او سال ها پيش مرده بود!

کد خبر: ۱۱۱۸۵۷
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۸۵ - ۱۵:۵۱ - 03January 2007

محمود جوانبخت
صدامي که چند روز پيش پاي دار رفت ، لاشه مرده اي بيش نبود. او خيلي پيش ترها مرده بود. او لااقل آنچه ذهن نسل من ياري مي کند 26سال پيش ، در همان 34روز مقاومت جانانه بچه هاي خرمشهر مرد.
وقتي يگان هاي پياده و زرهي اش پشت دروازه هاي خرمشهر به گل نشستند، وقتي با ام يک ها وژ3هاي درب و داغان ، تانک ها و نفربرهايش را محمد جهان آرا و ياران مظلومش متوقف کردند، بوي تعفن اش ، خيلي زود بلند شد.او هيچگاه در خواب هم نمي ديد که فرزندان خميني به سرعت برق و باد، در مقابلش جبهه اي بگشايند به طول هزار و اندي کيلومتر. جوان هاي کم سن و سالي که دهه سوم عمر خود را تازه آغاز کرده بودند، در هيبت ژنرال ها و فرماندهان شجاع و دليري ظاهر شدند که به سرعت توانستند ماشين جنگي دشمن بعثي را از کار بيندازند.يک سال از جنگ نگذشته بود که فرماندهي دلير و بي همتا، او را پشت دروازه هاي آبادان زمين گير کرد و حصر آن شهر را شکست.
صدام کجا باور مي کرد که جوانان 25ساله اي که بعضا حتي دوره سربازي هم نديده بودند، ژنرال هاي ميانسال و کهنسال او را از پاي درآورند.
صدام همان وقتي مرد که در عمليات فتح المبين قرارگاه نصر ايران به فرماندهي حسن باقري ، آن جوان لاغر اندام ، سپاه چهارم او را به فرماندهي ژنرال کارکشته اي چون هشام صباح الفخري ، تار و مار کرد.خوشحالي ما از بالاي دار رفتن اين جسم عفن ، خوشحالي امروز و ديروز نيست.
صدام وقتي بالاي دار رفت که فرماندهان بعثي با شنيدن صداي پاي احمد متوسليان در اطراف خرمشهر، با کلمن آب از اروند عبور کردند و فرار را بر قرار ترجيح دادند.او يک شبانه روز را پاي بي سيم گذرانده بود و جز لعن و نفرين از دهانش چيزي بيرون نمي آمد.
در آن ساعات روزهاي آغازين خرداد سال 1361، او باور نمي کرد که جوان اصفهاني 23ساله اي به اسم حسين خرازي با يگان خود، صبح سوم خرداد وارد خرمشهر شود.
پيش ترها ژنرال هاي بزدلش خطري به نام حسن باقري را به او گوشزد کرده بودند.
به او هشدار داده بودند که همان کسي که در فتح المبين ، 2000کيلومتر مربع از زمين هاي ايران را آزاد کرد، بزودي به سراغ خرمشهر خواهد آمد.اما در آن مرده مجسم ذره اي تدبير نبود و تازه اگر بود، در مقابل اراده پولادين اين جوانان کم سن و سال چه مي توانست بکند؟
صدام آنگاه کالبد تهي کرد که فهميد اگر دلارهاي نفتي شيوخ عرب و تسليحات پيشرفته غرب و شرق در اختيارش نباشد، رزمندگان ايراني خاک حاکميت پوسيده اش را به توبره خواهند کشيد. حالا نوبت اوست که بار ديگر بميرد. بميرد تا نام فرزندان پاک اين سرزمين براي هميشه زنده بماند. مرداني که تاريخ ايران همتايانشان را به ندرت ديده است.
آنهايي که جان پاک و عزيزشان را سپر کردند تا صداي پاي پوتين هاي متجاوزان هيچگاه به گوش اين سرزمين نرسد.
دستان پليد اين دژخيم ، همان دستاني که چند روز پيش از پشت بسته شده بود تا حلقه دار را در لحظات آخر مرگش لمس نکند، به خون بسياري از پاکان ما آغشته است.
وجود او با نهايت خفت و خواري از جهان مادي رخت بر بست و ياد و نامش جز به پليدي برده نخواهد شد، اما تاريخ اين خاک ، برگ زرين خود را به حيات جواناني خواهد بخشيد که خاطره شان ، عزت و سربلندي وطن ماست.
نامشان بزرگ و گرامي است.
سرداران و فرماندهان جواني که عطر يادشان شامه تاريخ ايران را همچنان نوازش خواهد کرد و قصه دليرانه زندگي کوتاه شان در گوش نسلها نجوا خواهد شد.
مرداني چون حسن باقري ، احمد متوسليان ، مهدي باکري ، مهدي زين الدين ، مجيد بقايي ، کاظم رستگار، همت ، خرازي و... و همه آن مردان و زنان پاک سرشتي که از جان و مال خود گذشتند تا دست هيچ تجاوزگري به سوي اين سرزمين دراز نشود. ياد و نام همه شان گرامي باد.
جام جم 11/10/85

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار