چرا شمعها خاموشند؟

یکسال گذشت، داخل خانه بچه‌ها رویای سوغاتی‌هایی را داشتند که قرار است از خانه خدا برایشان بیاورند و بزرگترها آب و جارو می‌کردند تا عزیزانشان برگردند و از سفرشان قصه‌ها بگویند.
کد خبر: ۱۰۰۱۸۱
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۷ - 10September 2016

چرا شمعها خاموشند؟

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از فارس، مجری تلوزیون بغضش ترکید و گفت 500 نفرشان برنمیگردند، هیچ کس باورش نمیشد که قصه قشنگترین سفر دنیا تبدیل به بزرگترین غصه دنیا شده باشد.

سفید پوشیده بودند اما قرار نبود، کفنشان باشد. اخبار میگفت نفس کم آوردهاند، میگفت زیر دست و پاها له شدند و ما در خانه نفس کم میآوردیم و زیر دست و پای سکوت دنیا در برابر این جنایت، له میشدیم.

آن همسایه که قرار بود میزبان عزیزانمان باشد قاتل از آب درآمده بود و این یکی همسایه که قرار بود همدردمان باشد لبخند میزد که حقشان است چرا پولهایشان را به فقرا ندادند؟ ما میشنیدیم و نفس کم میآوردیم، ما میشنیدیم و زیر دست و پای این همه حرف له میشدیم.

شمعها برای فرانسه روشن میشد و ما در خاموشی فرو میرفتیم، پدرمان غممان را دید، دست روی سرمان کشید و گفت: دیگر به خانه خدا نمیرویم. گفت: غصه نخورید خدا همیشه در خانه ماست. پدرمان سر تمام همسایهها داد کشید، پدرمان با ما اشک ریخت، با ما غصه خورد، با ما دلش شکست.

حالا یکسال گذشته و دنیا یادش رفته، دنیا برج دوقلو را یادش نرفته و شمع روشن میکند، اما نفس کم آوردهها، زیر دست و پاها له شدهها را یادش رفته و شمع روشن نمیکند.

هر فکر و مذهبی هم داشته باشی به والله که مهمان کشی جنایت بزرگی است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها