خبرنگاری که استراتژیست جنگ شد

پسرک نحیفی که در روز تولدش امیدی به زنده ماندنش نبود حالا نام و تصویرش بر پهنه تاریخ ایران و کوچه ها و خیابان‌های کشور نقش بسته است. خبرنگاری که در دوران دفاع مقدس به عنوان استراتژیست مهم جنگ لقب گرفت تا جایی که گفته می‌شد صدام از صدای او در پشت بی سیم وحشت داشت.
کد خبر: ۱۰۳۹۸
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۰ - 28January 2014

خبرنگاری که استراتژیست جنگ شد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از مهر، شاید این پرسش در ذهن هر شهروند ایرانی مطرح شود که چگونه امکان دارد یک جوان ۲۰ یا ۲۲ ساله فرماندهی یک گردان، تیپ یا لشکر را بر عهده داشته باشد. برای پاسخ دادن به این سئوالات نمونهها و افراد زیادی هستند که میتوان معرفی کرد که یکی از آنها شهید "غلامحسین افشردی" است که همه او را به نام "حسن باقری" میشناسند. خبرنگاری که به عنوان یک استراتژیست بزرگ در هشت سال دفاع مقدس شناخته شد به نحوی که صدام حسین در تقسیم بندی جنگ اعلام کرد که جنگ ایران و عراق از لحاظ استراتژیک به دو بخش قبل از شهادت باقری و بعد از شهادت باقری تقسیم میشود.

شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) در ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ مصادف با سالروز میلاد امام حسین (ع) در تهران بدنیا آمد. وی پس از گذراندن دوران دبستان در دبیرستان "مروی" ادامه تحصیل داد و با اخذ دیپلم در سال ۵۴ در دانشگاه ارومیه در رشته دامپروری پذیرفته شد، اما پس از چندی به دلیل فعالیتهای مذهبی و مبارزاتی از دانشگاه اخراج شده و در سال ۵۶ به خدمت سربازی اعزام شد و سرانجام با فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، سربازی را ترک کرد. وی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیتهای مختلف فرهنگی و اجتماعی از جمله خبرنگاری میشود که در مدت ۱۸ ماه خبرنگاری آثار و گزارشات خوبی را منتشر کرد. در دوران خبرنگاری این شهید او را به نام حسن افشردی میشناختند و خلاقیت و توانایی این خبرنگار آنقدر بالا بود که به عنوان اولین خبرنگار ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نخستین سفر خارجی مسئولان به الجزایر سفر میکند و در حادثه طبس نخستین خبرنگاری است که در محل حادثه حضور پیدا میکند.
 
خبرنگاری که بنیانگذار اطلاعات سپاه شد
 
شهید باقری در سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهههای جنوب میشود و در بدو ورود به اهواز "واحد اطلاعات عملیات رزمی" را برای دستیابی دقیق از موقعیت دشمن راه اندازی میکند که این آغازی برای راه اندازی این واحد در ستاد عملیات جنوب میشود. شهید باقری به دلیل بهرهمندی از هوش و استعداد فوق العاده در طول دوران حیات خویش در سالهای اولیه جنگ تحمیلی منشأ برکات فراوانی از جمله ایجاد اولین قرارگاه مشترک سپاه و ارتش (قرارگاه نصر) و اولین فرمانده قرارگاه نصر بود که پس از عملیات رمضان به سمت فرماندهی "قرارگاه کربلا" و جانشین فرماندهی کل در قرارگاههای جنوب منصوب شد. پس از شکل گیری سازمان رزمی سپاه با توجه به توان و تجربههای شهید باقری وی به عنوان جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه برگزیده میشود.
 
