به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، گزارشی از مواجهه یکی از عالمان بزرگ و متنفذ شهر شیراز، یعنی مرحوم آیتالله سیدمحمدطاهر طاهری با ژنرال سرپرسی سایکس نماینده تامالاختیار دولت بریتانیا را می خوانید. این گزارش در واقع برشی از تاریخچه مبارزات مردم این سامان علیه استعمار انگلستان در طول مدت حیات آن به شمار میرود. امید آنکه تاریخ پژوهان و علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در سال ۱۳۳۰ه. ق برابر با سال ۱۲۹۱ه. ش، ژنرال سرپرسی سایکس، یکی از فرماندهان عالیرتبه نظامی انگلیس، به عنوان نماینده تامالاختیار دولت بریتانیا در ایران و مخصوصاً خطه فارس- که دژ مستحکم آنان بود- به شیراز آمد و حکومت نالایق وقت، میرزا حسنعلی فرمانفرما و والی فارس، دستور استقبال و بسیج عمومی برای استقبال و احترام به او را صادر کرد.
آیتالله طاهری استقبال از سایکس را تحریم کرد
مرحوم آیتالله سیدمحمدطاهر طاهری شیرازی با درک ماهیت استعماری این تصمیم و آگاهی از برنامههای ضد اسلامی و انسانی استعمار بریتانیا - که قصد داشت با اعزام نمایندگانی همچون سایکس به ایران، موجبات گسترش نفوذ سیاسی خود را هر چه بیشتر فراهم آورد و شکست سخت خویش در ماجرای تحریم تنباکو را به گونهای دیگر جبران نماید- در راستای مقابله با این توطئه و خنثی کردن طرحهای استعماری دولت بریتانیا، بهویژه در منطقه حساس فارس، با تکیه بر نیروی ایمان و سلاح کارآمد دین، به مصافی شدید برخاست. او برای روشنگری در افکار عمومی، به انتشار اعلامیهای دستنویس مبادرت کرد که طی آن، هر گونه شرکت در استقبال از این ژنرال انگلیسی را در حکم «محاربه با قرآن و امام زمان (عج)» دانست. در این اطلاعیه چنین آمده است: «... مردم متدین و شریف شیراز استعمار انگلیس که به قصد سلطهجویی و سیطره بر بلاد اسلامی هر روز دست به کاری میزند و نقشه جدیدی را اجرا میکند و به انحای مختلف سعی دارد بر همه شئون مسلمانان مسلط شود و در آن دخالت کند، اینک میخواهد نماینده تامالاختیاری را به فارس بفرستد تا با استقرار وی در این منطقه نهتنها در شئون فارس، بلکه در همه امور کشور دخالت کند. معالاسف شنیده شده است حکومت نالایق فرمانفرما، این نوکر خارجیها از شما مردم خواسته است از او استقبال کنید. شما اهالی شریف شیراز بدانید هر گونه شرکت در این امر در حکم محاربه با خدای متعال جلت عظمته و صاحب شریعت مقدسه اسلام و جنگ با امام زمان (ارواحنا له الفداه) است. لذلک مبادرت به این عمل حرام مؤکد است و باید از این امر خودداری و جلوگیری کرد و همگی طبقات شریف مردم سعی کنند از ورود و دخالت خارجیها اعم از انگلیسیها و روسها در شئون بلادتان چه امور دینی و چه غیر دینی جلوگیری کنند و مسلماً امام زمان (سلام الله علیه) شما را کمک میفرماید: وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ. الاحقر محمد طاهر الموسوی»
آن بزرگوار شب هنگام، دو فرزند برومند خود، یعنی مرحوم آیتالله حاج سید محمدجعفر طاهری ـ که در آن وقت ۲۶ سال سن داشت ـ و مرحوم آیتالله حاج سید عبدالله شیرازی را ـ که در آن زمان ۲۱ ساله بود ـ به همراه مستخدم مخصوص خود مشهدی علیاصغر، مأمور پخش و چسبانیدن اعلامیه دستنویس مزبور بر در و دیوار شهر کرد. آیتالله سیدعبدالله شیرازی با کمال جرئت و زیرکی خاص خویش، چهار نسخه از اعلامیه را در تاریکی شب، بر دو در باغ ایالتی ـ که مقر حکومت فرمانفرما و از حفاظت کامل مأموران برخوردار بود ـ چسبانید!
