به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید محمود اخلاقی همراه با تعدادی از بچه های کرمان برای دفاع از اسلام و قرآن به منطقه کامیاران می رود و نهایتا افراد به 9 نفر می رسد. حماسه ها و ایثارگری های این گروه 9 نفره منجر به آزادی سومار می شود.
در ظهر عاشورای سال 59 عملیات (ظهرعاشورا) درمنطقه سومار توسط این 9 نفر انجام شد که دراین عملیات دو نفربه نام شهید محمود اخلاقی وشهید محود یوسفیان به شهادت می رسند و پنج نفر دیگر نیز در عملیات های دیگر به شهادت می رسند.
با هم مرور می کنیم گوشه ای از خاطرات این شهید بزرگوار را از زبان خانواده و همرزمانش:
فردای قیامت نگید که کسی براتون نگفت
روز تاسوعا؛ محمود همه ی بچه ها را جمع کرد و برایشان صحبت کرد: حجت من بر شما تمام شد. فردای قیامت نگید که کسی براتون نگفت. نماز تون رو اول وقت بخونید و همیشه با وضو باشید تا هر وقت اذان گفتند نماز بخونید.
برای این که با خدا حرف بزنید همیشه آرزو داشته باشید
مشتاق نماز باشید برای این که با خدا حرف بزنید همیشه آرزو داشته باشید که وقت اذان برسد تا بتوانید با خدا صحبت کنید.
هرکس وظیفه دارد در راه دین بجنگد
می گفت: هرکس وظیفه دارد در راه دین و ناموس و قرآن بجنگد و دفاع کند و در صورت کشتن و یا کشته نشدن به بهشت می رود.
شهید گریه کن نمی خواهد، شهیدپرور می خواهد
شهید گریه کن نمی خواهد، شهیدپرور می خواهد. هرگاه پرچم از دست جنگجو افتاد، حتماً باید کس دیگری باشد که پرچم را بردارد.
لب های تشنه
باهم قرار گذاشتیم به احترام لب های تشنه امام حسین(ع) روزعاشورا آب نخوریم.محمود گفت: امروز باید برویم وخونمان را در راه اسلام بریزیم واین منطقه را از دست دشمن نجات بدهیم امروز هیچ جا نمی رویم مگر پیش خدا، یا به زیارت امام حسین علیه السلام.
امروز عاشورا است بایدیک کاری بکنیم
محمود می گفت: امروز عاشورا است بایدیک کاری بکنیم. 3 ماهه توی این منطقه هیچ پیشروی اتفاق نیفتاده. بایدیک تحرک ایجاد کنیم به خدا ایمان داشته باشیدکه خدا باماست.
ختم واقعه برداشتم که اگر شهید شد روز عاشورا روز شهادتش باشد
می دانستم پسرم شهید می شودیک ختم واقعه برداشتم که اگر شهید شد روز عاشورا روز شهادتش باشد. چون می خواستم هروقت گریه می کنم برای امام حسین علیه السلام گریه کنم ،وقتی روزعاشورا خبری نشد گفتم خدایا! نذر من را قبول نکردی؟
خدایا! ممنونم که نذر من را قبول کردی
مادرم آماده شده بود برود مسجدکه من خبر شهادت محمود را به او دادم. مادرم اول پرسید کی شهید شده؟ گفتم روز عاشورا. گفت: خدایا! ممنونم که نذر من را قبول کردی. می خواست برگردد منزل اما دوباره به سمت مسجد حرکت کرد.گفتم: محمود شهید شده! گفت:محمود اول به امامش اقتدا کرد وامام حسین علیه السلام هم برای نماز شهید شد. رفت مسجد صف اول ایستاد تا نماز بخواند.
موقع خاک سپاری، پدر پوتین و دست و سر محمود را بوسید
موقع خاک سپاری، پدر پا و دست و سر محمود را بوسید. آیت الله موحدی کرمانی از پدر علت کارش را پرسید.
جواب داد: پای محمود را بوسیدم، برای این که در تمام زندگی اش یک قدم خطا نرفت. دستش را بوسیدم، چون اسلحه به دست گرفت و از دین و ناموس و وطنش دفاع کرد.
هنگام بوسیدن صورتش هم، سرم را نزدیک بردم و ازش خواهش کردم که در آن دنیا من را هم شفاعت کند.