معصومه بهرامی:
انگشتر شهید را از پشت جبهه به نامزدش در تهران رساندم/ در دوران دفاع مقدس، تفاوتی بین پشت جبهه و خط مقدم نبود
بانوی جهادگر دوران دفاع مقدس گفت: واقعا در زمان جنگ، پشت جبهه با خط مقدم تفاوتی نداشت همه چه زن و چه مرد از دل و جان برای میهن اسلامی شان مایه میگذاشتند.

به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، معصومه بهرامی، فعال و رزمنده عرصه انقلاب و دفاع مقدس است که به عنوان یک بانوی بسیجی سالیان سال برای حفظ نظام اسلامی زحمات بیشماری کشیده است. وی در یک خانواده بسیار مذهبی رشد یافته است و از همان بدو دوره نوجوانی و جوانی اشتیاق فراوانی به ترویج فرهنگ ناب محمدی در کشور داشته و فعالیتهای فرهنگی خود را تا به امروز در قالب مدیریت مجموعه موسسه خیریه خانه یاس تهران ادامه داده است.
چطور شد که تصمیم گرفتید که به جنگ بروید؟
در سال اول پیروزی انقلاب اسلامی، هجده ساله بودم و در بسیج محله فعالیتهای فرهنگی انجام می دادم. ابتدای انقلاب در کشور بود با دوستانم سعی میکردیم بیشتر در فضای مدرسه فعالیتهای مذهبی و فرهنگی داشته باشیم و اینگونه فعالیت ها را نه از روزی اجبار بلکه با عشق و علاقه انجام میدادم تا اینکه متاسفانه از سوی رژیم بعث عراق جنگ آغاز شد و من از همان ابتدا با وجود اینکه سن زیادی نداشتم علاقه مند بوددم در فضای جنگ و جبهه هم حضور فعال و مهمی را داشته باشم به همین خاطر سریع خودم را به بسیج محله معرفی کردم تا بتوانم به جبهه های حق علیه باطل راهی بیابم.
این شور و اشتیاق برای رفتن به جنگ برای یک دختر جوان از کجا نشأت می گرفت؟
به هرحال من در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشوده و در منطقه مذهبی و انقلابی میدان شهدا تهران رشد و پرورش یافته بودم و از طرفی از همان دوران نوجوانی و جوانی علاقه ذاتی به فعالیت های فرهگی و معنوی داشتم و جنگ بهانه ای بود تا تکلیف خودم را که در قبال جامعه به عرصه ظهور و عمل برسانم.
صحبت از تکلیف می کنید؛ کمی بیشتر توضیح بدهید؟
یک دختر جوان سرشار از احساس و حس هم نوع دوستی در وجودش نهادینه شده و این احساس برای من چند برابر بود. همه در مقابل این تجاوز از سوی دشمن مسئولیت داشتند و به اعتقاد من وقتی جنگ در کشوری اتفاق میافتد دیگر زن و مرد نمیشناسد و این بار مسئولیت در مقابل دفاع از میهن برای همه وجود دارد. از طرفی من در زمان قبل از پیروزی انقلاب روحیه مبارزاتی و انقلابی گری داشتم، همیشه در حال جنب و جوش برای پخش و نوشتار اعلامیهها بودم و حضور فعالی در بسیج مسجد داشتم و همه اینها منجر به این شد تا این حس مسئولیت همچنان تا بعد جنگ هم ادامه پیدا کند. در حال حاضر هم فعالیتهای فرهنگی در حوزه بانوان انجام میدهم.
خانواده به خصوص پدرتان با رفتن شما به جنگ مخالفتی نداشتند؟
پدرم در ابتدا خیلی اعتراض میکرد و نمیگذاشت من به مناطق جنگی بروم اما یک روز آقای نیری همکار پدرم که من را هم میشناخت در مورد امنیت زنان و دختران در منطقه جنگی با ایشان صحبت کرد و در آخر هم برادر شهیدم با پدرم در مورد من صحبت کرد و هر جور بود من توانستم پدرم را راضی کنم تا این افتخار را داشته باشم که در کنار رزمندگان اسلام بجنگم.
از حضورتان در جنگ بفرمایید؟
خیلی در تکاپوی این بودم که برای رفتن به جنگ همیشه در خط مقدم باشم اما این به خاطر جنسیت برای من میسر نبود. من سال اول جنگ علی رغم تلاشهای زیاد نتوانستم به جنگ راه پیدا کنم اما بعد از مدتی این توفق را پیدا کردم که در جنگ حضور پیدا کنم. به علت علاقه مندی که به نظامم داشتم به گزینش سپاه پاسداران اسلامی درامدم و این باعث شد تا بهتر و آسانتر بتوانم در جنگ فعالیت داشته باشم و از این بابت خیلی خوشحال بودم.من علاقه زیادی برای رفتن به خط مقدم داشتم اما همانطور که گفتم این برای خانمها امکان پذیر نبود و عمده فعالیتهای من در بیمارستان و در پشت جبههها گذشت و هر روز با صحنههایی روبرو میشدیم که بسیار ناراحت کننده بود.
