سردار احمد غلامپور:
طرح کاهش توان دفاعی ادامه تفکر «بازرگان» است/ بودجه نظامی آلمان و ژاپن ۱۰ برابر ماست/ باید با دشمن مانند خودش با زور صحبت کرد
فرمانده قرارگاه کربلا در دفاع مقدس گفت: اگر بخواهید نگاه کنید هیچ رابطهای بین بازرگان و مسئولان امروز نمیتوانید پیدا کنید؛ اما همان حرف او را به شکلی دیگر میزنند، که مبنایش همان است که «دستی را که نمیتوانی گاز بگیری ببوس.»
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، ترجیح می دهد کمتر در رسانه ها حاضر شود، اما همه میدانند که «سردار احمد غلامپور» حرفها و تحلیلهای زیادی برای گفتن دارد. یکی از سرداران محبوب و موثر دفاع مقدس که تمامی فرماندهان از او به احترام یاد می کنند و اغلب خود را شاگرد «حاج احمد» میدانند.
او در طول سالهای دفاع مقدس، فرمانده قرارگاه کربلا و در واقع فرمانده جبهه جنوب بود و از «5 ضلعی» گرفته تا «اروند» همه جا نام و رد پایش دیده میشود. سردار احمد غلامپور بعد از پذیرش قطعنامه جزء معدود فرماندهانی بود که در جنوب باقی ماند.
در سال 69 با دستور فرماندهی کل سپاه به تهران آمد و مسئولیت عملیات سپاه را بر عهده گرفت و از آن پس مسئولیت خود را در تهران و مرکزیت سپاه آغاز کرد. پس از 2، 3 سال، بنابر خواست خودش به دانشکده فرماندهی و ستاد رفت و حدود 13 سال هم در این دانشکده، به تدریس پرداخت.
در گفتگو با این فرمانده محبوب و خونگرم اهل خوزستان به تبیین و تحلیل برخی اظهارنظرات مبنی بر توجه به توسعه به جای هزینه در حوزه های نظامی؛ بی اعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر و در رأس آنها امریکا به عنوان یکی از مولفههای قدرت در جمهوری اسلامی، تاکید مجدد رهبر معظم انقلاب بر افزایش «توان تهاجمی» در برابر تهدیدات دشمن و تجهیز نیروهای مسلح پرداختیم.
در ابتدا بفرمایید جایگاه ایران و توان دفاعی آن در منطقه در چه حدی است و اینکه حضرت آقا اخیرا بحث توان تهاجمی را مطرح کردند در حالیکه تا امروز بیشتر بحث توان دفاعی را مطرح میکردند. مدنظر مقام معظم رهبری در توان تهاجمی چه چیزی است؟
اجازه میخواهم مقدمهای عرض کنم، زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد نگاهی دوگانه به مسئله انقلاب به وجود آمد،به این معنا که متاسفانه شاید غیر از حضرت امام (ره) و تعداد محدودی از خواص که ماهیت انقلاب را میفهمیدند؛ بسیاری درک درستی از انقلابی که اتفاق افتاد نداشتند، یعنی فکر میکردند حادثه ای در جغرافیای ایران اتفاق افتاده و جابه جایی حکومت صورت گرفته، حکومتی ساقط شده و حکومتی دیگری که وجه مذهبی هم دارد جایگزین آن شده است.
اگر به تاریخ نگاه کنید اولین سخنرانی که بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت خطاب به مردم انجام داد این بود: «مردم دیگر انقلاب تمام شده و ما باید همه تمرکزمان را به ساخت کشور معطوف کنیم.» سنگ بنای این نگاه و تفکر به عمق انقلاب اسلامی از آن زمان گذاشته شد.
در مقابل این نگاه، نگاه امام (ره) بود؛ برداشتی مقابل برداشت طیف بازرگان که پیروزی انقلاب تازه شروع کار و شروع یک مسیر پرپیچ و خم مبارزاتی است.
به خاطر همین ما وقتی نگاه میکنیم میبینیم امام(ره) بعد از پیروزی انقلاب نهادهایی را برای حفظ و حراست از انقلاب تاسیس میکند. به دستور امام نهادهایی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، کمیته انقلاب اسلامی، بنیاد مستضعفان احداث میشود و جالب اینجاست که هیچ کدام از این نهادها پسوند ایران ندارد، یعنی تفکر و نگاه امام به مسئله انقلاب فراتر از جغرافیای ایران است.