تاریخ شهادت ۹ بهمن ماه ۱۳۶۱
 
شهید باقری که در بین رزمندگان به "سقای بسیجیان" معروف بود، تفکر ویژه دفاعی - نظامی خویش را در عملیاتهای مختلفی همچون ثامن الائمه (شکست حصر آبادان)، طریق القدس (فتح بستان)، فتح المبین و بیت المقدس (فتح خرمشهر) به اثبات رساند و صادقانه در این راه مجاهدت کرد و در حالی که میقات خویش را در جبهههای نبرد یافته بود، ماندن در جبهههای جنوب را بر رفتن به سفر حج ترجیح داد و سرانجام در ۹ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید. شهید سرلشکرغلامحسین افشردی (حسن باقری) آنچنان مدارج رشد و کمال را در دورههای بحرانی انقلاب و جنگ به سرعت طی نمود که نام خویش را به عنوان "برترین استراتژیست" در تاریخ دوران دفاع مقدس ثبت کرد و در حالی مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات و عملیات سپاه را برعهده گرفت که بیش از ۲۶ بهار از عمرش نگذشته بود. شهید حسن باقری که به واقع او را بنیان گذار سازمان اطلاعات و عملیات رزم سپاه نامیدند به دلیل شایستگیهای اخلاقی بینظیر و اندیشه دفاعی والایی که داشت در عمر کوتاه اما پر برکت خویش در دفاع مقدس منشأ تحولات بزرگی در ایجاد و توسعه اطلاعات و عملیات رزمی سپاه و فرمانده فکوری در جنگ نامتقارن بود. شهید سرلشکر حسن باقری با کار مستمر و استفاده مؤثر از نقشهها و عکسهای هوایی و ماهوارهای به شناخت عمیقی نسبت به عرصه نبرد و نقاط قوت و ضعف دشمن دست یافت و با بررسی و تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی کشور که رئیس جمهور وقت (بنی صدر) به دلیل ناکامی در آزادسازی مناطق اشغالی در آن دوران ایجاد کرده بود به عرصه طراحی سازمان رزم ارتقاء و دستیابی به سطوح عالی فرماندهی و هدایت عملیات پای نهاد.
 
تغییر نام غلامحسین افشردی به حسن باقری شهید غلامحسین افشردی که با عضویت در سپاه با نام مستعار حسن باقری معروف شد، همواره بر جمع آوری اطلاعات از محیط و موقعیت دشمن و شرایط سیاسی و حتی شرایط روحی نیروهای دشمن به عنوان اهداف عمده و اصلی در خلال جنگ تأکید میکرد و میگفت: "خود بحث اطلاعات هدف است بکوشید این را در ذهنتان جای دهید که اطلاعات هدف واسطه نیست بلکه خود هدف اصلی است و حتی دیگر این اطلاعات هیچ به درد نخورد، نخستین نکتهای که یک فرمانده در عملیات بدان نیاز دارد این است که از جوانب خودش اطلاع داشته باشد تا وضعیت کلی خود را ندانید نمیتوانید اطلاعاتی جمع آوری کنید."
 
وی آگاهی از نقاط قوت و ضعف دشمن را فراتر از تعداد تانکها و نفربرها دانسته و تأکید میکند: "ضعف و قوت دشمن داشتن تانکها نیست بلکه تأثیر فرهنگ ارتش روی افراد است که هنوز نتوانستهایم برآورد کاملی از روحیه ارتش عراق داشته باشیم و بدانیم که چه زمان این ارتش از هم میپاشد."
 
اسلحه به دست در خط مقدم به جای نشستن در اتاق فرماندهی
 
شهید حسن باقری یکی از روشهای شناسایی موقعیت را مسئله کیفیت آرایش دشمن میدانست و معتقد بود که یکی از اشکالات دفاعی ما در آرایش نیروهاست چرا که در روشهای شرقی، نیروی ضعیف در خطوط میماند و نیروی احتیاط با قوت بیشتری در پشت سر آن قرار میگیرد در حالیکه آرایش نیروهای ما برعکس است و همواره احتیاط ما از نیروی اصلی ضعیفتر است. شهید باقری به گفته همرزمانش غالبا یک تا دو ساعت پس از هدایت اولیه عملیات در خط نبرد حضور مییافت و خود شخصا وضعیت خطوط تصرف شده را با اهداف از پیش تعیین شده (روی نقشه) کنترل میکرد و نقاط ضعف را بر روی نقشه مشخص و عملکرد واحدهای رزمی و یگانها را در خط ارزیابی و دستورالعمل لازم را ابلاغ میکرد و بیش از همه به وضعیت جسمانی بسیجیان میاندیشید و برای اوضاع روحی - روانی آنها به ویژه هنگام عقب نشینی اهمیت ویژهای قائل بود به طوری که در خصوص حفظ نیروهای رزمنده تأکید میکند: "اگر در شناخت دشمن هزار شهید هم تقدیم شود میپذیریم اما در اثر ناآگاهی از وضعیت دشمن، منطقه و زمین یک شهید هم پذیرفتنی نیست.


وقتی که غلامحسین در کربلا گم شد
 
در روز تولد امام حسین (ع) به دنیا آمده بود اما خیلی ضعیف بود و امید زنده ماندنش کم. من هم دست به دامن امام حسین شدم تا خداوند به عظمت اسم حسین این فرزند را نگه دارد از این رو بود که نامش را "غلامحسین" گذاشتم غلامحسین افشردی.
 
