به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، سرانجام دوران ماموریت بان کی مون به عنوان دبیرکل سازمان بین الملل متحد به پایان رسید و «آنتونیو گوترس» ۶۷ ساله به عنوان دبیرکل جدید این مجموعه برگزیده شد. حال سوال اصلی اینجاست که آیا تغییر دبیرکل سازمان ملل متحد می تواند منجر به تغییر در رویکرد این سازمان در نظام بین الملل و حساسیت بیشتر این سازمان نسبت به بحران های جهانی شود؟ به عبارت بهتر، آیا ساختار حاکم بر سازمان ملل متحد اجازه مانور آزادانه دبیرکل را در قبال بحران های بین المللی خواهد داد؟
در این خصوص گفت و گویی با دکتر «رضا سیمبر» استاد رشته روابط بین الملل صورت داده ایم که از نظرتان می گذرد:
همان گونه که مستحضر هستید، دوران ماموریت بان کی مون در مسند دبیر کلی سازمان ملل متحد به پایان رسید و آنتونیو گوترس جایگزین وی شد. آیا این جا به جایی، موجب تغییری اساسی در سازمان ملل متحد خواهد شد؟
برای پاسخ به این سوال باید در وهله اول بر روی شخصیت حقوقی دبیرکل سازمان ملل متحد متمرکز شد نه شخصیت حقیقی آن. دبیرکل به عنوان تجمیع کننده امور و موضوعات در سازمان ملل ایفای نقش می کند. یکی از وظایف مهم دبیرکل این است که گزارش های لازم را به مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد منتقل کند. بنابراین دبیرکل به مثابه قاضی یک پرونده ایفای نقش می کند.
از این رو دبیرکل در سازمان ملل متحد دارای نقش و جایگاهی تاثیرگذار است. دبیرکل سازمان ملل متحد وظیفه دارد اخبار و داده ها و اطلاعات مهم در خصوص مسائل و معضلات بین المللی را به موقع و در زمان مناسب به اعضای سازمان ملل متحد و اعضای شورای امنیت منتقل کند.
دبیرکل در کمیسیون های حقیقت یاب سازمان ملل متحد نیز نقش کلیدی و مهمی ایفا می کند. همچنین وی مدیر مجمع عمومی و دبیر اجرایی مجمع عمومی سازمان ملل متحد محسوب می شود.
پس اگر تنها جایگاه دبیرکل سازمان و وظایف آن را بخواهیم مدنظر قرار دهیم، وی دارای جایگاه مناسب و مهم و تاثیرگذاری است. اما اگر بخواهیم جایگاه واقعی وی را بر اساس سیاست بین الملل و قواعد حاکم فعلی بر نظام بین الملل مورد فحص و بررسی قرار دهیم موضوع متفاوت خواهد بود.
دنیای امروز، دنیای سازمان ملل متحد و استناد به حقوق بین الملل و مواردی از این قبیل نیست. دنیای امروز، دنیای سیاست بین الملل است. در این معادله، باید نگاه ویژه ای که نسبت به مقوله قدرت در سیاست بین الملل وجود دارد مورد مداقه قرار گیرد.
بر این اساس، باید توجه داشته باشیم که انتخاب دبیرکل سازمان ملل متحد در قالب سیاست استصوابی شورای امنیت صورت می گیرد. شورای امنیت در انتخاب دبیرکل سازمان ملل متحد نقش اساسی دارد و اگر لابی های اولیه و قدرتمند حاکم بر شورای امنیت نسبت به فردی در تصدی گری این سمت اطمینان نداشته باشند یا نسبت به مواضع وی منتقد باشند، اساسا اجازه تصدی گری این پست به وی داده نمی شود و فرد مورد نظر در همان مرحله اولیه از تصدی گری پست دبیر کلی سازمان ملل متحد کنار گذاشته می شود. بنابراین نقش قدرت های بزرگ در این فرآیند غیر قابل انکار است.