این تفاوت نگاه در جنگ هم خود را نشان میدهد
دقیقاً. این نگاه در جنگ هم ادامه پیدا میکند، امام از روز نخست به جنگ نگاه حق و باطلی دارد و میگوید: «جنگ حق و باطل» کمتر میبینیم که امام در مورد جنگ از واژه جنگ ایران و عراق استفاده کند. اگر هم گفته باشند تحتاللفظی گفتند. لذا شعارهای امام در جنگ به عنوان مثال «جنگ تا رفع فتنه در عالم»یا «راه قدس از کربلا میگذرد» است. یعنی جنگ ما با عراق است اما در تفکر امام جنگ از مرز جغرافیایی با عراق فراتر میرود.
امام به وضوح به ما میفهماند که جنگی که اتفاق افتاده در ظاهر یک طرف صدام و یک طرف ایران قرار دارد اما میبینیم که دشمن و استکبار با تمام توان پشت سر صدام آمدند.
بنابراین به نظر میرسد یک عدم شناخت واقعی از انقلاب در اینجا وجود دارد. نگاه واقعگرایانه این است که برخی از خواصی که در کنار امامند انقلاب را در محدوده جغرافیایی ایران میدانند و اعتقاد دارند کشور خود را حفظ کنیم و به بقیه کاری نداشته باشیم. شعاری که از طرف بعضی از خواص که در جنگ هم مسئولیت دارند داده میشد این بود که «جنگ جنگ تا پیروزی» یعنی شما یک پیروزی به دست بیاورید تا دستمان پر باشد و بتوانیم مذاکره کنیم. در تمام طول جنگ این تناقض و دوگانگی در تداوم آن تفکر اولیه وجود دارد.
حتی بعد از امام هم در بسیاری از حوزهها از جمله سیاسی، دفاعی، فرهنگی، اقتصادی این تفاوت نگاه را میبینیم. اینکه فردی میگوید برجام جز ریا و فریبکاری و پوچی چیزی نداشته و طرف مقابل نیز اعلام میکند که ما هرچیزی که داریم از برجام داریم حاصل این تفاوت نگاه است.
سخنانی که امروزه به ویژه در حوزه توان نیروهای مسلح، کاهش توان دفاعی و موضوع موشکی مطرح می شود دنباله همان نگاه تاریخی است و جالب است.
میگفت اگر شما بغداد را بگیرید آمریکاییها شما را با بمب اتم مورد حمله قرار میدهند!
مصداق این تفاوت نگاه در جنگ چه بود؟
سال 62 در عملیات خیبر این سوال از سوی فرمانده جنگ پرسیده میشود که اگر شما عملیات خیبر را انجام دهید در آینده چه میخواهید بکنید؟ فرمانده سپاه پاسخ میدهد بصره را میگیریم و به دشمن فشار میآوریم. باز پرسیده میشود اگر بصره را هم گرفتید اما دشمن نپذیرفت چه؟ فرمانده سپاه میگوید: العماره را میگیریم و اگر ناچار شویم بغداد را میگیریم تا دشمن حرف حق ما را بپذیرد. طرف مقابل این تفکر را دارد که اگر شما بغداد را بگیرید آمریکاییها شما را با بمب اتم مورد حمله قرار میدهند، یعنی یک دغدغه و نگرانی از قدرت دشمن پشت آن نگاه وجود دارد. این ترس ناشی از قدرت نظامی طرف مقابل است. یعنی قدرت نظامی طرف مقابل این تفکر را دچار رعب و وحشت کرده است.
تلاشهایی که این تفکر پس از پیروزی انقلاب برای به کرسی نشاندن اعتقاد خود انجام میدهد کاملاً مشهود است. مثلا کمیته انقلاب اسلامی را با ژاندارمری و شهربانی و جهاد سازندگی را با وزارت کشاورزی ادغام میکنند و تلاش میکنند اگر آثاری از این نهادهای انقلابی وجود دارد با دیگر نهادها ادغام و تلفیق کنند.
به بهانه صرفهجویی، نهادهای انقلابی را ادغام کردند
بهانه دولت سازندگی و کارگزاران هم برای این ادغام، کوچک سازی ساختار بود
بله. بهانه آنها صرفهجویی، کم کردن ساختار و کوچکسازی بود در حالی که امروز بسیاری از افراد معتقدند اگر جهاد سازندگی وجود داشت بخش قابل توجهی از معضلات کشاورزی را حل میکرد.
اگر امروز آن نهادها با همان بچههای انقلابی و روحیه جهادی سر و کار بود کارهای بزرگی انجام میشد. این مسائلی که امروز و جود دارد و مادر همه حوزهها مبتلا به آن هستیم ناشی از تفکر و نگاهی است که اصرار دارد در روند پیشبرد رو به جلوی انقلاب سنگاندازی کند و اولویت آن حفظ جغرافیای ایران است.
تفکری محافظهکارانه که ناشی از رعب و وحشت قدرت دشمن است. حال شدیدترین صورت آن به عنوان مثال در شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» بروز و ظهور پیدا میکند.
در حالی که تفکر انقلاب اسلامی این گونه نیست و این تفکر نگاهی راهبردی و عمیق نسبت به مسئله دارد. از لحاظ منطق هم اگر نگاه کنیم چون رویکردش، رویکرد تهاجمی رو به جلوست اجازه نمیدهد که دشمن در شرایطی قرار بگیرد که حتی از نظر نظامی و دفاعی به ما حمله کند.
اگر امروز دشمن بتواند به ایران به عنوان امالقرای جهان اسلامی نزدیک شود آسیبپذیری بسیاری به وجود میآید و اگر از این جهت آسیبپذیر شویم در جبهههای دیگر نیز تضعیف خواهیم شد.
باید دشمن را از مرکز فرماندهی انقلاب دور کنیم
همه حرف و منطق این است که ما برای مقابله با دشمن باید دست برتر را داشته باشیم و خود را در شرایطی قرار دهیم که دشمن از مرکز فرماندهی انقلاب دور باشد.
این حرفی که امروز زده میشود که اگر ما در سوریه و لبنان حضور نداشته باشیم باید با داعش در مرزهای خود مواجه شویم حرف بسیار درستی است. در استدلال نظامی هم این یک اصل پذیرفته شده کلاسیک است که همه صاحبنظران نظامی اعتقاد دارند بهترین پدافند، آفند است.
هزاران کیلومتر دشمن را پس زدهایم
لزوم حضور نظامی ایران در مرزهای سوریه و عراق هم به همین دلیل است؟
در زمان جنگ شرایطی به وجود آمد و تهاجم دشمن به حدی بود که ما در پشت بسیاری از مرزهای شهرهای خود و در عمق خاک خود با دشمن مواجه شدیم. در خرمشهر، آبادان و اهواز با دشمن میجنگیدیم. امروز خوشبختانه با استراتژی درستی که رهبر معظم انقلاب اتخاذ کردهاند مرزهای مقدم به یمن، لبنان، سوریه، افغانستان، پاکستان منتقل شده است و ما هزاران کیلومتر دشمن را پس زدهایم. امنیتی که امروز در آن به سر میبریم حاصل همان استراتژی و نگاه درست است. بنابراین در راهبرد خود با توجه به شناختی که از دشمن داریم باید عمل کنیم.
کسانی که از انقلاب شناخت درست ندارند دشمنان انقلاب را هم نمیشناسند
یکی از اشکالات موجود این است که دوستانی که از انقلاب شناخت میدانی و درست پیدا نکردهاند از دشمنان انقلاب نیز شناخت خوبی ندارند. به نسبت تناسب نگاهی که به انقلاب دارند دشمن را میبینند در حالیکه اگر به ماهیت واقعی انقلاب نگاه کنیم دشمن را طور دیگری خواهیم دید.
و آن ماهیت واقعی انقلاب چیست؟
واقعیت این است که امروز انقلاب اسلامی اولاً مرز و جغرافیا ندارد و دوماً در قالب یک جریان حقطلب پدیدار شده است. وقتی این دو ویژگی را دارد طبیعتاً دشمن نیز خارج مرز و جغرافیا با جمهوری اسلامی میجنگد و به دلیل ذات و باطن شیطانی خود هیچ وقت در برابر حق کوتاه نخواهد آمد.
در مبارزهای که اکنون خواسته و ناخواسته بین جمهوری اسلامی از یک طرف و استکبار جهانی از سوی دیگر به وجود آمده هیچ راه سومی وجود ندارد، یا باید حق از بین برود یا باطل و بنا بر وعدههایی که قرآن مجید داده و اعتقادی که داریم حق از بین رفتنی نیست ولو اگر به لحاظ ظاهری نیز شکست بخوریم.
اظهار نظر در خصوص کاهش توان دفاعی و دنیای بدون موشک جای تاسف دارد
حرفهایی که گاهی در خصوص کاهش توان دفاعی و یا دنیای بدون موشک زده میشود خارج از منطق و عقلانیت و جای تاسف دارد. این حرف از مرجعی گفته میشود که بسیار بر سابقه و شخص او حساب میکنند. مثال زدن کشورهایی مانند آلمان و ژاپن هیچ معنایی ندارد. اولا قصه محدود کردن توان دفاعی آنان مربوط به 70 و چند سال پیش است و با توجه به سرعت و تغییراتی که در حوزه سیاسی و دنیا در حال رخ دادن است کسی نمیآید نسخه 70 سال پیش را برای امروز مثال بزند.
آلمان و ژاپن به خواست خود نیروهای مسلحشان را منحل نکردند
آیا آلمان و ژاپن به خواست خود نیروهای مسلحشان را منحل کردند یا یک توافق جهانی بر علیه آنان بود. دو کشور شکستخورده متحدین توسط متفقین مجبور شدند نیروهای مسلح خود را محدود کنند.
آمریکا و شوروی به عنوان متفقین از ترس اینکه دوباره آلمان مانند جنگ جهانی اول و دوم، جنگ جهانی سوم را آغاز نکند به این توافق رسیدند که این دو کشور را تا سالیان سال خلع سلاح کنند یعنی آنها را مجبور کردند که شما نیروهای مسلح نباید داشته باشید.
بودجه نظامی آلمان و ژاپن در حال حاضر 10 برابر ماست
اما الان بودجه نظامی آلمان و ژاپن را بررسی کنید، 10 برابر ماست. شرایط آنها تغییر کرده است. نیروهای مسلح دارند، موشک دارند، حوزه دفاعی دارند. اینطور نیست که ما با نگاه 70 سال پیش طرحی را پیشنهاد کنیم که به هیچ عنوان با شرایط انقلاب اسلامی و ایران همخوانی ندارد. شما از هر طرف که به این مسئله نگاه کنید متوجه میشوید که این حرف از هیچ منطقی برخوردار نیست.
زمانی که انقلاب در حال شکلگیری بود من 16-17 سالم بود. با دوستانم به مسجد میرفتیم. پیرمردهایی در محل داشتیم که آدمهای خوبی بودند و بچهها را دوست داشتند. به ما نصیحت میکردند «دستی را که نمیتوانی گاز بگیری ببوس.» اینها مرعوب قدرت شاه و ارتش آن بودند و نگران ما بودند و میگفتند این یک قاعده است. متاسفانه بعضی اوقات نگاه آقایان به دشمن این گونه است که چون ما نمیتوانیم دست دشمن را گاز بگیریم باید ببوسیم و راه سومی وجود ندارد.
استراتژی خطرناک «اگر نمیتوانی دست دشمن را گاز بگیری آن را ببوس»
این استراتژی، استراتژی خطرناکی است و بسیار مایه تاسف است که گاهی حرفهایی زده شود که تداعیگر این ضربالمثل باشد. جالب است که خود آنها نیز قبول دارند که دشمنان قدرتمندند و ما از پسشان برنمیآییم و قدرت آنها قدرت نظامی است.
اگر ما بخواهیم قدرتمند شویم چه کار باید بکنیم؟ مگر نه این است که باید توان دفاعی و قدرت نظامیمان را بالا ببریم. با زور و ضرب اسلحه و توان نظامی بود که توانستند خود را توسعه دهند و در بسیاری از کشورها تسلط پیدا کنند و بسیاری از مناطق دنیا را در حیطه خود در بیاورند. شما که قبول دارید وحشتی که بعضا در ذهن برخی از شما هست از قدرت نظامی آنهاست چرا قبول نمیکنید که ما قدرت نظامی برتر داشته باشیم؟
تبعات چنین موضعگیریهایی چیست؟ این سلسله اظهاراتی که ما را در برابر غرب ضعیف نشان میدهد؟
این حرفها ریشه دار نیست و یکی از دلایل آن این است که خودشان بلافاصله تکذیب کردند و گفتند ما چنین اظهار نظری نکردیم. این عقبنشینی بیانگر این است که این حرف از استدلال منطقی برخوردار نیست.
