دانشآموز «زهرا مجیدی» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «رهبر عزیزم، من و دانشآموزان دیگر به دستور خدا، قرآن و شما درسهایمان را خوب میخوانیم، تا با خوب درس خواندنمان مشت محکمی بر دهان دشمنان داخلی و خارجی بزنیم.»
«خودکار تهرانی» یک خَيّر انقلابی در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «امام عزیز، بعد از دیدن حضرتعالی در خواب، از مشهد که برگشتم، تصمیم گرفتم که برای سلامتی جنابعالی و پیروزی اسلام مقداری صدقه داده شود.»
«زهرا جهانگرد» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «رهبر عزیزم؛ ای کاش من هم یک پاسدار بودم. چه حیف، من یک فرد بیقابلم و کاری از دستم برنمیآید که برای این امت قهرمان و شهیدپرور ایران انجام دهم.»
همسر روحانی شهید «ابومصطفی النّقیب» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «تنها تقاضای من و بچهها و بخصوص پدر همسرم -که پدر شش شهید است و به همراه هفتمین فرزند خود در جبهههای نور علیه ظلمت با کفار بعثی در حال نبرد است- دیدار و زیارت شما از نزدیک است.»
ستوان دوم «زواره» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «اماما، دوستت دارم به خاطر صلابتت که همچون علی (ع) و به خاطر قلب رئوفت که همانند جدم محمد (ص) است. راه تو، راه من و گفتهات، حجت من است.»
آزاده سرافراز «احمد حیدری» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «اکبرجان، من و خداداد و عباس باهم بودیم و بعد از هم جداشدیم، حال عباس در اردوگاه دیگری است که انشاءالله به همین زودی نامه او میآید.»
«مژگان محمد حسینی» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «شما نگران جبهههای جنگ نباشید؛ چون ما ملت ایران در پشت جبهه به برادران حاضر در جبهه کمک میکنیم ، تا زودتر پیروز شوند، و نگران آمریکا و توطئههای شومش نباشید.»
بسیجی شهید «احمد سهرابی» در وصیتنامهاش خطاب به والدین خود آورده است: «بعد از شنیدن شهادت پسرتان هیچ ناراحت نباشید به خاطر اینکه شما دین خود را اداء کردید و در راه خدا قربانی کردید و انشاءالله در آخرت سربلند خواهید بود.»
«محمد میرزایی» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «چون من مور ضعیفم به سلیمان چه نویسم؛ اما میخواهم بگویم ای امام عزیز! ای قلب تپنده مستضعفان، کاش پیشت بودم و همان لحظه قلبم را میشکافتم تا نشان میداد که از ته دل میخواهم ببینم و چهره ماهت را بوسهباران نمایم.»
«اعظم نیکبخت» خواهرزاده شهید «غلامحسین پازشگر» و رزمنده در بند اسارت «علی پازشگر» در نامه خود به امام خمینی (ره) آورده است: «رزمنده در بند اسارت رژیم بعث عراق «علی پازشگر» هر وقت نامه میدهد، از بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران امام خمینی به عنوان پدربزرگ یاد میکند.»