قدمت شهر قدس به بيش از پنج هزار سال پيش باز ميگردد و بدين ترتيب يکي از قديميترين شهرهاي جهان محسوب ميشود. نامهاي مختلفي که بر اين شهر اطلاق گرديد از عمق تاريخ اين شهر گواهي ميدهد. گوناگوني نامها به خاطر ملل مختلفي است که در اين سرزمين سکونت داشتند.
کنعانيها که در هزارهي سوم پيش از ميلاد به اين منطقه آمدند نام آن را «اورساليم» نهادند که به معناي شهر صلح يا شهر الهه «ساليم» است.
واژهي اورشليم که در عبري «يروشاليم» خوانده شده و به بيتالمقدس اطلاق شده است از ريشهي همين واژه گرفته شده است. در تورات 680 بار اين واژه تکرار شده است. در عصر يونانيان هم اين شهر مقدس به «ايليا» شهرت يافت که به معناي (خانهي خداست).
از مهمترين کارهايي که کنعانيان براي قدس انجام دادند ايجاد تونل براي تأمين آب به داخل شهر بود. آنان آب چشمهي «جيحون» در درهي «قدرون» که امروزه به «عين سلوان» شهرت يافته را به اين شهر منتقل کردند.
ساکنان اصلي شهر
قبيله «يبوسيها» که از قبايل کنعانيان عرب بودند در حدود سال 2500 قبل از ميلاد در اين سرزمين ساکن شدند و بر آن نام «يبوس» نهادند.
در عصر فراعنه شهر قدس تحت نفوذ مصر فرعوني قرار گرفت که اين سيطره از قرن 16 قبل از ميلاد آغاز گرديد. در عهدپادشاه «اخناتون» شهر قدس توسط «خابيروها» که از قبايل باديهنشين بودند، مورد حمله قرار گرفته و به دليل آنکه «عبدي خيبا» نتوانست در برابر حملات قبايل باديهنشين مقاومت کند، اين شهر به دست آنها افتاد و تا سال 1317 قبل از ميلاد اين سيطره ادامه داشت که بار ديگر به تصرف مصريها درآمد و تحت حاکميت آنها باقي ماند
دوره يهودي:
در تاريخ پنج هزارسالهي قدس، يهوديان تنها 73 سال بر اين شهر حکومت کردند. حضرت داوود(ع) بين سالهاي 977 يا 1000 قبل از ميلاد اين شهر را به تصرف خود درآورد و بر آن نام «شهر داوود» نهاد. آن حضرت قصرها و قلعههاي مختلفي در اين شهر بنا کرد. پادشاهي حضرت داوود 40 سال به طول انجاميد. پس از وي پسرش حضرت سليمان(ع) مدت 33 سال بر اين شهر حکمراني کرد. پس از رحلت حضرت سليمان در عهد فرزندش «رحبعام» قلمرو حضرت سليمان به چند تکه تقسيم شد و اين شهر بار ديگر «اورشليم» نام گرفت.
عصر بابليها
«بختالنصر دوم» شهر قدس را پس از شکست دادن پادشاهان يهود در سال 56 پيش از ميلاد به تصرف خود درآورد. وي پس از فتح قدس يهوديان و پادشاه آنان (صدقيا) را به اسارت در آورده و به شهر بابل برد.
دوره پارسيان
در سال 538 قبل از ميلاد «کورش» پادشاه هخامنشي پس از برانداختن حکومت ماد و فتح بابل به يهوديان اجازه داد تا از بابل به قدس بازگردند.
دوره يوناني
اسکندر (مقدوني) فلسطين را در سال 333 قبل از ميلاد به تصرف خود درآورد. پس از مرگ وي سلسله مقدوني حاکميت خود را در اين شهر ادامه داد. در سال 323 قبل از ميلاد هم «بطلميوس» به اين شهر حمله کرد و آن را به همراه بقيهي خاک فلسطين به سرزمين مصر ملحق کرد. پس از وي جانشين او نيز در سال 198 قبل از ميلادي اين عمل را تکرار کرد.
دوره روميان
«بومبيجي يبمپ» فرماندهي ارتش روم در سال 63 قبل از ميلاد قدس را به تصرف خود درآورد و آن را به امپراطوري روم ملحق نمود.
بيت المقدس بدين شکل تا سال 636 ميلادي تحت حاکميت روميها باقي ماند. در اين مدت شهر قدس شاهد حوادث و رويدادهاي مختلفي بود. شورش يهوديان بين سالهاي 66 تا 70 ميلادي در قدس از جمله حوادث آن دوره بود که به شدت توسط روميها سرکوب گرديد و در اين شورش شهر به آتش کشيده شد و حاکم روم بسياري از يهوديان را به اسارت گرفت تا وضعيت شهر بار ديگر تحت اشغال روميها به شکل سابق خود باز گردد.
پس از آن دو بار ديگر يهوديان در سالهاي 115 و 132 دست به شورش زدند و موفق شدند شهر را به تصرف خود درآورند اما «آدريان» امپراطور روم به شدت و قساوت با آنان برخورد کرد. او براي بار دوم شهر قدس را ويران و يهوديان را از آنجا اخراج کرده و تنها به مسيحيان اجازه اقامت در شهر را داد. پس از آن نام شهر را به «ايليا» تغيير و دستور داد تا هيچ يهودي در شهر سکونت نداشته باشد.
«کنستانتين اول» امپراطور روم پايتخت خود را به قدس منتقل کرد و مسيحيت را به عنوان دين رسمي کشور تعيين نمود. اين حادثه نقطه عطفي در تاريخ قدس به شمار ميرود. زيرا در سال 326 کليساي «قيامت» در قدس ساخته شد.
بازگشت فارسها
درسال 395 امپراطوري روم به دو بخش متخاصم تقسيم شد. مسئلهاي که باعث گرديد تا فارسها نسبت به حمله به قدس ترغيب شوند. اين امر براي آنها در سال 614 ميسر گرديده و حاکميت آنان براين شهر تا سال 628 ادامه يافت. در اين سال روميها بيتالمقدس را باز پس گرفته و تا زمان فتح اسلام در سال 636 همچنان حکمراني آنان بر اين شهر ادامه داشت.
معراج حضرت رسول(ص)
در سال 621 ميلادي شهر قدس شاهد حضور پيامبر بود، در اين سال خداوند رويداد «اسري»آن حضرت را از مسجدالحرام به مسجدالاقصي منتقل و از آنجا نيز به معراج برد.
دورهي اول اسلامي: عمر بن الخطاب در سال 636 (15 هجري)ـ در روايت ديگر سال 638 ميلادي ـ شهر قدس را فتح کرد. در آن سال ارتش اسلام به فرماندهي «ابوعبيده عمر بن جراح» وارد بيت المقدس شد.
اسقف «سفرونيوس» درخواست نمود که عمرخود شهر قدس را تصرف کند، از اين رو بود که سند اعطاي آزادي ديني در مقابل اعطاي جزيه بين او و عمر به امضا رسيد و اين دوره به (عهد عمري) شهرت يافت. براساس مفاد اين قرارداد نام شهر از ايليا به قدس بازگردانده شد و همچنين به درخواست مسيحيان سکونت يهوديان در شهر قدس ممنوع شد.
از آن تاريخ شهر مقدس قدس شکل اسلامي به خود گرفت، تا آنکه در دورهي امويان (661ـ 750 م) و دوره عباسيان (750ـ 878 م) اين شهر در ابعاد مختلف شاهد شکوفايي گستردهاي شده بود.
