به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از خبرگزاری بسیج، نهم بهمن ماه سالروز شهادت شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری) است. شهیدی به خاطر عمق تاثیر طراحی ها و فعالیت هایش به اذعان فرماندهان دفاع مقدس بعد از شهادتش فرماندهان ارشد سپاه و بسیج در خصوص ادامه جنگ نگرانی های جدی ای پیدا کردند. این تاثیر گذاری تا حدی بود که می توان دفاع مقدس را در به دو دوران قبل و بعد از شهادت او تقسیم و بررسی کرد.
در ادامه بخشی از سخنرانی امام خامنه ای(مدظله العالی) در دیدار با اعضا ستاد بزرگداشت شهدای استان مازندران را که درباره این شهید است می خوانید:
مسئلهى دفاع مقدّس علاوه بر اینکه یک آزمون بزرگى بود براى ملّت ایران، آزمونى هم بود براى بُروز استعدادها، هم استعداد اشخاص، هم استعداد مناطق کشور؛ حالا در مورد استعداد اشخاص به نظر من این نکتهى مهم و قابل توجّهى است که به آن توجّه نمیشود؛ یعنى از بس واضح است مورد غفلت قرار میگیرد، از کثرت وضوح مخفى میماند؛ و آن این است که این دفاع مقدّس وسیلهاى شد براى اینکه استعدادهاى مکنون در انسانها، به شکل عجیبى بُروز کند. مثلاً در سپاه، شما ملاحظه میکنید یک جوانى وارد میدان جنگ میشود و در حالى که از مسائل نظامى هیچ اطّلاعى ندارد و وارد نیست، در ظرف یک سال، یک سال و نیم، دو سال تبدیل میشود به یک استراتژیست نظامى؛ این خیلى مهم است.
خب، شما الان در حالات شهدا و سرداران بزرگ و مانند اینها که نگاه میکنید، مثلاً فرض کنید شهید حسن باقرى منباب مثال، بلاشک یک طرّاح جنگى است. هرکس منکر این معنا باشد، اطّلاع ندارد؛ والّا کسى اطّلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعاً این جوان بیست و چند ساله یک طرّاح جنگ است. کِى؟ در سال ۱۳۶۱؛ کِى وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیرِ حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامى، یک حرکت بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است! این خیلى نکتهى مهمّى است...
این عجیب نیست؟ این معجزه نیست؟ اینها معجزهى انقلاب است... یک جوان بیستوهفت بیستوهشت ساله و حدّاکثر سى ساله در وقت شهادت، و در اوج توانایىهاى نظامى یک انسان، یک جوان؛ او از کجا شروع کرد که به اینجا رسید؟ در چه مدّتى به اینجا رسید؟ این خیلى مهم است.
دلیل مهارت اینها و عظمت کار اینها این است که پختگان نظامى ما، برادرانى که در ارتش بودند و سالها کار کرده بودند - که در طرّاحى عملیّات با همدیگر مىنشستند، در فتحالمبین، در بیتالمقدّس، در خیبر، جاهاى دیگر، تبادل نظر میکردند - همه، کار اینها را و فکر اینها را تصدیق و تأیید میکردند. و دلیل روشنتر اینکه اینها توانستند یک ارتش مجهّز پشتیبانىشدهى از سوى قدرتهاى بزرگ را، با آن همه سازوبرگ در عملیّاتهاى فوقالعاده عجیبى، آنچنان در محاصره بیندازند که آنها خودشان حیرت کنند.
فرض کنید در عملیّات فتحالمبین طرّاحىهاى همین نیروهاى جوان ما، همین بچّههاى ما موجب شد که - دشمنى که آن صحراى عظیم را [ پر کرده بود] که بنده آن صحرا را همان زمان جنگ رفتم کاملاً از بالا دیدم؛ استقرار نیروهاى دشمن را از آن دیدگاهها بنده نگاه کرده بودم که چطور تمام این صحرا را، دشتعبّاسو این طرف و آن طرف را اینها [ فرا ]گرفتهاند - دشمن ناگهان احساس کند که این نیرویى که در مقابل او است و دارد با او میجنگد، از پشت سر دارد به او حمله میکند.
این مهم نیست؟ این کوچک است؟ این قابلِ این نیست که روى این حرکت عظیم کار بشود، فکر بشود، تحقیق بشود، کار هنرى بشود، کار تحقیقى انجام بگیرد؟ اینها شوخى است؟ یا در عملیّات بیتالمقدّس دو سه لشکرِ مجهّزِ دشمن ناگهان احساس میکنند در محاصره قرار گرفتند؛ در این صحراى منطقهى خوزستان از شمال دارد به آنها حمله میشود، از شرق دارد به آنها حمله میشود، از این طرف دارد به آنها حمله میشود.
پس اهمّیّت و صحّت طرّاحىهاى جوانهاى ما، این استعدادهاى برجسته، از جمله اینجا معلوم شد که یک لشکر مجهّز، یک نیروى مسلّحِ از همه جهت مجهّز که هم ژنرالهاى کارکشته و قدیمى و افسران برجسته به قول خودشان داشتند، هم از طرف دشمنان ما در سطح جهانى به اینها کمک میشد، به اینها دستور داده میشد، روش یاد داده میشد، حتّى تاکتیک به اینها تعلیم داده میشد؛ این ارتشِ آنچنانى در مقابل طرّاحىهاى جوانهاى ما دست و پایشان بسته میشد، کم مىآوردند و مغلوب میشدند؛ این دلیلِ چیست؟ این دلیل این است که کار در اینجا داراى یکچنین عظمت و اهمّیّتى است.