مادر شهید باقری میگوید: این خاطره همیشه در یاد من مانده است. غلامحسین در حرم امام حسین (ع) گم شد. گم شدن او در حرم ابی عبدالله یک پیام برای من داشت. شلوغ بود. حرم خیلی شلوغ بود. هر چی من و پدرش گشتیم، پیدایش نکردیم. البته کاملا مراقب بودیم ولی اصلا نفهیدیم کی و کجا گم شد. خلاصه آمدم ایستادم مقابل ضریح آقا. عرض کردم آقا! این فرزند من غلام شماست، بچهام را از شما میخواهم. خدا میداند؛ لحظهای نگذشت دیدم، مقابل پای من ایستاده است. خلاصه دوران بچگیاش را همین طورها گذارند تا مدرسه.
 
غلامحسین مثل همه بچهها بود. یک عده خیال میکنند ایشان یا بزرگان دیگر نابغه بودند. این حرفها نبود. منتهی بله! بیش از اینکه هوش زیادی داشته باشد، اراده قوی و همت بالا و اهل کوشش و تلاش بود.
 
معلم آنچنانی نداشت و پدرش هم کارمند بود و یک زندگی معمولی و متوسط داشتیم. ایشان در همان مدارسی درس میخواند که عامه مردم درس میخواندند. با این فرق که از استعداد و هوش خودش به بهترین وجه استفاده کرد و آن را هدر نداد. اینجوری میخواهم خدمتتان بگویم که هوش را داشت، توانایی را داشت، ذکاوت را داشت، و همه اینها را به اضافه توکل به کار گرفت.
 
شهید باقری عاشق خبرنگاری بود
 
وی در پاسخ به اینکه چه شد غلامحسین خبرنگاری را پیشه کرد گفت: غلامحسین از همان ابتدا به کار نویسندگی و خبر علاقه داشت. حتی از سن ۱۰ سالگی هم دائما قلم و کاغذ داشت و هر روز یادداشتهای روزانه خود را مینوشت. تا اینکه در روزهای آغازین ایجاد روزنامه جمهوری اسلامی در این روزنامه مشغول به کار شد. حتی در روزهای نخست جنگ به عنوان خبرنگار و فیلمبردار وارد خط مقدم میشد. شما اگر کتاب ۵ جلدی یادداشتهای غلامحسین را ببینید در مییابید که چگونه ۶۰۰ صفحه یادداشتهای روزانه این شهید روایت روزهای تلخ و شیرین جنگ شده است.
 
غلامحسین کارهایش را به نحوی انجام میداد که ساعت ۱۲ خانه بود. خبرهاها را خوب گوش میکرد ومهمترین خبرها را که به درد مردم میخورد مینوشت. یادم هست وقتی رفته بود لبنان تعداد زیادی عکس گرفته بود بعدش گزارش نوشت که تمام محجبههای لبنان ۲۵ نفر هستند! در حادثه طبس هم همان لحظه به سمت طبس حرکت کرد کلی هم عکس گرفت و گزارش را در روزنامه کار کرد.
 
مستند شهید باقری راضی کننده بود/ بازیگرش جوان نجیب وخوبی است
 
مادر شهید باقری در پاسخ به اینکه در مستند شهید باقری همسر شهید زیاد پررنگ نبود و دلیل آن چیست گفت: خود همسر شهید راضی نبودند. الان هم با همسرش که یک پزشک است زندگی میکنم. دختر شهید هم در حال تحصیل در خارج از کشور است و مستند را برایش فرستادیم تا ببیند. این مادر شهید با اینکه این روزها حال و احوال خوشی ندارد باز هم به سوالات خبرنگار مهر پاسخ میدهد و در مورد مستندی که سال گذشته به نام "آخرین روزهای زمستان" ویژه زندگی شهید حسن باقری پخش شد گفت: این مستند سه سال طول کشید و برای ما راضی کننده بود. البته تمام اقدامات برای ساخت این فیلم با رضایت خانواده شهید و با برنامه ریزی دقیق شکل گرفت. بازیگر این مستند هم که نقش شهید را بازی میکرد پسری کاملا نجیب و خوبی بود.
 
وی در پاسخ به اینکه آیا به مزار شهید باقری میروید گفت: قبلا هر جمعه میرفتم ولی حالم زیاد خوش نیست و از بعد از ماه رمضان دیگر نتوانستم بروم. دائما یا خانه هستم یا بیمارستان.


