کتاب درباره شهيد - متن کتاب "چون کوه با شکوه" - او فرمانده قرارگاه است

کد خبر: ۱۱۸۲۴۶
تاریخ انتشار: ۰۸ مرداد ۱۳۸۷ - ۲۲:۰۷ - 29July 2008
با خودمان گفتيم : «اصلاً از كجا معلوم كه اين آدم ، بچه‌‌هاي ما رو نكشته باشه . اگه كسي هم نكشته باشه ، چون يكي از مسئولان پيشمرگان كومله است ، دار و دسته او كه آدم كشته‌ان . اينها هستن كه سر مي‌برن ، اينها هستن كه وقتي بچه‌هاي ما رو اسير مي‌كنن ، يك ذره هم نسبت به اونها ترحم نمي‌كنن . حالا حاجي نشسته ، با او داره اين جوري دوستانه صحبت مي‌كنه !»
منتظر بودم كه حاجي از كنارش برود تا من و «سيد مهدي»‌حالي‌اش كنيم كه حدود خودش را بشناسد .
حاجي براي گرفتن وضو از پيش او رفت . سيد مهدي رفت پيش او و گفت :‌«احمق ! هيچ مي‌دوني اين كسي كه داشت با تو صحبت مي‌كرد كي بود ؟»
گفت :‌«خوب آره ، مگه يك پاسدار نبود ؟»
سيد مهدي گفت : «اون فرمانده قرارگاهه و تو نشستي با اون داري مثل يك نيروي عادي صحبت مي‌كني ؟»
طرف هنوز باور نمي‌كرد كه بروجردي يك فرمانده است كه اين جوري نشسته و دارد با او مثل يك دوست صميمي صحبت مي‌كند !
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار