یادداشت/ جواد منصوری
هدف آمریکا از انتشار خبر درخواست ترور بشار اسد
اگرچه سیاست ترور، یکی از سیاستهای دائمی و غیرقابل تغییر آمریکاست، اما به نظر میرسد انتشار درخواست ترور بشار اسد، عمدی و با مقاصد جنگ تبلیغاتی ازجمله افزایش فشار برای اخذ امتیاز و وادار نمودن دولت منتخب سوریه به تسلیم شدن صورت گرفته است.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، جواد منصوری در یادداشتی نوشت: واکاوی ترور در تاریخ تأسیس آمریکا تاکنون، هر محقق و پژوهشگری را به این نتیجه میرساند که این نظام استکباری با مبانی فکری برگرفته از عقاید اومانیستی و لیبرالیسم، هیچگاه به اصول انسانی یا قانونی پایبند نبوده و نیست و به هر شکل ممکن برای رسیدن به اهداف خود، اقدام میکند. در طول 250 سال گذشته، دولتهای آمریکا روشهایی نظیر کشتارهای دستهجمعی مردم بومی این کشور، لشکرکشی به آمریکای مرکزی و جنوبی، انواع کودتاها و جنگهایی که پس از جنگ جهانی دوم به راه انداختند، تأسیس سازمانهای تروریستی مانند ساواک در ایران و صدها بلکه هزاران نمونه ازایندست، تنها بخشی از فجایعی است که این نظام، برای تسلط هرچه بیشتر بر کشورها، تضمین سود حداکثری منافع و چپاول ثروتهای آنان به بار آورده است.
بر این اساس، تصور اینکه دولتمردان و قانونگذاران آمریکایی بر اساس عدل و انصاف در امور بینالمللی و حتی داخلی خود تصمیم گرفته و عمل کنند، گمانی بیهوده است، چراکه سیاست غارت، حمله و ترور، سیاستی مشترک در بین تمام احزاب و گروههای آمریکایی است و از این منظر، تفاوتی بین جمهوریخواهان و دموکراتها وجود ندارد.
در خبرها آمده بود که در کنگره آمریکا پیشنهاد شده است برای حل بحران سوریه، شخص بشار اسد، رئیسجمهور این کشور ترور و بهاینترتیب، خط پایانی بر جنگ داخلی سوریه کشیده شود. این گزارش که از سوی نشریه «فارین پالیسی» منتشرشده است، بیش از آنکه نشاندهنده سیاست خصمانه مقامات آمریکایی در قبال سوریه باشد، گواه راهبرد واشنگتن در برابر چالشهایی است که از حل آنها عاجز است. هرچند، بر اساس دستورالعمل اجرایی «جرالد فورد» در سال 1976 که بخشنامهای صادر و مشارکت مسئولان دولت آمریکا را در طراحی ترورهای سیاسی ممنوع کرد، علیالظاهر ترور در سیاست خارجی آمریکا جایگاهی ندارد اما شواهد غیرقابلانکاری در دسترس است که ثابت میکند، این دستورالعمل، تنها پوششی برای ژستهای حقوق بشری ایالاتمتحده در سراسر جهان است و منعی برای تروریسم دولتی نظیر حمله به عراق و افغانستان و کشتار صدها هزار انسان بیگناه به شمار نمیآید. در این میان، نباید از تحریمها و فشارهای گوناگون آمریکا بر کشورهای مستقل، غفلت کرد. دراینباره گفتنیهایی هست:
1. یک نمونه از این سیاستها، ماجرای سرنگونی رئیسجمهور اسبق شیلی است. «سالوادور آلنده» که در نظام مارکسیستی دهه 70 میلادی بارأی مردم و دموکراسی به قدرت رسیده بود، به علت عدم همراهی با منافع آمریکاییها، مورد هجمه شدید آنها قرار گرفت، حکومت وی با کودتای نظامی ژنرال «پینوشه» ساقط شد و جنایات فراوانی با حمایت کاخ سفید توسط این ژنرال دستنشانده صورت گرفت. بنابر اسناد و منابع تاریخی و همچنین فیلمهای مستند، «آلنده» هنگام به توپ بسته شدن کاخ ریاست جمهوری در جریان کودتای 11 سپتامبر جان باخت.
نمونه دیگر، به آسیای جنوب شرقی بازمیگردد. در روزهای اخیر در فیلیپین، مقامات آمریکایی صراحتاً رئیسجمهور این کشور را به لغو روابط سیاسی تهدید کرده و گفته میشود که در دیدار فرستاده اخیر کاخ سفید به فیلیپین، سخن از تحریم، تشدید مجازاتها و اقدامات بسیار جدی دیگر در صورت ادامه سیاستهای ضدآمریکایی مانیل به میان آمده است.