در حال حاضر وضعیت زنان و دختران جوان کشور را نسبت به آن زمان چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه دشمن از بُعد فرهنگی به قدری در کشور نفوذ پیدا کرده که اعتقادات زنان و دختران جوان ما را تا حدودی تحت شعاع خودشان قرار داده است در حالی که در زمان ما تفکر بسیاری از آدمها به گونه ای دیگر بود و من خودم به شخصه فقط به این فکر بودم که تا پای جانم از این مرز و بوم دفاع کنم و نگذارم عصمت فاطمی در زنان ما ذره ای بواسطه حضور دشمن در خاک مان کاسته شود اما امروزه متاسفانه اعتقادات برخی از زنان و دختران ما رنگ دیگری گرفته است.
نقش زنان را در زمان جنگ چگونه ارزیابی میکنید؟
به اعتقاد من اگرچه خانمها در خط مقدم حضور فعال نداشتند اما از لحاظ تفکر و اعتقادات هیچ تفاوتی بین هیچ جنسیتی نبود و همه به فکر دفاع از میهن و انقلاب نو پا بودند. واقعا در زمان جنگ، پشت جبهه با خط مقدم تفاوتی نداشت همه چه زن و چه مرد از دل و جان برای میهن اسلامی شان مایه میگذاشتند تا اسلام در این کشور پا برجا بماند. بیشتر مجروحینی که به عقب آورده میشد توسط خانمهای بسیجی و امدادگر درمان و پرستاری میشدند و زنان دیگری هم در امور فرهنگی و خیاطی و آشپزی به رزمندگان اسلام کمک میکردند که نقش اصلی و بسیار پررنگی را زنان در دوران جنگ ایفاء کردند.
خاطره ای از آن دوران برایمان بفرمایید؟
در یکی از روزهای خدمتم در بیمارستان، جوان مجروح رشید و زیبایی را آوردند که خیلی بی تابی می کرد. علائم حیاتی این جوان بسیار نگران کننده بود. همه بالا سرش ریختند با نگاه اول چیزی در جسم این جوان دیده نمی شد؛سالم به نظر میرسید! یک لحظه ملافه را از پای این برادر برداشتیم و مشاهده کردیم اصلا پایی وجود ندارد و کلی هم خون از بدنش رفته است... به دلیل خونریزیهای زیاد به مقام رفیع شهادت رسید.
برای آماده سازی و انتقال جسد مطهر به سردخانه، یکی از نیروها انگشتر این جوان را از دستش درآورد و به گوشه ای پرتاب کرد. من انگشتر را برداشتم و چند روز بعد پرونده این شهید را بررسی کردم و متوجه شدم این انگشتر را نامزدش به او هدیه کرده بود.جالب است بدانید بعدها به تهران آمدم تا نامزد این شهید را پیدا کنم با پیدا کردن خانواده این شهید و نقل ماجرا انگشتر را به نامزدش دادم و چقدر خانواده این شهید از من تشکر کردند و این حرکت خیلی برایشان خوشایند بود.
چه صحبتی با زنان و دختران جوان دارید؟
امروزه متاسفانه نوع پوشش و حجاب دختران و زنان جوان کشور نگران کننده است و این تنها به خود افراد بر نمیگردد و خانواده و مهمتر از همه کسانی که در حوزه فرهنگی فعالیت دارند مقصر هستند؛ باید بیشتر به این معضل فرهنگی توجه کنند. امیدوارم حجاب و عصمت فاطمی همچون زمان جنگ و انقلاب در زنان و دختران ما نهادینه شود. چقدر خوب است دختران جوان زندگینامه شهدا را مرور کنند و به عینه ببینند که این عزیزان از زن و زندگی خود گذشتند تا ناموسشان مورد تجاوز دشمن قرار نگیرد.
این دغدغه فرهنگی برای زنان که آن زمان شما قبل از انقلاب و دوران جنگ داشتید در حال حاضر چگونه به فعل تبدیل می شود؟
من در حال حاضر مدیریت مجموعه موسسه خیریه خانه یاس تهران را برعهده دارم که جمعی از زنان بی سرپرست و بدسرپرست در آنجا مشغول به فعالیت هستند.
این بانوان آثار ارزشمندی را در حوزه کارهای دستی تولید کرده و برای امرار معاش به فروش می رسانند.
دغدغه امروز من امنیت زن ایرانی است. من با راه انداختن این موسسه در حقیقت به تعدادی از زنان جامعه ام امنیت دادم که خودشان کار کنند تا خدای ناکرده اسیر تن فروشی و مشکلات دیگر در جامعه نشوند که خدا را شکر مجموعه خوبی را راه اندازی کرده ایم.