دو سه نفر آمدند گفتند آقاي شهردار! شما چرا
گفت : « من و آن ها ندارد. كار نبايد زمين بماند. »
ما هم از خجالت رفتيم بيل را ازش بگيريم . نگذاشت . گفت « شماها خيلي زحمت مي كشيد. من افتخار مي كنم بيل دستم بگيرم . اين جوري حس مي كنم با هم هيچ فرقي نداريم . حس مي كنم كار شما كار من است شهر شما شهر من است . »
كريم قنبري