از زمان ابتدای انقلاب اسلامی بازرگان نیز همین حرف را میزد
باز هم تاکید میکنم که این اظهار نظر نشاتگرفته از تفکر و نگاهی خاص است. حرف یک شخص خاص و مقطعی نیست. مسئله ریشهداری است که عقبه دارد. از زمان ابتدای انقلاب اسلامی بازرگان نیز همین حرف را میزد.
اگر بخواهید نگاه کنید هیچ رابطهای بین بازرگان و مسئولان امروز نمیتوانید پیدا کنید اما همان حرف او را به شکلی دیگر میزنند که مبنایش همان است که «دستی را که نمیتوانی گاز بگیری ببوس.»
برخی مسئولان و دولتمردان مرعوب دشمن هستند
این ترس و وحشت آنان از دشمن به چه امری برمیگردد؟ توان نظامی بسیار بالای دشمنان ؟
معتقدم وحشت آنان از دشمنان به ضعف اعتقادی بازمیگردد. یکی از معضلات اساسی ما این است که متاسفانه در بعضی از دولتمردان و حتی مسئولین غیردولتی در نظام جمهوری اسلامی کسانی هستند که از لحاظ اعتقادی مرعوب دشمنند. نگرانند و میترسند.
ما در جنگ نیز همین مشکل را داشتیم. برخی اوقات فرماندهان ما میگفتند دیگر نمیشود کاری کرد و شرایط برایشان طوری بود که نگران بودند اما برخی فرماندهان دیگر خلاف این نظر را داشتند. معنی این دو تفکر این نیست که فرماندهان اولی ضعیف بودند اما آدمها در برخی مقاطع سربلند بیرون نمیآیند. بخش قابل توجه به اعتقادات بازمیگردد و بنیه معنوی افراد. بخش دیگر نیز متاثر شدن از یک جریان فکری است که از ابتدا و حتی در جوانی تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند، بخش دیگر نیز مرعوب شدن نسبت به قدرت دشمن است.
چند وقت پیش که جایی صحبت میکردم و این مطلب را طرح کردم که یکی از برکات جنگ و دفاع مقدس این بود که دشمن حساب میکند و چرتکه میاندازد. مثلا میگوید زمانی که صدام را برای حمله به ایران مجاب کردیم و صدام با همه توان در حال آماده شدن بود، 8 لشکر را به 12 لشکر ارتقا داد. هر نوع سلاح و مهماتی میخواست کشورهای شرق و غرب در اختیارش گذاشتند. نیروی انسانی به او دادند و پول هنگفتی نیز در اختیارش گذاشتند. 10 ماه هم فرصت داشت.
حالا صحنه ایران را در نظر بگیرید؛ ارتش متلاشی شده و وضع اسفباری دارد. بخشی از فرماندهان آن اعدام شدند. بخشی فرار کردند و بخشی خانهنشین شدند. تسلیحات و تجهیزات در بسیاری از پادگانها در دست مردم بود و به معنای واقعی ارتشی وجود نداشت.
از سوی دیگر کشور ما مملو از حوادث و اتفاقات بود. جریان خلق عرب و ضد انقلاب کرد در سه چهار استان فعال بودند. تهران برای خودش صحنه جنگ و نبرد جداگانهای بود. تمام گروههای ضد انقلاب از گروههای چپ تا منافقین در تهران فعالیت میکردند، بدتر از همه در سطح راهبردی و اداره نظام اختلافات شدیدی وجود داشت. جریان بنیصدر از یک سو و شخصیتهای منصوب به امام از سویی دیگر درگیر بودند که چه کسی نخستوزیر و وزیر یا رئیسجمهور شود.
در بهترین وضع موشکی و سلاحهای راهبردی قرار داریم
در چنین شرایطی دشمن به ما حمله کرد و علی رغم 8 سال ادامه دار بودن نبرد یک وجب از خاک ایران را ندادیم و آنها تودهنی خوردند. صدام سرخورده شد و قصد داشت کویت را اشغال کند.
ببینید دشمن در آن شرایط نتوانست بر ایران غلبه پیدا کند، حال که کشور از یک انسجامی برخوردار شده و از لحاظ ساختار دفاعی در بهترین شرایط ممکن قرار دارد و در حوزههای سلاحهای راهبردی و استراتژیک و سلاحهای موشکی قویترین و بهترین وضع موجود را دارد به راحتی نمیتواند به این بیندیشد که به ما حمله کند.