 
غلامحسین همیشه یک قدم از من عقبتر گام بر میداشت
 
مادر شهید غلامحسین افشردی در مورد زندگی و خصوصیات اخلاقی فرزندش یا همان فرمانده بزرگ جنگ میگوید: غلامحسین هیچ وقت وقتی را که داشت تلف نمیکرد و البته در کار خانه هم بسیار کمک حالم بود. شاید این نکته برای جوانان امروزی قابل تامل باشد. من بعدها متوجه شدم فرزند شهیدم وقتی با من خرید میآمد طوری قدم بر میداشت که از من جلوتر نباشد و این یعنی احترام بزرگتر را بسیار نگه میداشت. خلاصه میتوانم به عنوان بگویم که غلامحسین همه چی تمام بود هم از نظر نجابت، هم شجاعت و هم ایمان وتوکل به خدا.
 
این مادر شهید که ۹ نوه دارد میگوید: تریبیت والدین و لقمه حلال میتواند شعلههای معرفت را در وجود فرزند ایجاد کند. برای همین خیلیها حالا از این شهید حاجت گرفتهاند و ما هم هروقت نذر ایشان میکنیم الحمدلله خدا کمک میکند.
 
بچه شیطونی بود ولی دلم نمیآمد دعوایش کنم
 
مادر شهید در مورد اینکه شده بود در دوران کودکی یا نوجوانی از دستشان عصبانی بشوید؛ اصلا بچه شیطانی بودند یا نه؟ میگوید: ماشاءالله که خیلی شیطان بود. شیطنتش که گل میکرد دیوار راست را میرفت بالا! در عین حال که محجوب و سر به زیر بود، شجاع و شرور هم بود. در بچگی هم شیطنت خودش را داشت. به اعتراف خود بچهها، من صبر داشتم والا هر مادری حوصله تحمل این همه جسارت ایشان را نداشت. این را هم تا یادم نرفته بگویم که خدا وکیلی شیطنتش هم قشنگ بود از یک طرف میخواستم دعوایش بکنم از یک طرف دل خودم هم میسوخت.
 
ببینید آن اوایل بچگی هم که شیطنت داشت باز خیلی منظم بود. یعنی در چارچوب خاصی شیطنت میکرد اینکه میگویم این کارهایشان هم دوست داشتنی بود به خاطر همین است. حد و مرزها را از همان کودکی رعایت میکرد چه میگویم که وقتی بچه هم بود عصای دستم بود. در خانه اگر خودش کاری نداشت حتما مشغول کمک کردن به من بود ما منزلمان یک جوری بود که قدیمی بود اگر توجه کرده باشید و حتما دیدید؛ آشپزخانه یک طرف بود اتاقها یک طرف. همانجا هم بودیم که شهید شد؛ نزدیک ۳۰ سال ما آنجا بودیم. شامی که خورده میشد امان به من و خواهرش نمیداد؛ اگر میدید مثلا میخواهم پرده بزنم پیش از آنکه بگویم دست به کار میشد. متاسفانه برخی از جوانان امروز که امثال ایشان را الگوی خود کردهاند اصلا در این امور از این بزرگواران الگو نگرفتهاند کمک به اهل خانه افتخار است، عار نیست.


 
ماجرای کتک خوردن شهید باقری در راهپیمایی انقلاب
 
مادر شهید میگوید: غلامحسین در ایلام به خدمت سربازی رفت. او را میگذاشتند راننده یک گروهبان تا بیشتر مراقبش باشند که یک وقت کار دستشان ندهد. یک بار هم مردم در یکی از این راهپیماییها او را به قصد کشت میگیرند به زدن، بنده خداها خیال کرده بودند غلامحسین آدم رژیم است. بعد هم که امام دستور تخلیه پادگانها را صادر فرمودند و ایشان هم زدند بیرون تا اینکه بالاخره انقلاب شد. در آن دو سال در ستاد استقبال از امام فعالیت میکرد. بعد در جهاد و بعد هم که میرفت روزنامه جمهوری اسلامی.
 
مادر شهید باقری در مورد شهادت فرزندش میگوید: وقتی غلامحسین مورد اصابت گلوله قرارمیگیرد تا رسیدن به بیمارستان نیم ساعت به هوش بود و در مسیر بیمارستان شهید میشود. ساعت شهادت ۱۳ بود و ما ساعت ۲۳ و ۳۰ دقیقه باخبر شدیم.
 
وی در پاسخ به اینکه آیا خانه شهید به موزه تبدیل شده است گفت: خانه ما آن زمان میدان خراسان خیابان ۱۷ شهریور بود. ولی سپاه دیر دست به کار شد و خانه ما ویرانه شد و بعد فروخته شد.

نظر شما
پربیننده ها