خودداری مردم از استقبال نماینده انگلستان
صبح طبق برنامه طراحی شده از قبل، گروههایی از مردم آماده شرکت در مراسم استقبال از ژنرالِ انگلیسی بودند که با اعلامیه کوبنده و شدیداللحن مرحوم آیتالله حاج سیدمحمد طاهرطاهری در نقاط مختلف شهر روبهرو شدند. آنان بلافاصله دست از کار کشیدند و بازارها را تعطیل کردند، بهطوری که جز چند دکان نانوایی، مغازهای در شهر باز نماند!
مردم در کوچه و بازار با دادن شعار و نقل کردن مضمون اعلامیه آیتالله، مراتب تنفر و انزجار خود را از این مهمان ناخوانده ابراز کردند. در نتیجه غیر از عده قلیلی از افراد ارتش و معدودی از کارمندان ادارات، از دیگر اقشار مردم شیراز، کسی در مراسم استقبال از ژنرال سرپرسی سایکس شرکت نکرد.
وقتی سایکس با تمام رفتار تبخترآمیز خویش وارد شیراز شد و بهرغم آنچه از طبقات گوناگون مردم، استقبالی پرشکوه را انتظار داشت، با موج تظاهرات و مخالفت آنان روبهرو شد. او در میان استقبالکنندگان، از بدنه مردم شخصی را ندید و از همین روی، جویای چند و چون ماجرا شد.
نماینده انگلستان دستور تبعید آیتالله را صادر میکند
فرمانفرما جریان موضعگیری سرسختانه مرحوم آیتالله سیدمحمد طاهرطاهری و حکم به حرمت استقبال از وی را طی اعلامیهای بازگو کرد. سایکس که از شنیدن این خبر شدیداً عصبانی شده بود، کنترلش را از دست داد و با لحن تندی خطاب به میرزا حسینعلی فرمانفرما گفت: «اینان که اینچنین علیه مصالح و منافع بریتانیای کبیر قد علم و جرئت کردهاند علناً با ما مخالفت کنند، باید هر چه زودتر سرکوب شوند!» سپس دستور داد. همان روز باید آیتالله سید محمد طاهر را - که محور اصلی این قیام و آشوب علیه بریتانیا و نمایندهاش بوده است- دستگیر و اعدام کنند!
فرمانفرما با اینکه خود از عوامل مورد اعتماد دولت انگلیسی بود و سعی میکرد خواستههای آنها را جامه عمل بپوشاند، در برابر این دستور، شدیداً وحشت زده و مضطرب شد و به فکر چارهجویی برای رهایی یافتن از انجام این دستور فرو رفت. پس از آن به محمدرضا خان قوام یکی دیگر از دست نشاندگان وابستگان به دولت انگلستان ـ تا حدی که از او به «کنیز انگلیسی» تعبیر میشد! ـ متوسل شد تا به هر ترفندی که امکانپذیر است، ژنرال انگلیسی را از انجام این فکر نسنجیده و خواسته نادرست باز دارد و منصرف سازد!
محمدرضا خان قوام نزد سایکس رفت و به وی گفت: «خواسته نماینده دولت بریتانیای کبیر محترم و فرمانش مطاع است، اما اگر بخواهید سید اعدام شود باید اول خود شما و تمام تبعه بریتانیا که در سراسر فارس هستند، بیرون بروید و آن وقت ما سید را اعدام کنیم.» سایکس با تعجب و دهشت پرسید: «برای چه؟» قوام پاسخ داد: «این سیدی که شما حکم اعدامش را صادر کردهاید، در قلوب تمامی اهالی فارس حتی یهودیان و ارامنه جا و منزلت بس والایی دارد.
اگر یک مو از سر او کم شود، مردم شورش و شما را قطعه قطعه میکنند!» سایکس تأملی کرد و گفت: «پس سید را تبعید کنید.» پس از گفتوگوی این دو، نهایتاً تصمیم گرفته شد مرحوم آیتالله سیدمحمد طاهرطاهری با دو فرزندش، مرحوم آیتالله سیدمحمدجعفر طاهری و مرحوم آیتالله سیدعبدالله شیرازی به اصفهان تبعید شوند. مرحوم آیتالله حاج سید عبدالباقی آیتاللهی- که یکی از علمای بزرگ و شخصیتهای دینی مبرز آن روز بود- به فرمانفرما پیغام داد: «صلاح نیست آقا و دو فرزندشان مجتمعاً تبعید شوند، زیرا خانواده ایشان بیسرپرست میمانند! حالا که ناچارید از ارباب زندیق خود اطاعت کنید لااقل آقا سیدعبدالله را برای سرپرستی خانواده در شیراز بگذارید.» فرمانفرما جواب فرستاد که: «در باره ایشان حساسیت خاصی وجود دارد، چون او برای پدرش دستی توانا و مشاوری داناست و باید تبعید شود.» بالاخره مقرر شد آقا سید محمدجعفر را تبعید نکنند و او در شیراز بماند و مرحوم آیتالله سیدعبدالله شیرازی در معیت والد بزرگوارش به اصفهان تبعید شوند.