با توجه به این آمادگی ها و شرایط منطقه، تهدیدات پیش روی نظام را چطور ارزیابی میکنید؟
شما شرایطی دارید که ناخواسته برای دشمن بازدارندگی ایجاد میکنید؛ یعنی دشمن وقتی به شرایط شما نگاه میکند میبیند اگر بخواهد به شما حمله نظامی بکند ولو اگر به لحاظ تسلیحاتی از شما برتر باشد قابلیتهایی در شما هست که نمیتواند جنگی را که آغاز کرده تمام کند و در صورتی که کل منطقه تحت تاثیر این جنگ قرار بگیرد نمیتواند آن را کنترل کند.
سرنوشتی بدتر از صدام برای متجاوزان متصور است
معتقدم در حال حاضر در حال بازدارندگی هستیم، اما اگر زمانی هم بخواهد تهدیدی صورت بگیرد آنها میدانند سرنوشتی بدتر از سرنوشت صدام برای آنها متصور است. ضمن اینکه دشمن چنین تجربه تلخی را نیز دارد.
تهدید هم دو حالت دارد: زمانی آمریکا بخواهد مستقیم به ما حمله کند که فرض بسیار ضعیفی است و یا عوامل منطقهای که شاخصترین آن شاید عربستان باشد به ما حمله کند. بنا بر روایاتی که هست خدا دشمنان ما را از حمقا قرار داده و امروز هر اقدامی علیه ما انجام داد نتیجه معکوس گرفته است؛ یعنی عراق را مجاب میکند که به ما حمله کند و بعد از چند وقت شرایطی پیش میآید که به قول خودشان عراق یکی از اقمار انقلاب اسلامی میشود. حوادثی که در سوریه اتفاق میافتد نیز به همین صورت است.
به نظرم با وجود دغدغههایی که بعضی آقایان دارند و به دنبال این هستند که در حوزه توان نظامی کاهشهایی صورت گیرد، به اعتراف خود دشمن قدرت نظامی ایران بزرگترین و قویترین قدرت نظامی خاورمیانه است و این اعتراف اعترافی است که به سادگی از سوی آنان صورت بگیرد.
همانطور که فرمودید قدرت دفاعی ایران سبب شده که دشمن هوس حمله به ایران را در سر نپروراند اما چرا از سوی برخی آقایان عنوان میشود که مذاکرات سایه جنگ از ایران را دور کرده است؟
بالاخره در هر حوزهای انسانها احساس وظیفهای میکنند. وزیر خارجه هر کشوری وظیفه دارد که برود، حرف بزند، در صورت دشمن بخندد و طوری تلاش کند که نشان دهد که از راه و روش دیپلماسی در حال حل مسئله است. وظیفه نظامیان نیز مشخص است.
دشمن دیگر باید چکار کند که بفهمیم دشمن ماست؟
این موضوع را در نگاه کلان باید ببینیم اما این سوال برای آدمی فارغ از نگاه سیاسی و جناحی باقی میماند که دشمن باید چکار کند که ما بفهمیم دشمن ماست؟ این دشمن نه قابل مذاکره است نه قابل اعتماد کردن. این دشمن در طول این 35 سال بعد از پیروزی انقلاب چه کار باید با ما میکرد که نکرد و ما امروز بگوییم دشمن قابل اصلاح و ندامت است.
اگر روزی به مسئولین آمریکایی از رئیسجمهور تا وزیر دفاع و وزیر خارجه بگوییم که در صحبتروزانهتان، اسم از ایران نیاورید، یا موضعی در مورد ایران نگیرید چه حرف دیگری برای گفتن دارند؟ تمام مذاکرات و حرفها و مصاحبههایشان این است که ما ایران را محدود مجبور به تسلیم کردیم.
