شهیدی که بسان مولایش حسین(ع) با لبان تشنه به شهادت رسید/ کربلا رفتید مرا هم یاد کنید
قاری قرآن بود و در جلسات سخنرانی مرحوم کافی شرکت میکرد، حسن خلق از خصوصیاتش بود و بدون چشم داشت به مردم کمک میکرد، سال ۱۳۶۰ در درگیری با دشمن درحالی که لبانش تشنه بود ترکش خمپاره قلبش را پاره کرد و به شهادت رسید.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانوادههای معظم شهدا هیات قرآنی این هفته به دیدار خانواده شهید «سیدمحسن میری» رفتند.
مادر شهید با بیان علاقه فرزندش به قرآن از کودکی گفت: محسن از همان دوران کودکی در جلسات مختلف شرکت میکرد و به قرآن علاقه داشت.
حضور در جلسات مرحوم کافی
وی به جز جلسات قرآن در جلسات مرحوم کافی هم شرکت میکرد و صدای آقای کافی را هم ضبط و در اختیار دوستانش میگذاشت. همه فعالیت او در مسجد، جلسات قرآن و جلسات سخنرانی خلاصه شده بود و میگفت: اینها بیشتر از درس به دردش میخورد.
واکنش شهید به سرود شاهنشاهی
در مدرسه به سرود شاهنشاهی واکنش نشان میداد و گاهی اگر امکان داشت هنگام پخش سرود جلسه را ترک میکرد. این موضوع باعث واکنش مسئولان مدرسه شده بود تا جایی که من را فرا خواندند و تذکر جدی دادند. بعد از انقلاب به عضویت در بسیج درآمد و با آغاز جنگ راهی جبهه شد.
شهادت در سال 1360 براثر ترکش خمپاره به قلب
ابتدا من به رفتنش رضایت ندادم اما به من گفت: اگر مخالفت کنی فردای قیامت نمیتوانی جواب جدم را بدهی. راهی جبهه شد و سال 1360 در منطقه ام الرصاص در درگیری با دشمن بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلبش به شهادت رسید. حدود 6 ماه در جبهه خدمت کرد و درجه شهادت نصیبش شد.
قاری خوشخوانی بود و چند نوار از تلاوتهایش داشتیم اما اکنون هیچ کدام از نوارها در دسترس ما نیست. حتی وصیتنامه، شناسنامه و مدارکش را هم آمدند و بردند و دیگر به ما ندادند.
حضور همسر رهبر معظم انقلاب در منزل شهید
یک بار همسر آقا به منزل ما آمدند و گفتند: شما فقط از داغ فرزندتان ناراحت نیستید آقا هم از پرپرشدن جوان شما و دیگر جوانان وطن ناراحت است.
شهادت با لبان تشنه
هنگامی که شهید شد دو جوان خبرش را برایم آوردند و هنگامی که پیکرش را آوردند، کاملاً تازه بود و لبانش خشکیده بود، گفتند: با لبان تشنه به شهادت رسید.
حسن خلق و کمک به مردم مهمترین خصوصیت شهید
در ادامه خواهر شهید به بیان خصوصیات برادرش پرداخت و گفت: برادرم بسیار خوش اخلاق و مهربان بود و این حسن خلق یکی از خصوصیاتی بود که همه به آن اذعان داشتند. در محل همواره دنبال انجام کارهای اهالی خصوصاً افراد سالمند و ناتوان بود. در کارهای فنی ماهر بود و گاهی به مدرسه ما میآمد و کارهای فنی را انجام میداد.
جالب است ما از هیچکدام از کارهایش خبر نداشتیم و بعد از شهادت اهالی به ما گفتند که چقدر در خدمت مردم بوده. در عبادت هم چنین بود و همیشه نیمههای شب برمیخواست قرآن میخواند، دعای توسل میخواند، عبادت میکرد و اشک میریخت.
کربلا رفتید مرا هم یاد کنید
بسیار منظم و مرتب بود، حتی به اذعان همرزمانش هر روز سنگر را تمیز میکرد و اطراف سنگر را هم آب و جارو میکرد. بدون ریا و بدون توقع کار میکرد به دنبال پول نبود. در نامههایش برای ما نوشته بود اگر روزی به کربلا رفتید مرا هم یاد کنید.