ميهماني مي رويم

کد خبر: ۱۲۶۳۰۱
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۴۰ - 15June 2010
آن وقتي بود كه عراقي‌ها از رود كارون عبور كرده بودند و به اين طرف آمده بودند و در زمين پهن شده بودند.
خرمشهر داشت به كلي محاصره مي‌شد سال 59، در عين خطر _ شب لباس رزم، لباس نظامي _ همين لباس بسيجي _ را پوشيده بود و با رفقايش داشتند مي‌رفتند.
او آذربايجاني بود، اما در تهران تاجر بود؛
داشت با تلفن با منزلش خداحافظي مي‌كرد. من نشسته بودم،
نمي‌دانست كه من هم تركي بلدم.

به زنش مي‌گفت: «گد يروخ گناخلقا»؛ (ميهماني مي‌رويم)
او هم مي‌فهميد كه «گناه خلوق، نجور گناخلوخدي!»
( اين ميهماني، چه‌جور ميهماني است!)
هم اين آگاه بود، هم آن آگاه بود؛ مي‌فهميدند چه كار كنند.

(بيانات در ديدار گروه كثيري از بسيجيان اردبيل 06/05/1379)

منبع: خبرگزاري فارس
راوي: مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي

نظر شما
پربیننده ها