چنین دشمنی با چنین ماهیتی چطور قابل اعتماد است؟ دنیایی از نفرت، خشونت و ناراحتی در رفتار آن موج میزند. آنچه که آنها با آن عناد دارند خود ایران نیست بلکه ماهیت انقلاب اسلامی است. واقعیت این است که نظام حاکم بر جهان نظامی سلطهگر و سلطهپذیر است. از گذشته بوده و بعد از جنگ جهانی دوم رسمی شد. بعد از پیروزی آمریکا و شوروی در جنگ جهانی دوم این دو کشور در دو سوی مرز نشستند و دنیا را بین خودشان تقسیم کردند. جریان شرق و غرب نیز از همین نقطه آغاز شد. شما هر جای نقشه دنیا بعد از جنگ جهانی دوم را که نگاه کنید تمام کشورهای موجود یا شرقی هستند یا غربی. تنها کشور سوئیس آن هم به دلیل قابلیتهای بانکی و مالی به قول خودشان بیطرف بود.
ایران دیگر تنها نیست
با ظهور انقلاب اسلامی این تابو شکسته میشود، کشوری پیدا میشود که می گوید من نه شرقی هستم و نه غربی و طبیعی است که استکبار تحمل آن را ندارد و گمان میکند این موج بقیه کشورها را نیز فرا میگیرد.
خوشبختانه با همه تقابل و سرمایهگذاری که کردند امروز این نقطه تبدیل به یک صفحه شده است. این تابوشکنی در کشورهای دیگر نیز قابل مشاهده است. ایران دیگر تنها نیست. دغدغه استکبار غیر از ایران، بشاراسد، حزبالله لبنان، یمن، جریانات اسلامی حشدالشعبی نیز هست. این موضوعات نشان میدهد روند انقلاب اسلامی با همه سختی ها و مشکلات موجود رو به جلو پیش میرود.
آقایان اگر معتقدند انقلاب اسلامی حق نیست، چرا صریح نمیگویند؟
به نظر من این اتفاقات میدانی و صحنهای خیلی از آقایان کشور را باید آگاه کند که اگر به چیزی اعتقاد ندارید به قرآن و وعدههای خدا که معتقدید! آنها میگویند حق پیروز است. اگر قبول ندارید که انقلاب اسلامی حق است صریح و روشن بگویید اما اگر قبول دارید که حق است چرا حق و جبهه حق را تضعیف میکنید که مورد پسند و خشنودی غرب است.
سپاه مسئول بدون مرز دفاع از انقلاب اسلامی است
تحلیل حضرتعالی از تاکیدات مقام معظم رهبری در خصوص تامین امنیت در داخل مرزها و خارج از کشور که برعهده سپاه است، چیست؟
سردار غلامپور: انتظاری که از سپاه و ایضا بسیج که وابسته به سپاه است، میرود قابل قیاس با انتظاری که از ارتش میرود نیست. وظیفه ارتش دفاع از مرزها و حوزه آن در محدوده جغرافیایی ایران است اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بدون پسوند «ایران» است؛ یعنی دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن بدون مرز. این کار و مسئولیت ما را بیشتر میکند. سپاه در هر حوزهای که احساس خطر برای انقلاب بکند وظیفه ورود دارد. در هر نقطهای جغرافیایی و در هر موضوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی دست ما باز است.
اما این دست باز بودن به معنای این نیست که ما بخواهیم لجامگسیخته کاری را انجام دهیم. حضرت آقا نیز در توصیهها و صحبتهایی که میفرمایند به این نکته اشاره میکنند که شما یک بخشی از پازل دفاع فرهنگی در جنگ نرم هستید. سایر دستگاههایی که در کشور هستند بودجه میگیرند، امکانات دارند و این احساس را نکنند که تنها وظیفه سپاه دفاع در جنگ نرم است.
وظیفه سپاه در حوزه دفاع امنیتی صرفا بخش نظامی نیست
حوزه اولیهای که برای سپاه تعریف شده دفاع امنیتی است و این دفاع امنیتی حوزه گستردهای است که صرفاً حوزه نظامیگری را در بر نمیگیرد. خارج از حوزه نظامیگری حوادث و اتفاقاتی ممکن است بیفتد که سپاه وظیفه ورود دارد.
بسیاری از جاسوسهایی که دستگیر میشوند توسط اطلاعات سپاه انجام میشود. سپاه براساس آنچه در قانون اساسی برای آن تعریف شده عمل میکند.
حوزه کاری سپاه نه مرز و جغرافیا دارد و نه محدوده تخصصی
اگر این دستاورد انقلاب اسلامی در سوریه و لبنان نیز باشد سپاه حق ورود دارد. حوزه کاری سپاه حوزهای است که نه مرز و جغرافیا دارد و نه محدوده تخصصی. در همه حوزهها وظیفه خود میدانیم که از انقلاب دفاع کنیم. لازم هم نداریم که کسی به ما قانون بگوید و اگر اتفاقی بیفتد از طریق سلسلهمراتب و فرماندهی کل قوا، سپاه به وظایف خود عمل میکند.