بنابراین، چنین تصمیمی از سوی آمریکاییها در قبال سوریه که از دو دهه پیش برای همسو کردن این کشور باسیاستهای منطقهای واشنگتن برنامه داشتند، نه تعجبآور است، نه تازگی دارد و نه غیرمنتظره است. بعد از شکست اقدامات دیپلماتیک برای تسلیم کردن سوریه و پس از قدرت گرفتن محور مقاومت در منطقه در سال 2000 و تهدید مستقیم رژیم صهیونیستی، با چراغ سبز آمریکا جنگ 33 روزه به راه افتاد تا به خیال خود، قویترین بازوی مقاومت یعنی حزبالله لبنان را قطع کنند اما به فضاحتی تاریخی برای رژیم اشغالگر قدس منجر گردید و نقشه شوم آمریکایی - صهیونیستی «خاورمیانه جدید» شکست خورد. پسازآن بود که جنگ سوریه از 26 ژانویه 2011 (6 بهمن 1389) برای نابودی بازوی محور دیگر مقاومت (دولت سوریه) کلید خورد و صدها هزار انسان را با ابزار تروریسم تکفیری به خاک و خون کشیدند. در طول این 6 سال، علاوه بر این، برخی از مهمترین مقامات لشگری و کشوری سوریه هدف ترور قرار گرفتند و کمترین نتیجهای عاید آنان نشد.
2. واقعیت این است که علیرغم تمام تقلای آمریکا در طول چند دهه گذشته در غرب آسیا، عملاً راهبردهای این کشور به بنبست رسیده و اینکه تصور شود با ترور یک فرد میتوانند از این بنبست خلاص شوند، یکی از اشتباهات بزرگ آنان به شمار میآید. سرویسهای جاسوسی آمریکا بسیاری از شخصیتها، افراد تأثیرگذار و حتی شخصیتهای علمی مهم منطقه را ترور کردند ولی راه بهجایی نبردند، افزون بر اینکه هرکدام از این ترورها، سبب ایجاد موجی از افزایش تنفر عمومی از آمریکا شده است. بهعنوان نمونه در ترورهایی که با کمک آمریکاییها در ایران صورت گرفت و دانشمندان و مسئولان کشورمان به شهادت رسیدند، عزم مردم کشور برای مقابله با نظام سلطه و احساسات ضدآمریکایی قوت بیشتری گرفت و اکنون ایران اسلامی، الگویی تمامعیار از مقاومت در سطح منطقه و جهان شناخته میشود. به همین دلیل، اگر روزی آنها موفق شوند که نقشه خود را در سوریه عملی سازند، یقیناً بستر همبستگی و اتحاد علیه آمریکا در سوریه بهشدت افزایش خواهد یافت و تنفر عمومی از واشنگتن را موجب خواهد شد.
3. آمریکا نهفقط در سوریه، بلکه در عراق، افغانستان، پاکستان، یمن، لبنان، بحرین و دیگر کشورهای اسلامی هم دچار مشکلات و دردسرهای جدی است و اگر قرار باشد رئیسجمهور قانونی سوریه را برای پایان دادن به بحران سوریه ترور کنند، باید همین روش را در دیگر کشورهای منطقه هم عملی کنند که مشخص است چنین رویکردی راهگشای آنان نخواهد بود.
مهمتر از همه این موارد، حفظ موجودیت رژیم صهیونیستی است که از سوی مردم و گروههای مقاوم فلسطینی تهدید میشود و چنانچه در راستای سیاست ترور، به دنبال به شهادت رساندن رهبران مقاومت فلسطینی و لبنانی باشند – که هستند – آیا میتوانند تودههای عظیم مردم فلسطین را هم ترور کرده و خیال صهیونیستها را برای همیشه آسوده سازند؟ مسلماً این تصور غیرعملی و سادهلوحانه است و گمان اینکه با حذف فیزیکی بشار اسد، راه برای حل مشکل امنیتی رژیم صهیونیستی بازخواهد شد، کاملاً اشتباه و برخلاف واقعیت است.
در پایان باید گفت که اگرچه سیاست ترور، یکی از سیاستهای دائمی و غیرقابل تغییر آمریکاست اما به نظر میرسد انتشار این خبر، عمدی و با مقاصد جنگ تبلیغاتی ازجمله افزایش فشار برای اخذ امتیاز و وادار نمودن دولت منتخب سوریه به تسلیم شدن صورت گرفته و اگر آمریکا واقعاً به دنبال ترور بشار اسد بود، بهصورت علنی اعلام نمیشد و مانند دیگر ترورهایی که هرگز اعلام نشد و نمیشود، مخفی باقی میماند.
منبع: روزنامه حمایت