجود عاشق بسیج بود و از بسیج بسیار سخن گفته و خود نیز بسیجی‌وار می‌زیست و سرانجام بسیجی‌وار هم به‌شهادت رسید و وصیت کرد تا روی اعلامیه و قبرش، عنوان «بسیجی» را بنویسند، تا بسیجی بودنش در تاریخ جاودانه شود.
کد خبر: ۴۳۲۸۸۴
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۹ - ۰۴:۲۵ - 23December 2020

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس - سید جواد هاشمی فشارکی، تشکیل «بسیج مستضعفین» به فرمان امام خمینی (ره)، موجب شد تا مردم با همان روحیه انقلابی خود، دریای عظیمی را به‌وجود آورند که همواره در همه صحنه‌های مورد نیاز کشور، به منشأ برکات، ایثارگری‌ها و حماسه‌های بی‌بدیل تبدیل شود که دوران هشت سال دفاع مقدس، تجلی این حماسه‌هاست.

بسیجی دلاور، شهید «حسن (حسین) اثنی‌عشری نایینی» یکی از قطره‌های این دریای بی‌کران است که به‌شدت به بسیج عشق می‌ورزید و تلخص «بسیجی» را همواره در اشعار خود به‌کار می‌برد؛ اوج تجلی روحیه ارادت به بسیج را می‌توان در این جمله‌ای از وصیت‌نامه این شهید والامقام یافت که گفته است: «در اعلامیه و روی قبرم کلمه «بسیجی» را مشخصاً بنویسید».

شهید «حسن (حسین) اثنی‌عشری نایینی» متولد پنجم مرداد سال ۱۳۲۳، در حالی چشم به جهان گشود که رژیم سفاک پهلوی پدرش را به شهادت رسانده بود. وی در زمان اوج گیری نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، از جمله جوانان انقلابی بود که در صف مقدم مبارزه با رژیم ستمشاهی قرار گرفته و در این مسیر، هنگامی که برای امرار معاش خانواده خود به اهواز رفته بود، چندین‌بار در جریان شرکت در تظاهرات انقلابی زخمی شده بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، شهید «اثنی عشری» بار‌ها به‌صورت بسیجی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام و در جریان نبرد با دشمن بعثی مجروح شد؛ اما مجروحیت اراده پولادین وی را برای دفاع از انقلاب اسلامی ایران سست نکرد؛ بنابراین مجدداٌ به جبهه رفت و سرانجام در ۲۱ دی سال ۱۳۶۵، در جریان عملیات «کربلای ۵» به شهادت رسید و پیکرش در خاک شلمچه باقی ماند، تا این‌که بعد از ۱۰ سال تفحص و در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ در بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.

روی قبرم کلمه «بسیجی» را بنویسید/ راه چاره مشکلات کشور روحیه «بسیجی» است

شهید اثنی عشری - نفر سمت چپ

اخلاق، گفتار و کردار شهید «حسن اثنی‌عشری نائینی»

شهید «اثنی عشری» با افراد بزرگ‌تر ازخود، بسیار محترمانه و با تکریم رفتار می‌کرد و در مقابل نیز با افراد کوچک‌تر از خود، مانند پدری مهربان و ناصح بود. وی همچنین برای سنین نزدیک خود، مانند برادری بزرگوار و برای سنین خردسال، همانند همبازیِ همسن و آموزگاری همزبان بود و با دوستان و نزدیکان، همانند دوستی صمیمی، یاوری مشوق، امانت‌دار، رازدار و غمخواری سوخته‌دل رفتار می‌کرد.

این انسان وارسته، نزد رزمندگان، همرزمی عارف و همدمی روشنفکر، به‌معنای واقعی بود و در نزد خانواده‌اش نیز همین‌گونه، بلکه والاتر رفتار می‌کرد؛ اما در برابر دشمنان اسلام و انقلاب، بصیری فکور و مقبوض بود؛ خلاصه کلام این‌که شهید «اثنی عشری» به‌معنای واقعی یک بسیجی عارف و وارسته، و شیفته خدمت و تشنه شهادت بود.

شهید «حسن (حسین) اثنی‌عشری» از عمق وجود عاشق بسیج بود و از بسیج بسیار سخن گفته و خود نیز بسیجی‌وار می‌زیست و سرانجام بسیجی‌وار هم به‌شهادت رسید و وصیت کرد تا روی اعلامیه و قبرش، عنوان «بسیجی» را بنویسند، تا بسیجی بودنش در تاریخ ثبت و جاودانه شود.