حضور ایران در سوریه تا کی قرار است ادامه پیدا کند؟
نکته اولی که وجود دارد این است که امروز همه کشورهای دنیا به خصوص آنها که در حوزه استکباری قرار دارند، برای دفاع از امنیت ملی خود هر کاری را که صلاح بدانند انجام میدهند و نکته دوم این است که دراین حوزه برخی کشورها برای خود خطوط قرمز لحاظ کردند. مثلا ما گفتیم حضور داعش در مرزهای ما خط قرمز است. در جبهه مقابل نیز همینطور است. عربستان نگاه میکند و میبیند ماهیت وجودیاش در یمن به خطر میافتد و این خط قرمز عربستان است.
عربستان با همه توان از هیچ نوع جنایت و فعالیتی در یمن فروگذار نمیکند و میاندیشد اگر قرار باشد در یمن جریانی متاثر از جریان انقلاب اسلامی ظهور کند، دیگر قادر به ادامه مسیرش نیست.
یکی دانستن «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی» غلط است
جبهه استکبار نیز برای خود حد و حدودی قائل است. انقلاب اسلامی هدفی را متصور شده و برنامهریزی برای خود دارد. اینکه میگویم انقلاب اسلامی به این دلیل است که گاهی اوقات اشتباهی صورت میگیرد، حال چه در لفظ چه از قصد که جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی یک مفهوم دانسته میشود اما این موضوع غلط است.
جمهوری اسلامی کشوری با حوزه جغرافیایی مشخص و تعریف شده در سازمان ملل و دارای روابط مشخص با سایر کشورهاست اما انقلاب اسلامی اینطور نیست و حوزه و مرز و جغرافیا ندارد و روابطش خاص خودش است.
اگر به عنوان جمهوری اسلامی در دنیا بخواهیم فعالیتهایی را انجام دهیم نمیتوانیم اما از موضع انقلاب اسلامی قادر به انجام آن هستیم. انقلاب اسلامی نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر برای دفاع از امنیت خود صلاح میداند در جریانات و حوادثی حضور پیدا کند. این بعد سیاسی و نگاه ظاهری است و من ورود به بعد معنوی و الهی نمیکنم که دستور خدا و پیغمبر خداست که اگر شما مسلمانی را در نقطهای از دنیا دیدید که مورد ظلم قرار گرفته وظیفه دارید که به او کمک کنید.
آمریکا امنیت ملی خود را در حاشیه کشورهای خلیج فارس میبیند
چرا آمریکا هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود در خلیجفارس ناو قرار میدهد؟ زیرا از منظر کلان و راهبردی میگوید امنیت ملی من در حاشیه کشورهای خلیجفارس است.
انقلاب اسلامی نیز طبیعتا برای دفاع از حوزه انقلابی خود و دفاع از خود در نبرد با استکبار یا به تعبیر دیگر نبرد حق و باطل، تاکتیک و روش و راهبرد خاص دارد و آن این است که طوری در صحنه نبرد عمل میکند که تا جایی که ممکن است دشمن را از مرکز فرماندهی و امالقرای جهان اسلام دور کند.
باید با دشمن عین خودش با زور صحبت کنیم
اگر امروز در سوریه و عراق نبودیم شک نکنید که داعش در مرزهای ما حضور داشت. طبیعی است که حتی اگر از موضع جمهوری اسلامی نیز بخواهیم نگاه کنیم باید دشمن را از مرزهای خود دور کنیم. این منطق را همه دنیا قبول دارند اما آنها حرف زور میزنند.
حرف دشمن حرف غیرمنطقی است. سنای آمریکا چند روز گذشته اعلام کرده بود که دادن پول نقد به جمهوری اسلامی ممنوع است و حتی اگر دادگاههای دنیا بپذیرند و رایی را به نفع ایران صادر کنند تا ما اجازه ندهیم پولی داده نمیشود. ما باید بپذیریم با دشمنی مواجه هستیم که اهل منطق و مذاکره نیست و اهل زورگویی است و واقعیت این است که ما باید با دشمن عین خودش با زور صحبت کنیم.