از مهمترين آثار اسلامي ساخته شده در اين دوره مسجد «قبهالصخره» است که «عبدالملک بن مروان» آن را بين سالهاي 682 تا 691 ميلادي بنا نهاد و در سال 709 ميلادي نيز «مسجدالاقصي» ساخته شده است. شهر قدس در اين دوره شاهد ناآرامي و جنگهاي نظامي متعدد بود که بين عباسيان و فاطميان و نيز قرامطه روي داده بود. تا اينکه سرانجام در سال 1071 ميلادي بيتالمقدس به دست سلجوقيان افتاد.
جنگهاي صليبي
قدس در سال 1099 به دست صليبيان تصرف شد، اين رويداد پس از 500 سال حکومت اسلامي و بر اثر جنگهاي بوجود آمده بين سلجوقيان و فاطميان از يکسو و نزاعها و اختلافات داخلي سلجوقيان از سوي ديگر به وقوع پيوست. صليبيها به محض ورود به قدس حدود 70 هزار مسلمان را به شهادت رساندند و از هتک حرمت تمامي مقدسات اسلامي دريغ نکردند. از آن تاريخ يک دولت مسيحي در قدس روي کار آمد که توسط يک پادشاه کاتوليک اداره ميشد و تمامي قوانين نيز براساس مذهب کاتوليکي تدوين گرديد. اين مسئله باعث برانگيخته شدن خشم ارتودکسها شد.
دورهي دوم اسلامي
در اين دوره «صلاحالدين ايوبي» موفق شد در سال 1187 بيتالمقدس را باز پس بگيرد. اين رويداد طي جنگ «حطين» به وقوع پيوست.
وي پس از فتح قدس با ساکنان آن به نرمي رفتار کرده و صليبها را از قبهالصخره برداشته و به سازندگي شهر پرداخت. با اين حال صليبيها توانستند پس از مرگ صلاح الدين بار ديگر بر شهر قدس تسلط يابند. اين کار در دوره «پادشاهي فردريک» صورت گرفت. اين شخص موفق شد که به مدت 11 سال اين شهر مقدس را در اشغال خود نگه دارد، اما پادشاه «صالح نجم الدين ايوم» در سال 1244 اين شهر را از آنان باز پس گرفت.
دورهي مماليک
شهر طي سالهاي 1243 و 1244 ميلادي مورد حملهي مغولها قرار گرفت اما مماليکها به فرماندهي «سيفالدين قطز» و «الظاهر بيرس» در جنگ «عين جالود» بر مغولها پيروز شدند.
اين رويداد در سال 1259 م به وقوع پيوست و پس از آن تمام فلسطين و از جمله قدس تحت حاکميت مماليکيها درآمد. مماليکها مصر، و شام را نيز پس از سقوط دولت ايوبي تاسال 1517 در حاکميت خويش داشتند.
حکومت عثماني
ارتش عثماني به رهبري سلطان سليم اول پس از پيروزي در جنگ «مرج دابق» که بين سالهاي 1615 تا 1616 روي داد، وارد قدس شده و آن را به قلمرو امپراطوري عثماني ملحق کردند. سلطان «سليمان قانوني» ديوارهاي شهر قدس و همچنين «قبهالصخره» را بازسازي کرد.
بين سالهاي 1831 تا 1840 م فلسطين بخشي از کشور مصر به رهبري «محمدعلي» قرار گرفت. اما طولي نکشيد که بار ديگر توسط دولت عثماني فتح شد.
دولت عثماني در سال 1880 براي قدس خودمختاري اعلام کرده و ديوارهاي شهر را براي سهولت ورود «ويليام دوم» قيصر آلمان و همراهان وي به شهر در سال 1898 برداشت، به هر شکل قدس تا جنگ جهاني اول تحت حاکميت عثماني بود. آنگاه ترکهاي عثماني پس از شکست در جنگ از فلسطين خارج شدند.