این شهید والامقام معتقد بود که راه چاره مشکلات کشور، اقدامات بسیجی‌وار و روحیه بسیجی در امور است و اگر قرار است که فرمان امام امت مبنی بر بسیجی شدن همه مردم تحقق یابد، باید اخلاق و روحیه بسیجی در بین مردم رایج شود؛ بنابراین در مقاله‌ای تحت عنوان «بسیج چیست و بسیجی کیست؟» به ارائه تعریفی جامع و زیبا از شخصیت بسیجی همت گماشته و در این‌باره چنین نوشته است:

«بسیجی مکتب را خوب شناخته است و می‌داند که طبق دستور اسلام جلوی دشمن ایستاده و پوزه‌اش را به‌خاک مالید. اگرچه تمام دنیا به خصم دون، اسلحه‌های گوناگون و فوق مدرن برسانند و تمامی تبلیغات جهانی به نفع او باشد و حتی مجامع بین‌المللی نیز ناجوانمردانه از او حمایت نمایند. حتی اگر مردم بی‌گناه شهر‌ها را موشک‌باران کنند یا بر طبق مصوبه‌های همان مجامع با ظاهر «بشر دوستانه»، از کاربرد سلاح‌های شیمیایی خودداری ننمایند، این بسیجی عاشق اسلام با اگاهی کامل، آمده است تا حتی با نثار جان شیرینش، ثابت نماید که اسلام برترین دین است و دینی بالاتر از آن وجود ندارد.

بسیجی برای ادای وظیفه حد و مرزی جز اسلام نمی‌شناسد، او چشم و گوش و دل خود را بر همه‌چیز بسته و فقط این اندام الهی را برای دیدن و شنیدن احکام از کلام ربانی ولایت فقیه باز می‌گذارد.

بسیجی به دانه‌دانه شن‌های منطقه جنگی و ذره‌ذره خاک جبهه عشق می‌ورزد؛ زیرا این‌ها از دلاوری‌های هم‌دلانش حکایت دارند... «بسیجی» حتی با مجروح شدنش نیز احساس پایان تکلیف نمی‌کند. او احتیاط می‌کند که مبادا باعث تضعیف روحیه همرزمانش گردد.

روی قبرم کلمه «بسیجی» را بنویسید/ راه چاره مشکلات کشور روحیه «بسیجی» است

شهید اثنی عشری - نفر سمت چپ

برای کارشناسان نظامی شرق و غرب باید پیروزی این جوانان غیر نظامی و دوره‌های پیچیده آموزش‌های متداول در جهان را نگذرانیده، تعجب‌آور باشد؛ ولی برای خود بسیجی تعجبی ندارد، او برای آمدنش به جنگ انگیزه دارد. آن هم نه انگیزه‌ی مادی، بلکه انگیزه‌ای متصل به ماورالطبیعه واراده‌ای پولادین و مصمم، و همین برای پیروزی بسیجیان برای فتح قله‌های کلیدی جهان کافی است!».

شهید «اثنی‌عشری» همچنین نوشته است: «انسان‌هایی که دارای روح بزرگ هستند، بزرگوارانه نیز زندگی می‌کنند و سرمشق نمونه برای دیگران می‌شوند؛ و بدون تردید این جمله وصف شخصیت امثال اوست که تمام لحظات زندگی و ممات‌شان برای دیگران درس و الگوبوده و برای نسل‌های بعد نیز خواهد بود».

شهید «اثنی‌عشری» با نگرشی والا همواره به مسائل اجتماعی توجه خاصی داشت و بیش از آن‌که به خواسته‌های خود اهمیت دهد، به دیگران می‌اندیشید و آن را سرلوحه اعمال خود قرار می‌داد که «ما برای سیر شدن انقلاب نکرده‌ایم».

وی همواره به حال کسانی که برای بیشتر خوردن و بهتر زندگی کردن سر در آخور دنیا فرو برده و به خاطر مشکلات اقتصادی ناشی از توطئه‌های دشمن، با جمهوری اسلامی سر ناسازگاری دارند، تأسف می‌خورد.

افراد در دیدار با این شهید والامقام و گپ‌وگفت با او، آن‌قدر مجذوبش می‌شدند که نمی‌خواسنتد از وی دل برکَنند و آن‌گاه که ناچار بودند ترکِ محفلِ دوست کنند، او تا مسافت زیادی از راه بدرقه‌شان می‌کرد.

روزی نمی‌شد که از بسیج و بسیجیان تمجید نکند و می‌گفت: «تاریخ چنین انسان‌های مخلص و فداکار را حتی در صدر اسلام سراغ ندارد. این‌ها در پیشگاه خدا منزلتی رفیع دارند». وقتی بسیجی‌ها را می‌دید، آن‌چنان گرم می‌گرفت که گویی آن‌ها را از مدت‌ها قبل می‌شناسد. مهربانانه نصیحت می‌کرد و از این‌که در میان آن‌ها که به سان فرزندان و برادرانش بودند، لذت می‌برد. به این جهت بود که احساس دوری از خانواده نکرده و از این‌که لباس بسیجی بر تن داشت، افتخار می‌کرد؛ چراکه لباس بسیجی را لباس سربازی امام زمان (عج) می‌دانست.

وقتی صحبت از عملیات می‌شد، بی‌صبرانه برای شرکت در آن روزشماری می‌کرد و چون هنگام آن نزدیک می‌شد، گویی گمشده‌اش را بازیافته است و دیگر به‌هیچ قیمتی حاضر نبود، به‌عقب برود و حتی فرارسیدن زمان تولد فرزند و یا مشکلات زندگی را در پیش روی وی، آسان می‌کرد.

بسیار آرزو داشت تا فرزندش ارشدش زود بزرگ شده و لباس رزم بسیج را بر تن کند و به جبهه روانه شده و با معنویت جبهه، انسانی خودساخته شود. وقتی صحبت از حضور در جبهه‌ها می‌شد، با اینکه اکثر اوقات خود را در جبهه بود، حساب می‌کرد و می‌گفت که فلان مدت را به دور از جبهه‌ها بوده‌ام؛ بنابراین شدیدا تاسف می‌خورد که مابقی مدت را چرا در جبهه‌ها نبوده است و با سوز و گداز می‌گفت که «کلاه بزرگی سرم رفته است. علتش هم کار‌های اجرایی است که مسولین مربوطه به‌عنوان تکلیف شرعی به گردنم نهادند و از فیض عملیات‌ها و شاید شهادت و یا جانبازی محروم شدم».

اواخر سال ۱۳۶۴ که مجروح شده و ناچاراً به دور از هوای جبهه بود، مرتب از وضعیت جبهه می‌پرسید، دلش پر می‌کشید و برای بازگشت به جبهه، لحظه شماری می‌کرد و می‌گفت: «اگر وضع پایم طوری شود که بتوانم پوتین بپوشم، ان‌شاالله می‌آیم» و عاقبت نیز با لباس خاکی بسیجی به دیدار معبود خود شتاف و ۱۰ سال با آن لباس بسیجی در شلمچه آرمیده بود تا این‌که پس از تفحص، پیکرش را بازگرداندند و در بهشت زهرا (س) جاودانه گشت.

شهید «اثنی‌عشری» همواره اشعاری را می‌سرود در نامه‌های خود به اقوام و دوستان و همچنین نوشته‌های پراکنده‌اش، یادداشت می‌کرد؛ اشعاری که مبیّن ابعادی از حالات و روحیات معنوی اوست.

روی قبرم کلمه «بسیجی» را بنویسید/ راه چاره مشکلات کشور روحیه «بسیجی» است

شهید «اثنی‌عشری» آرزوی خود را در شوق به شهادت، در قالب این شعر با عنوان «بسیجی» این‌گونه بیان کرده است:

به باید رفتنم سوی الهم      خدایا چه‌کنم غرق گناهم

 ببخش غفار که بس من دل فکارم          چگونه دوریت را تاب آورم             

تو میدانی که عشقِ حوری و باغ          ز جناتت طمع اصلا ندارم         

  تو می‌دانی چو آگاه از قلوبی          که من وحشت ز دوزخ نیز دارم

           ز گردان «انصار» و گروهان «شهادت»          چه بس رفتند یاران با شهامت                  

خدا کی توان وصف شهید گفت          که او را می‌کنی با انبیاء جفت

خدایا! این شهیدان و عزیزان          شدند بر ما و مردم عدل و میزان

هر آن‌چه به قرآن تو دادی وعید          به جنات و باغ در مقام شهید

به درگاهت شدند دعوت بردند مرا همره          خمار و جام ننوشیده گرفتم گوشه عزلت

«بسیجی» را نباشد خواسته جز این          تو حفظ بنما خمینی تا کنار منجی دین

همچنین به‌دلیل این‌که خانواده شهید «اثنی‌عشری» در مسجد محل، به امور پشتیبانی جبهه و جنگ اهتمام می‌داشتند، این شهید والامقام در فرصتی که در اردوگاه کرخه داشت، این شعر را برای خانواده خود سروده است:

در ستاد مسجد صادق (ع) به پشت جبهه پردازند          به امر مرجع خود این چنین به خصم تازند

جمله از مادران و خواهران شهید          یا که گشته عارف راه شهید

به پشتبانی رزمندگان به خیرخواهی          چو اعتصام به ره دین کنی یداللهی

خدایا قبول فرما ز ایشان          هم از رزمنده و بازاری محبوب ایران

تمام صرف مال و جان و اوقات          ز مسجد ریشه داده در محلات

«بسیجی» راوی این است          خمینی را نگه‌دار تا ظهور مهدی  آل محمد

اندیمشک - اردوگاه کرخه
آذر سال ۱۳۶۵

هنگامی که پنجمین فرزند شهید «اثنی عشری» متولد شد، وی در جبهه حضور داشت و در فرصتی که در اردوگاه «کوزران» داشته، این شعر را سرود:

مطابق با هزار و چهار صد و شش          به 28 ذی‌الحجه خدایش کرد بخشش

برابر با هزار و نهصد و هشتاد و شش بود          ز ماه، سپتامبر روز سومش بود

به ابراهیم و علی نیز  محمد          چو مهدی آمده است تبریک، مریم

ضعیف است در تشکر این «بسیجی»          ز خواهر شهید، مهدی عظیمی

باختران – اردوگاه کورزان
شهریور ۱۳۶۵

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها