مقالات پرواز 655 - جنايت در سكوت

کد خبر: ۱۱۴۶۸۷
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۸۶ - ۱۶:۴۱ - 01December 2007
استفاده از سلاح‌هاي شيميايي گام بعدي رژيم بعثي است كه در سكوت جامعه بين‌الملل و وجدان‌هاي آگاه بشري عليه سربازان ايران در جبهه‌ها و مناطق مسكوني از جمله سردشت و زرده در استان كرمانشاه به كار گرفته مي‌شود و فقط از كردهاي حلبچه 5هزار نفر در اثر استنشاق گازهاي شيميايي عراق جان مي‌بازند.

در اين زمان هيچ صدايي از مجامع بين‌المللي و يا سازمان غيردولتي شنيده نمي‌شود كه اين اقدامات را تقبيح كنند و به نوشته واشنگتن پست در دوم فوريه 1988، ايالات متحده نيز مانع از مداخله سازمان ملل براي متوقف كردن جنگ شهرها و يا محكوم كردن استفاده غيرانساني عراق از سلاح‌هاي شيميايي مي‌شود.

سكوت منفجر نشد

اما جنايت در سكوت، به اوج خود مي‌رسد و روز يكشنبه، ‌12 تير ماه ‌1367، پرواز ‌655 هواپيماي «ايرباس» هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران كه ساعت ‌10:47 صبح با فرمان برج مراقبت هوايي بندرعباس، از فرودگاه اين شهر ساحلي برخاسته بود هفت دقيقه بعد در حالي كه تقريبا يك چهارم مسير كوتاه هوايي بندرعباس - دبي پيموده شده بود، توسط يك فروند موشك سطح به هواي شليك شده از ناو وينسنس آمريكا، منهدم شده و ‌290 نفر سرنشين شامل ‌56 مرد، ‌52 زن، ‌56 كودك زير دو سال و ‌16 خدمه بر فراز آب‌هاي خليج فارس به قتل رسيدند.

اين اقدام جنايتكارانه داراي ابعاد انساني، سياسي و حقوقي است و سؤالات فراواني پس از اقدام تروريستي ايالات متحده آمريكا ايجاد شده است.

كمي آنطرف‌تر

1 - به صورت آشكار حقوق بشر، كنوانسيون‌ها و قوانين بين‌المللي از سوي آمريكا نقض شد.

2 - از نظر سياسي آمريكا با اين اقدام ضمن خارج شدن از حالت بي‌طرفي كه مدعي آن در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران بود، مستقيما وارد جنگ شد و تاكنون نيز در اين خصوص بازخواستي از ايالات متحده آمريكا نشده است، هرچند كه از سال1984 واشنگتن ايران را در «محاصره عملياتي» قرار داده بود و از آن زمان به طور غيرمستقيم ادعاي بي‌طرفي‌اش بي‌پايه و اساس بود.

جنايتي بدون محكوميت حقوقي

در اواخر سال ‌67 بعضي از خانواده‌هاي قربانيان به دادگاه بخش سانفرانسيسكو شكايت كردند كه شكايت و دادخواست ايشان به لحاظ آنچه دولتي بودن حادثه از سوي دادگاه خوانده شد رد گرديد.

متعاقب اين رأي، خانواده‌ قربانيان از دادگاه فدرال سانفرانسيسكو تقاضاي تجديدنظر در رأي دادگاه بخش را كردند، اما دادگاه مذكور نيز رأي دادگاه بخش را تأييد و اعلام كرد «دولت را نمي‌توان به خاطر سهل‌انگاري نيروهاي نظامي مسئول و مقصر شناخت.»

كي بود؟

دولت آمريكا در اين ميان به خانواده‌ قربانيان پيشنهاد مي‌دهد كه حاضر است خارج از دادگاه و بدون پذيرش مسئوليت، خسارتي بين ‌100 تا ‌250هزار دلار به خانواده‌ قربانيان بپردازد.

پنج عضو دائمي سازمان ملل پس از طرح شكايت ايران از آمريكا در شوراي امنيت سازمان هيچ گونه محكوميتي را براي آمريكا در نظر نگرفتند و فقط از وقوع اين حادثه اظهار تأسف كردند.

شوراي ايكائو (هواپيمايي بين‌المللي كشوري) نيز پس از شكايت ايران فقط اين حادثه و حمله را سرزنش كرد؛ ولي آن را محكوم نكرد، با خانواده‌ قربانيان اعلام همدردي كرده و اين حادثه را ناشي از خطا و قصور و غيرعمدي دانست.

مغاير با سياست طلبكارانه

دولت ايران براساس كنوانسيون ‌1971 مونترال و كنوانسيون ‌1944 شيكاگو و به عنوان پژوهش خواهي از نظر شورا در سال ‌1369 دادخواستي را به ديوان بين‌المللي دادگستري تقديم كرد.

بعد از درخواست ثبت شكايت ايران، دادخواست ابتدايي و لايحه‌ تفصيلي به ديوان تسليم شد و پس از آن دادخواست تكميل و ضمايم آن نيز تحويل ديوان شد. اما در سال ‌1374 با مصالحه‌ ايران و آمريكا ـ دو روز قبل از شروع جلسه‌ ديوان بين‌المللي دادگستري لاهه، دو دولت با ارائه‌ لايحه‌اي به ديوان اعلام مي‌كنند كه با يكديگر مصالحه كرديم.

متعاقب آن ديوان، رأي بر تنفيذ مصالحه‌نامه صادر كرد كه مي‌بايست براساس موافقت‌نامه طرفين، پرداخت خسارت انجام شود.

بر اين اساس مبلغ ‌8/61ميليون دلار براي جبران خسارات جسماني و خون‌بهاي قربانيان به خانواده ايشان پرداخت مي‌شود و براي هواپيما نيز مبلغ ‌40ميليون دلار در نظر گرفته مي‌شود.

همچنين مبلغ ‌30ميليون دلار ديگر بابت دعاوي بانكي و غيره كه ارتباطي به پرونده مذكور نداشت، براي ايران در نظر گرفته شد. دولت آمريكا براي خسارت اقدام به افتتاح حسابي در بانك (يو‌بي‌اس) سوئيس كرد و مبلغ خسارت به آن حساب پرداخت و مقرر شد با نظارت صليب سرخ و سفارت سوئيس به خانواده قربانيان پرداخت شود.اما اين پايان ماجرا نمي‌تواند باشد.

يك سند لو مي‌رود

چهار سال بعد از حمله موشكي آمريكا به هواپيماي مسافربري ايرباس روزنامه نيويورك تايمز در گزارشي كه حاوي چندين نكته تازه بود نوشت: ناو وينسنس در آب‌هاي فلات قاره ايران بوده است نه در آب‌هاي بين‌المللي و پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) در آن زمان بر اين حقيقت سرپوش گذاشته است.

در اين حمله موشكي ناو وينسنس كه تا دوازده ساعت پس از آن مقامات وزارت دفاع آمريكا بر انهدام يك فروند هواپيماي اف-14 ايراني تاكيد داشتند، سيستم «ايجيز» ( Agies )كه پيشرفته‌ترين سيستم راداري، براي اكتشاف و رهگيري در تمام جهان محسوب مي‌شود و سيستم فعال تصميم گيرنده براي دفاع و تشخيص دشمن از دوست است به كار گرفته شده بود، سيستمي كه پس از انتشار امواج غير قابل قبول از سوي مهاجم احتمالي، دفاع موشكي را وارد عمل مي‌كند.

استثناء فقط براي جنايت

اما با اين همه مدرن‌ترين سيستم راداري جهان كه برخي از كارشناسان نظامي، آن را متعلق به جنگ جهاني سوم مي‌دانند، قادر به تشخيص يك هواپيماي ايرباس از اف - ‌14 نيست.

چرا كه يكي از متخصصان نيروي دريايي آمريكا كه سيستم مديريت حمله وينسنس را مورد بررسي قرار مي‌دهد، مي‌گويد: سيستم «ايجيز» به صورت خودكار تمام روند شناسايي تا حمله را كنترل مي‌كند و فقط يك استثناء در اين راه وجود دارد «اين سيستم به صورت خودكار قادر به تشخيص دشمن از دوست نيست!»

مصالحه بين ايران و آمريكا چرا صورت گرفت؟ و چه اقداماتي براي پيگيري مصرانه تعدي به حقوق شهروندان ايراني صورت گرفته است؟ فقط دو پرسشي است كه بعد از 19 سال بايد پاسخي براي آنها يافت.

مشتي كامواي قرمز

1. حباب زد و آمد بالا. موهاي كاموايي‌اش ديگر رنگ پس‌ نمي‌داد. مامان كامواهاي قرمز را قيچي زده بود: «مواظب باش موهاش خيس نشه» و سوزن انگشت مامان را نيش زد. مامان نمي‌خواست عروسكش خراب بشود.

2. كاپيتان چشمش را در فلاش دوربين‌ها تنگ كرد. فكر كرد: صفحه اول! و لب‌هايش را شبيه لبخند كرد. صفحه اول روزنامه فردا نشان افتخار كاپيتان را تيتر يك كرد و تصوير مدالي كه روي كتي آويخته بود: «تقديم به كاپيتان ويل راجرز فرمانده ناو وينسنس، به خاطر منهدم كردن هواپيماي ايراني در آسمان خليج فارس»

3. افتاد توي آب و حباب زد. آب دور تا دورش، قرمز شد و نگذاشت قرمزي بر تنش بنشيند. فكر كرد: عروسك مامان! و ياد نيش سوزن افتاد. گيس قرمز را توي مشت فشرد و ديگر به چيزي فكر نكرد. دايره سرخ داشت بزرگ‌تر مي‌شد.

4. كاپيتان نشانش را از سينه كند و مشت كرد. عروسك دخترش را در دست ديگر گرفت. رو به غرب ايستاد و تلاطم خليج فارس را تماشا كرد. گيس قرمز برق نشان را ديد. حباب زد و آمد بالا. موهاي كاموايي‌اش ديگر رنگي نداشت.

5. لباس‌هاي سوخته را كه ديد، بيل را برداشت و آوار را كنار زد. مثل لباس‌هاي سوخته‌اي بود كه در خليج فارس آمده بودند روي آب. دوربين را برداشت تا آن تن بي‌جان دخترك عراقي را قاب بگيرد. لحظه‌اي نفس را حبس كرد تا شاتر را بزند. مشت دخترك نگاهش را گرداند. دوربين را به سمت مشت او نشانه رفت. دخترك مشتي كامواي قرمز را چنگ زده بود.

سيد محسن فرجادي
برگرفته از: همشهري بين الملل
 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار