درد دل همسر يک جانباز اعصاب و روان با وزير بهداشت
خبرگزاري انتخاب : ديروز که تو با آن سن کم تفنگ را بردوش گرفتي پوتينهايي که هنوز اندازه پايت نبود پوشيدي و لباس خاکي را برتن کردي مي گفتي مي خواهم براي دفاع از اسلام به فرمان امام خميني به جبهه بروم اشک هاي مادر را با دستانت پاک کردي و به صورت ماليدي و گفتي : «انشاالله اين اشک ها روسپيدم مي کند مادر! »
تو براي انجام تکليف به جبهه رفتي و بعضي از هم سن و سالان تو درس و دانشگاه را رها نکردند و در سايه امنيتي که تو و امثال تو برايشان فراهم کرديد تحصيل کردند مدرک گرفتند و بر سر پست ها و مسئوليت ها نشستند بدون آن که ذره اي ارزش ايثار و فداکاري شما را درک کنند. تو درجبهه مجروح شدي شيميايي شدي و به بيماري اعصاب و روان دچار شدي اما غيرت و مردانگي ات اجازه نداد لحظه اي جبهه را رها کني .
و امروز در پس آن روزهاي پر از خاطره عهدي ديرين با بستر بيماري و بيمارستان ها بسته اي و جانبازي و بيمارستان اعصاب و روان و بخش ICU آن هنگام که دست دخترت را مي گيري او را کشان کشان از اين اتاق به آن اتاق مي بري و فرياد مي زني بخوابيد خمپاره زدند سنگر بگيريد... همسرت با تمام وجود با تو همدردي مي کند و به بچه ها توصيه مي کند بايد تحمل کنيم پدرتان جانباز شيميايي اعصاب و روان است وقتي در کوچه ها و خيابان هاي شهر مشاهده مي کني که مترسک هايي که رنگ و بوي غربي بخود گرفته اند حق تقدم بيشتري دارند حق داري که درد جسماني و روحي خود را در آميخته و بروز دهي.
اطلاع يافتيم خانم جنت خالقي خواهر شهيد داود خالقي همسر جانباز 55 درصد عليرضا يزدان پناه که دو برادرش نيز آزاده و جانباز هستند از مديريت بيمارستان دولتي افضلي پور در کرمان گلايه هايي دارد نزد او رفته و در محوطه بيمارستان حضرت فاطمه (س ) او را ملاقات و ماجرا را از زبان ايشان شنيديم .
همسر جانباز مي گويد : عليرضا جانباز اعصاب و روان است در عمليات والفجر 4 در سن 15 سالگي مجروح شده از آن به بعد را بدون قرص و دارو نگذراند و هر سال چندين مرتبه در بيمارستان بستري مي شود. من خودم کارمند بيمارستان افضلي پور هستم و همسرم پيش از اين کارمند دانشگاه علوم پزشکي بوده چند شب پيش که حالش خيلي بد شد او را به بيمارستان منتقل کردم و به بخش ICU افضلي پور بردم دکتر گفت : بايد فورا در بخش « مربوط يک تخت خالي داشت اما گفتند اين قسمت را دکتر « پ »، 4 روز است براي مادربزرگ يکي از همکاران رزرو کرده چرا که ممکن است مادربزرگ آن همکار براي عمل مراجعه کند و به اين تخت نياز داشته باشد !!
و به همسر من که در شرايط بدي به سر مي برد حق استفاده از اين تخت دارد ICU را ندادند و به من گفتند برو ببين کدام بيمارستان تخت خالي دارد بيا بيمار را به آنجا منتقل کن . آيا يک بيمارستان دولتي به اين راحتي مي تواند با جان بيماران بازي کند! بالاخره پس از دوندگي هاي فراوان مسئولين بيمارستان حضرت فاطمه (س ) گفتند يک تخت خالي داريم مريض ICU را بياوريد و الان ده شب است که همسر جانباز من اينجا در بستري است و روزها دقايقي پشت شيشه مي توانم او را که کوهي از ايثار فداکاري ايمان و شجاعت است مشاهده کنم و مي دانم نظير او و بدتر از او در کشور بسيار است که در نهايت مظلوميت و گمنامي از دنيا مي روند و کسي هم از درد و رنج خانواده هايشان خبر ندارد. فقط از وزير بهداشت يک سوال دارم آيا مسئولين بيمارستان افضلي پور مجاز به چنين رفتاري هستند همسر جانباز من بخاطر اين جابجايي از يک بيمارستان به بيمارستان ديگر حالش خيلي بدتر شد چه کسي مسئول است من دلم براي کساني مي سوزد که از راه هاي دور از روستاها و بخش ها به اين بيماستان ها مراجعه مي کنند و گرفتار چنين رفتارهايي مي شوند آيا در هفته گراميداشت دفاع مقدس اين نوع تجليل شايسته يادگاران آن دوران مي باشد.
کرمان ـ خبرنگار روزنامه جمهوري اسلامي