شبي با تأثر از اين مسأله به خواب رفتم و همسرم را ديدم. پس از درد دل و شكايت از بيماري عليرضا به او گفتم: «نگاه كن تو رفتهاي و ما گرفتار شدهايم. هر چه به دكتر مراجعه ميكنم پسرمان خوب نميشود.» همسرم گفت: «از اين مسأله خبر دارم. در زير زمين منزلمان چمداني است كه در آن وسايل شخصيام را كه از جبهه براي شما آوردهاند، گذاشتهايد. داخل آن پارچهاي هست. آن را بردار و به چشم عليرضا بكش. چشم درد او خوب ميشود.» به خواب اعتنايي نكردم و در يكي از روزهاي وسط هفته كنار مزارش رفتم و دوباره از او كمك خواستم. عصر روز بعد به زيرزمين رفتم و در چمدان را باز كردم. ولي هر چه گشتم پارچهاي نديدم. داشتم نااميد ميشدم كه چشمم به يك زيرپوش سفيد افتاد. آن را برداشتم و چند بار روي چشمان پسرم كشيدم و از خدا خواستم تا اين مشكل برطرف شود. صبح روز بعد با حيرت و شگفتي زيادي ديدم چشمان فرزندم كاملاً خوب شده است.
شهيد علي نقي ابونصري در سال 1341در روستاي گرگنا كازرون متولد شد. مسئوليت گروه تخريب تيپ فاطمه الزهرا (س) و معاونت تخريب لشگر 19فجر و مسئول واحد مهندسي در جزاير جنوب (بندرعباس) را بر عهده داشت. وي دانشجوي رشته زبان آلماني دانشگاه شهيد بهشتي بود. در عمليات هاي مختلف از جمله والفجر مقدماتي، خيبر، والفجر 3و والفجر 8 شركت كرد و آخرين بار با سپاهيان محمد (ص) اعزام شد و در سال 1365 به شهادت رسيد.