یورش نظامیان به منزل رهبر حرکت
میرزا حسنعلی فرمانفرما دستور داد سربازان شب هنگام، به خانه آیتالله سیدمحمد طاهر طاهری حملهور شوند و ایشان را با وضع رعب آوری به دارالحکومه ببرند تا از آنجا به اصفهان تبعید شود. خانواده ایشان و جمع زیادی از مردم وفادار شهر که از مسیر حرکت مطلع شدند در محل امامزاده علی بن حمزه ـ که آن وقت خارج از شهر شیراز بود ـ اجتماع کردند و به روضهخوانی و عزاداری و شعار دادن علیه انگلیسیها و عواملشان پرداختند. به قول بعضی از شاهدان عینی، صحنهای به وجود آمد که تنها یادآور مراسم سوگواری روز عاشورا بود! خصوصاً آن لحظه که فرزند کوچک آیتالله را- که در آن وقت بیش از یک سال نداشت- برای تودیع به دست ایشان دادند، موجب تأثر و تألم شدید و به هیجان آمدن احساسات عموم حضار شد. سپس ایشان را در کالسکه ایالتی سوار کردند و در حالی که ۱۲ مأمور مسلح آنان را همراهی میکردند، به سوی اصفهان تبعیدگاه تعیین شده حرکت دادند.
پس از گذشت ساعاتی از حرکت کاروان تبعیدشدگان و در حالی که شهر شیراز را غم، اندوه، اضطراب و خشم فرا گرفته بود و مأموران نظامی در نقاط مختلف شهر به حالت آمادهباش در آمده بودند، فرمانفرما و دیگر همکارانش ونیز شخص سایکس- که در دارالحکومه به سر میبردند و به بررسی اوضاع و عواقب آن سرگرم بودند- به ناگاه به این واقعیت پی بردند که مردم اصفهان نیز به رهبری مرحوم آیتالله حاج آقا جمال اصفهانی در مخالفت با استعمارگران و طرفداری از علمای اعلام و رهبران مذهبی، استوار و پرخروشند و با اطلاع یافتن از قیام آیتالله سیدمحمدطاهر در برابر استعمار بریتانیا، به وی ارادت خاصی پیدا کردهاند و اگر ایشان را به اصفهان ببرند، آنان نه تنها با آغوش باز و استقبال گرم مردم این شهر روبهرو خواهند شد، بلکه از ورود ایشان حداکثر استفاده را در جهت متبلور ساختن مواضع ضد استعماری خود خواهند کرد و همچون مردم شیراز، علیه استعمار بریتانیا به پا میخیزند.
تبعیدیان در روستای «سیوند»
تبعیدکنندگان پس از توجه به این نکته مهم، نظرشان برگشت و شبانه دستور داده شد آیتالله و فرزند شجاعشان را بهجای اصفهان، به روستایی بین فارس و اصفهان به نام «سیوند» - که تا شیراز ۷۴ کیلومتر فاصله دارد- ببرند و تحت نظر و کنترل شدید بگیرند. آیتالله سیدمحمد طاهر و فرزند گرامیاش، شش ماه در تبعید به سر بردند. طی این مدت در خانه محقری که از سوی حاکم جائر وقت تعیین شده بود، ساکن شدند و مراقب اوضاع بودند. دراین مدت پدر، فرزند جلیلالقدر خود را برای فردای نزدیک بر اساس روحیه انقلابی اسلامی تربیت میکرد و در کنار دیگر درسهای اسلامی، درس جهاد و مبارزه را بیش از آنچه تا آن روز کسب کرده بود، به وی میآموخت. این دوران برای آن دوبزرگ به لحاظ اندیشه و نیز پرداختن به مباحث علمی، بس پربار و مؤثر بود.
برنامه تبعید شکست میخورد
در طول مدت تبعید، مردم شیراز بهتدریج با کسب روحیه مبارزاتی تازه و با تشکل و هماهنگی، انزجار خود را از ژنرال سایکس علنی کردند، تا آنجا که فرمانفرما از موج وسیع و گسترده قیام و مخالفت مردم وحشتزده و مضطرب شد و مراتب را به اربابان حاکم بر کشور اطلاع داد و در نتیجه دستوری مبنی بر باز گرداندن تبعیدشدگان صادر شد. فرمانفرما به سیوند رفت و به حضور آیتالله سیدمحمد طاهر طاهری رسید و از رهبر دینی تبعیدشده و فرزند شجاعش خواست به شیراز بازگردند، مشروط بر اینکه نه وی و نه فرزندش در سیاست مملکت دخالتی نکنند، لیکن آیتالله در جواب اظهار کرد: «... اگر ۲۰ سال هم در زندان بمانم و سپس اعدام شوم، هرگز دست از برنامهام برنخواهم داشت و تسلیم اجانب و دشمنان نخواهم شد!»
آیتالله سیدعبدالله شیرازی نیز با اینکه در سنین جوانی بود، درپاسخ به فرمانفرما چنین ابراز کرد: «... دین یعنی پیاده کردن برنامههای اصلاحی و مصلح هرگز از زندان و مرگ نمیترسد...» نتیجتاً و به رغم عدم پذیرش شرایط فرمانفرما از سوی آیتالله و فرزندش، مقرر شد این دو بزرگ از محل تبعید خویش، به شیراز مراجعت کنند. مرحوم آیتالله حاج سیدعبدالباقی آیتاللهی طی اطلاعیهای از مردم خواست تا با شرکت در مراسم استقبال از آن رهبر دینی تبعید شده و فرزندش، نسبت به مقام علمی و مبارزاتی آنان ادای احترام کنند و مراسم را باشکوه فراوان برپای دارند. طبقات مختلف مردم و پیشاپیش آنان علما و روحانیون، به خارج از شهر رفتند و در محل «باغچه بانگ» و دور از دروازه قرآن - که در آن روزها بسیار دور از شهر بود- متمرکز شدند. آنگاه جمعی از علما در معیت آیتالله سیدعبدالباقی، به زرقان واقع در ۳۰ کیلومتری شیراز رفتند و از دو تبعیدی از بند رسته استقبالی شایان کردند. آیتالله سیدمحمدطاهر و فرزند مجاهد و شجاع ایشان طی مراسم باشکوهی وارد شیراز شدند و در منزلی واقع در پشت مسجد آقا احمد- که از شخصی به نام حاج احمد زرگر برای ایشان اجاره شده بود- جلوس نمودند. مرحوم آیتالله سیدمحمدطاهر طاهری تا پایان عمر شریفش، در همان منزل به سر برد.
تداوم مبارزات
یکی دیگر از رویکردهای مبارزاتی آیتالله سیدمحمدطاهر طاهری، قاطعیت او در مورد لزوم تغییر لباس یهودیان و تفاوت آن با لباس مسلمانان بود. در این باره، پس از اینکه آیتالله سیدمحمدطاهر این موضوع را اعلام کرد، مردم شیراز دست به یک اعتصاب عمومی و همگانی زدند و خواستار اجرای پیشنهاد و نظر آن مجاهد بزرگ شدند و در اینباره یهودیان را در محاصره شدید اقتصادی و امنیتی قرار دادند تا بالاخره بزرگان یهودیان شیراز، به وسیله مرحوم حاج ملاعلی سیف، اجازه دیدار با آن مرحوم را گرفتند و در آن دیدار و ملاقات مقرر شد یهودیان با کلاهی مشخص و منحصر به خود، در مجامع ظاهر شوند تا مردم بتوانند تکالیف شرعی خود را با آنان مراعات کنند و آنجا که باید در مسائل فقهی ـ سیاسی از آنان حذر کرد یا حدودی را رعایت کرد، مردم بتوانند به ادای وظایف خویش مبادرت ورزند. این بود شمّهای از مبارزات و چگونگی تبعید مرحوم آیتالله سیدمحمد طاهر و فرزند گرامیاش، یکی از دهها بلکه صدها چهره پرفروغ از مشعلداران راستین اسلام که از شیراز برخاستند.
منبع: روزنامه جوان