حتی اگر دبیرکل سازمان ملل متحد پس از انتخاب به عنوان این سمت، مواضعی بر خلاف اراده قدرت های بزرگ اتخاذ کند، از سوی این قدرت ها تحت فشار قرار خواهد گرفت. نمونه این موضوع را در دوران تصدی گری «پطرس غالی» و «خاویر پرز دکوئیار» در سازمان تجربه کردیم.
برخی از مواضع این دو به گونه ای بود که قدرت های بزرگ خواستار برکناری آنها قبل از به پایان رسیدن دوران ماموریتشان بودند. در یک جمع بندی کلی باید تاکید کنم اگرچه جایگاه دبیر کل در سازمان ملل متحد مهم است، اما این جایگاه مهم، محدود به مباحث مربوط به قدرت در سیاست بین الملل امروز است.
بان کی مون به مدت ده سال دبیر کلی سازمان ملل متحد را بر عهده داشت. عملکرد دبیرکل کره ای سازمان ملل متحد را در این مسند چگونه ارزیابی می کنید؟
بان کی مون در دوران ماموریت خود رویکردی محافظه کارانه داشت و مواضع روشن و شفافی در مسائل و موضوعات اختلافی مهم در نظام بین الملل اتخاذ نمی کرد. وی در قبال رژیم صهیونیستی و جنایات این رژیم برخورد و مواجهه ملایمی داشت. وی در قبال بحران های جاری در منطقه و جهان اسلام نیز همسویی خود با ایالات متحده آمریکا را حفظ می کرد.
این در حالی بود که به عنوان مثال در دوران حضور پطرس غالی و خاویر پرز دکوئیار در مسند دبیر کلی سازمان ملل متحد، شاهد چنین محافظه کاری و انفعالی نبودیم. به عنوان مثال در دوران دکوئیار بود که عراق به عنوان طرف متجاوز در جریان جنگ تحمیلی با کشورمان شناخته شد.
به طور خلاصه باید تاکید کنم که بان کی مون در چارچوب محدودیت های ترسیم شده از سوی قدرت های بزرگ حرکت می کرد و در کارنامه وی، حرکتی استقلال طلبانه مشاهده نمی کنیم.
لزوم اصلاح ساختار شورای امنیت سازمان ملل متحد و فراتر از آن، تجدید نظر در قوانین و قواعد جاری در این سازمان بین المللی را چگونه تحلیل می کنید؟
در خصوص اصلاح ساختار شورای امنیت و سازمان ملل متحد ایده های مختلفی وجود دارد که بر روی آنها مطالعه داشته و در این خصوص پیشنهاداتی را نیز قبلا ارائه داده ام. در این خصوص، ایده های رادیکال و واقع گرایانه ای وجود دارد.
در هر حال، اصلاح بنیادین ساختار شورای امنیت سازمان ملل متحد نیازمند تحقق پیش شرط هایی در نظام بین الملل است. دیدگاه من این است که باید در این خصوص با رویکردی واقع گرایانه حرکت کرد. به عنوان مثال در قبال حق وتوی اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد باید تعدیل صورت گرفته و حدود و ثغور حق وتو را به گونه ای تعریف کرد که قدرت های بزرگ نتوانند در موضوعات اختلافی مهم به اصلی ترین نظر دهنده تبدیل شوند.
مثلا ایالات متحده آمریکا با استفاده از همین حق وتو، همواره زمینه را برای عدم محکومیت رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد و استمرار جنایات این رژیم آماده می کند.
همچنین در گامی دیگر، لازم است در بافت شورای امنیت سازمان ملل متحد اصلاحات و تعدیل هایی صورت گیرد. در این خصوص ایده های قابل مطالعه ای وجود دارد، از جمله اینکه از میان کشورهای اسلامی و کشورهای جهان سوم، اعضایی به صورت دائمی در این مجموعه حضور داشته باشند.
در هر حال مهم ترین چالش موجود، ساختار قدرت در نظام بین الملل است و تا زمانی که این معضل حل نشود، انجام اصلاحات مذکور نمی تواند چاره ساز باشد. ضمن اینکه قدرت های بزرگ در راستای حفظ منافع خود، حتی با انجام اصلاحات در ساختار سازمان ملل متحد نیز مخالفت می کنند.
منبع:مهر