دورهي اشغالگري انگليس
قدس بين روزهاي 8 و 9/12/1917 به اشغال نيروهاي انگليسي درآمد. در اين تاريخ ژنرال «آلنبي» اشغال قدس را به دست انگليسيها اعلام کرده و «جامعهي ملل» حق قيموميت بر فلسطين را به انگليسيها واگذار کرد. اينگونه بود که قدس پايتخت فلسطين تحت قيموميت انگليس قرار گرفت.
در اين دوره يعني حاکميت انگليس بين (1920 ـ 1948) فلسطين شاهد ورود گسترده يهوديان از سراسر جهان بود. بخصوص که پس از وعدهي «بالفور» در سال 1917 مبني بر اسکان يهوديان در سرزمين فلسطين، جريان اين مهاجرتها شکل بسيار گستردهاي به خود گرفت.
طرح بينالمللي کردن قدس
مسئله قدس پس از جنگ جهاني دوم در سازمان ملل متحد مطرح شد و اين سازمان با صدور قطعنامهاي در 29 نوامبر 1947 خواستار بينالمللي شدن شهر مقدس قدس گرديد.
پايان قيموميت انگليس
در سال 1948 انگليس پايان قيموميت خود را بر فلسطين اعلام و نيروهاي خود را از اين سرزمين خارج کرد. به محض خروج انگليس از سرزمين فلسطين باندهاي صهيونيستي از خلأ سياسي و نظامي به وجود آمده در اين سرزمين کمال سوءاستفاده را کرده و فوري برپايي اسرائيل را اعلام کردند. در 3 دسامبر 1948 «ديويد بن گوريون» نخستوزير وقت رژيم صهيونيستي بخش غربي قدس را به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي اعلام کرد،در حالي که تا شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967 بخش شرقي اين شهر تحت حاکميت اردن بود. اما پس از جنگ ژوئن اين بخش از بيتالمقدس نيز به اشغال رژيم صهيونيستي درآمد.
جغرافياي قدس
شهر قدس روي نصفالنهار 35 درجه و 13 دقيقه شرقي و مدار 31 درجه و 52 دقيقه شمالي قرار گرفته است. اين شهر بر روي سلسله تپههايي که از غرب به شرق امتداد يافته و بين 720 الي 830 متر بالاتر از سطح دريا قرار گرفتهاند، واقع شده است.
شهر قدس 54 کيلومتر با درياي مديترانه و 250 کيلومتر با درياي سرخ فاصله دارد.
چندين جاده بسيار مهم قدس را به شهرهاي بزرگ فلسطين و برخي از پايتختهاي کشورهاي عربي متصل ميکند. اين شهر 150 کيلومتر با عکا، 65 کيلومتر با نابلس، 36 کيلومتر با الخليل، 62 کيلومتر با يافا و 94 کيلومتر با غزه فاصله دارد. همچنين جادهاي به طول 88 کيلومتر اين شهر را به عمان،290 کيلومتر به دمشق، 528 کيلومتر به قاهره و 865 کيلومتري به بغداد متصل ميسازد.
هستهي اوليه شهر قدس آنگونه که حفاريها نشان ميدهند بر دامنه تپه مشرف بر روستاي «سلوان» واقع در جنوب شرقي حرم قدس شريف که به مساحتي حدود 55 هزار متر مربع ساخته شده و با آب چشمهي امالدرج نيز آبياري ميشد، کشيده شده است.
به مرور زمان شهر قدس روند توسعهي خود را پيش گرفت و از شرق، شمال شرق و جنوب غربي گسترش يافت. هستهي مرکزي شهر نيز در بر گيرندهي مراکز مقدس سه دين آسماني (اسلام، مسيحيت و يهود) است.
قدس قديمي يا قدس عتيق به مناطقي اطلاق ميشود که در داخل ديوار «سليمان قانوني» قرار دارد. مساحت اين منطقه 71/8 دونم (دونم معادل 1000 متر مربع است) است که در داخل ديواري به طول 20/4 کيلومتر واقع شده است. منطقهي مذکور بر فراز چهار کوه «موريا»، «صهيون»، «اکرا» و «بزيتا» واقع شده و حرم «مسجدالاقصي» نيز در جنوب شرقي بخش قديمي شهر مقدس قدس بر فراز کوه موريا قرار گرفته است. بخش شرقي قدس همان بخش قديمي شهر، شامل محلههايي است که مسلمانان آن را بيرون از اين ديواره ساختهاند. اين محلهها شامل محله «شيخ جراح»، «باب الساهره»، «وادي الجوز» و محلهي «ظهر» ميباشد.
واژهي بخش شرقي پيش از سال 1948 زماني که صهيونيستها به حمايت انگليسها در بخش غربي قدس مستقر شدند،رايج شد.
واژه قدس غربي در واقع به مناطقي از بيتالمقدس اطلاق ميگردد که در سايه اشغال فلسطين توسط نيروهاي انگليسي گسترش يافته و مهاجران يهودي نيز با پشتيباني انگليس در آن سکونت کردند. اين منطقه وسعت بسياري يافته و انگليسيها اين منطقه را در سال 1946 به حوزه استحفاظي بيت المقدس ملحق کرده و با الحاق بخش غربي قدس مساحت اين شهر را به 19 کيلومتر مربع رساندند.
بدين معنا که اين بخش به 20 برابر بخش قديمي و کهنه شهر گسترش يافته است.
قدس يکپارچه
صهيونيستها از اين واژه براي توصيف بخشهاي شرقي و غربي قدس استفاده ميکنند. زيرا اين شهر پس از جنگ 1948 به دو قسمت تقسيم شده و صهيونيستها بخش غربي را به اشغال خود درآوردند در حالي که بخش شرقي آن در اختيار ارتش اردن باقي ماند. اما پس از جنگ 1967 که صهيونيستها بخش شرقي شهر را هم به اشغال خود درآوردند بر انديشه قدس يکپارچه به عنوان پايتخت ابدي رژيم صهيونيستي پافشاري کردند.
قدس بزرگ: اين واژه در راستاي تلاشهاي صهيونيستي براي محو هويت اسلامي اين شهر بکار ميرود. صهيونيستها با الحاق شهرکهاي صهيونيستنشين که در اطراف شهر قدس احداث کردهاند، به بيتالمقدس، سعي دارند بخشهاي مسلمان نشين اين شهر مقدس را نسبت به بخشهاي يهودي نشين کوچک نشاندهند.
از ديگر اهداف طرح «قدس بزرگ» به محاصره درآوردن محلههاي مسلمان نشين شهر که در بخش قديمي شهر قرار گرفتهاند را ميتوان نام برد. صهيونيستها در اين راستا تلاش ميکنند تا محلههاي مسلمان نشين بخش قديمي را از ديگر محلههاي مسلماننشين که بيرون از ديواره قرار گرفته جدا کرده و با دشوار کردن نقل و انتقال و تردد مسلمانان در بخش قديمي آنان را وادار کنند تا به خارج از شهر قدس نقل مکان کنند. چون بخش قديمي شهر گنجايش جمعيت و ساختمانهاي مسکوني را ديگر نداشت،کار ساخت و ساز به خارج از ديوارهاي که سلطان سليمان قانوني در سال 1542 ميلادي اطراف شهر ساخته بود، منتقل شد و محلههايي در خارج از اين شهر ساخته شد که بعدها به آن قدس جديد اطلاع گرديد.
همچنين مناطق حومهي شهر و روستاهاي اطراف آن نيز به اين شهر متصل شدند. و بعد از آن که سالها به عنوان روستاهاي اطراف شهر شناخته ميشدند، به دليل گسترش شهر به مناطقي در درون آن مبدل شدند که روستاهاي «شعفاط»، «بيتحنينا»، «سلوان» و «عين کارم» از جمله آنها است.
جمعيت قدس
براساس آماري که رژيم صهيونيستي به طور رسمي در سال 2000 ارايه داد، تعداد جمعيت شهر با رشدي 2 درصدي به 646 هزار و 300 نفر رسيده که از اين تعداد 436 هزار و هفتصد نفر صهيونيست مهاجر و 209 هزار و 500 نفر نيز فلسطيني بودند.
اين در حالي است که با تغييرات بوجود آمده هم اکنون 6/67 درصد از جمعيت شهر را صهيونيستهاي مهاجر و 4/32 درصد را فلسطينيان يعني ساکنان اصلي آن تشکيل ميدهند.
افزايش خالص جمعيت پس از آمارگيري از زاد و ولد و مهاجرين ودر نظر گرفتن مرگ و مير 12 هزار و 600 نفر ميباشد که از اين تعداد 2900 نفر سهم صهيونيستها و 9700 نفر نيز سهم فلسطينيان ميباشد.
با توجه به اين رقم ميتوان رشد جمعيت صهيونيستها را در شهر 7 درصد و نزد فلسطينيان نيز 4/7 درصد عنوان کرد.
به گفتهي دکتر «ساراه هيرشکوبيتس» رئيس بخش برنامهريزي استراتژيک شهرداري قدس رژيم صهيونيستي همواره در تلاش است تا نسبت جمعيت فلسطينيان در شهر قدس از مرز 28 درصد فراتر نرود. در اين راستا رژيم صهيونيستي تمامي تلاش خود را به کار بسته تا جمعيت صهيونيستها را در شهر از هر راه ممکن افزايش دهد. به طور مثال هر خانهاي که فلسطينيان آن را ساختند، رژيم صهيونيستي به بهانهي نداشتن جواز ويران کرده، و صهيونيستها را در همان مکان اسکان ميدهند.
براساس آمار منتشر شده توسط «بيتالشرق» از سال 1967 تا 1976 بيش از دو هزار منزل مسکوني فلسطينيان توسط صهيونيستها ويران شده است و اين مسئلهاي است که باعث بروز گرفتاريهاي فراوان و بحران شديد در جامعهي فلسطيني گرديده و اکثر خانههاي باقي مانده فلسطيني نيز با تراکم جمعيت بسيار بالايي روبرو است.
براساس آخرين اطلاعات به دست آمده از سوي منابع صهيونيستي در سال 2001 بيش از 32 خانه مسکوني در بخش شرقي بيتالمقدس توسط اين رژيم منهدم شده ودر شش ماهه اول سال 2002 نيز بيش از 17 خانه مسکوني در اين شهر توسط صهيونيستها ويران شده است.
از سوي ديگر ميتوان گفت که يکي از اهرمهاي فشار صهيونيستها عليه فلسطينيان ساکن قدس عدم اعطاي جواز ساخت خانه به آنان است.
صهيونيستها بجز در موارد بسيار نادر به هيچيک از خانههاي فلسطينيان که بيشتر آنها قديمي هستند، اجازه ساخت نميدهند. اين در حالي است که براساس اعلام منابع فلسطيني از ميان هر 6 صهيونيست ساکن بخش غربي قدس يک نفر جواز ساخت دريافت کرده است.
به گفته اين منابع در هر سال تنها به 42 فلسطيني و با ارايه شروط سخت جواز ساخت داده ميشود.
در اين زمينه بايد گفت که صهيونيستها در سال 1967 هيچ واحد ساختماني را در بخش شرقي بيتالمقدس در اختيار نداشتند و همهي 12010 واحد مسکوني اين بخش در اين شهر متعلق به فلسطينيان بود و تا سال 1995 واحدهاي مسکوني صهيونيستنشين به 21490 واحد رسيد و در مقابل نيز فلسطينيان تنها 38534 واحد مسکوني را در اختيار داشتند.
جمعيت در بخش شرقي قدس:
جمعيت فلسطينيان در سال 1999 حدود 5 درصد افزايش يافت، براساس آمارگيري صورت گرفته توسط ادارهي آمار فلسطين در آن تاريخ بيش از 348 هزار فلسطيني در بخش شرقي قدس زندگي ميکردند در حالي که اين رقم در سال قبل از آن 331 هزار نفر بود. با اين وجود صهيونيستها که قدس را به عنوان پايتخت ابدي خود اعلام کرده بودند، اعلام ميکنند تنها 180 هزار فلسطيني در اين شهر زندگي ميکنند. ادارهي آمار فلسطين پيشبيني ميکند که جمعيت فلسطينيان در بخش شرقي قدس تا سال 2010 ميلادي به بيش از نيم ميليون نفر خواهد رسيد. براساس همين آمار فلسطينيان تنها 7/10 درصد از کل مساحت را در اختيار دارند.
از سوي ديگر شهرکهاي صهيونيستنشين که پس از اشغال اين شهر ساخته شده است، حدود 7/2 درصد را به خود اختصاص داده و بقيه 85 درصد مساحت شهر نيز که حدود 338 هزار دونم است بعنوان منطقه بسته نظامي اعلام شده و ورود فلسطينيان به آن ممنوع شده است.
طي جنگهاي 1948 و 1967 رژيم صهيونيسيتي موفق شد تمامي بيتالمقدس (بخشهاي شرقي و غربي) را به اشغال خود درآورد و مساحت اين شهر را به چندين برابر افزايش داد.
صهيونيستها براي حفظ برتري يهودي در اين شهر بسياري از روستاهاي فلسطيني مجاور قدس را هم به زور سرنيزه به اين ضميمه کردهاند. در حالي که تمام مذاکرات سازش در مورد قدس بر سر يک کيلومتر مربع از اين مکان مقدس بود اما اکنون برسر بقيه شهر ميباشد. در صورتي که مساحت بخش شرقي قدس بالغ بر 73 کيلومتر مربع است. حال با توجه به اين نابرابري ملاحظه کنيد که روند سازش چه بر سر مسئله قدس ميآورد.
در اينجا لازم به اشاره است که بخش قديمي قدس به پنج محله تقسيم ميشود: محلهي اسلامي، محلهي مسيحي (که به آنها محلهي عربي يا فلسطيني اطلاق ميشود)، محلهي يهودي که پس از جنگ 1967 بر روي زمينهاي موقوفه اسلامي ساخته شد، محلهي ارمني، و صحن مسجدالاقصي است که تمامي اين محلهها تنها به وسعت يک کيلومتر مربع قرار دارند.
کمپديويد 2
مسئله قدس در جدول حل و فصل نهايي روند سازش قرار داده شده بود.
اين مسائل در مذاکرات «کمپديويد 2» مطرح شد که در آن «ايهود باراک» نخستوزير وقت رژيم صهيونيستي و «ياسر عرفات» رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين «بيل کلينتون» رئيس جمهور وقت آمريکا حضورداشتند.
در گفتو گوهاي کمپديويد رژيم صهيونيستي و آمريکا به عرفات پيشنهاد کردند که محلهي عربي (مسيحي و مسلمان نشين) که مساحت آن از يک سوم کيلومتر تجاوز نميکند را به تشيکلات خودگردان واگذار کنند. در اين مذاکرات رژيم صهيونيستي حاضر نشد تمام بخش قديمي اين شهر را به فلسطينيان واگذار کند. به هر شکل اين مسئله با مخالفت طرف فلسطيني مذاکره کننده مواجه گرديد.
ميتوان مسئله قدس را يکي از پايههاي اساسي شکست مذاکرات دورهاي سازش عنوان کرد.
منبع: «نداءالقدس»، سال چهارم، شمارهي 67، 1/11/1381
سايت دوران