بر اين تصور بود که با توجه به تکنولوژي پيشرفته بکار رفته شده در اين جنگنده مي تواند به راحتي به هر هدفي حمله نمايد روي همين اساس و با برنامه ريزي و تمريناتي که انجام داده بود به شکل گسترده اي براي زدن پالايشگاه هاي ما وارد عمل شده بود .
در همين راستا پالايشگاه تبريز و شيراز در فاصله کوتاهي توسط هواپيماهاي ميراژ هدف قرار گرفت .
نقشه هاي عملياتي را مرور نمودم
به تازگي پالايشگاه شيراز مورد حمله هواپيماهاي ميراژ دشمن قرار گرفته بود و من به نوعي مطمئن بودم که اينبار نوبت پالايشگاه اصفهان هست که مورد هجوم هواپيماهاي دشمن قرار بگيرد با توجه به اهميت بالاي پالايشگاه اصفهان دور از ذهن نبود که اين اتفاق رخ بدهد پس بايد قبل از وقوع حادثه فکري مي کرديم . سراغ نقشه هاي عملياتي رفتم و به بررسي آنها پرداختم و تمامي راه هايي که امکان داشت عراق از آن نقطه به ما ضربه بزند را بررسي نمودم شايد نزديک به يک هفته روي اين نقشه ها کار مي کردم و تمام مسيرهاي پروازي را روي نقشه مشخص نمودم و با بررسي مجدد با توجه به عوارض طبيعي موجود در اطراف پالايشگاه متوجه شدم فقط از يک نقطه امکان حمله با موفقيت 100 درصد وجود دارد و آن ورود هواپيماهاي دشمن از سمت شاهين شهر اصفهان مي باشد با بررسي مجدد راهکاري براي مقابله با آن طراحي کردم ولي اين موضوع را به کسي نگفتم تا در صورت حمله احتمالي بتوانيم نقشه را بدون هيچ اشکالي دنبال نماييم .
حمله هوايي انجام شد
نزديک به يک هفته از اين قضايا گذشته بود که آژير حمله هوايي به اصفان به صدا در آمد بي درنگ به ستاد فرماندهي رفتم و به همراه فرماندهان پدافند به بررسي شرايط پرداختيم دقايقي از اعلام وضعيت قرمز نگذشته بود که رادار منطقه به ما اطلاع داد وضعيت سفيد شده است در ذهنم غوغايي برپا بود به نوعي مي دانستم که هواپيماهاي عراقي مي خواهند با استفاده از نقاط کور راداري و با استفاده از يک طرح بي نقص در حال نزديک شدن به پالايشگاه هستند . فرمانده پدافند گفت جناب سرهنگ وضعيت را سفيد اعلام کنم . گفتم نه نتها وضعيت را سفيد اعلام نکن بلکاه به همه نفرات اعلام کنيد سمت آتش خود را به طرف شاهين شهر تغيير بدهند . فرمانده پدافند در حالي که از چهره اش مشخص بود که چقدر متعجب هست دستور مرا اجرا نمود و به تمامي نفراتش دستور را ابلاغ نمود .
شاهين شهر نقطه اي حساس
شاهين شهر در ضلع شمال غرب اصفهان قرار داشت و با توجه مسيرهاي پروازي ، منطقي نبود که هيچ هواپيمايي براي زدن پالايشگاه اصفهان از اين ناحيه وارد عمل شود چون مي بايست فاصله بيشتري را طي مي کرد تا ضمن دور زدن آنجا بتواند پالايشگاه را بمباران نمايد ولي من چون بررسي دقيقي روي نقشه انجام داده بودم ، مي دانستم که عراقي ها از نوع استقرار پدافند ما در اطراف پالايشگاه خبر دارند و به همين جهت حتما از سمتي به ما حمله مي کنند که انتظار آنرا نداريم انها مي توانستند با دور زدن شاهين شهر با استفاده از اصل غافلگيري پالايشگاه را بمباران نمايند و سپس با کاهش ارتفاع در لابه لاي کوه هاي اطراف در ارتفاع پايين از منطقه فرار نمايند .
در پست فرماندهي قدم مي زدم و بسيار مضطراب بودم زيرا حسي به من مي گفت حتما به پالايشگاه حمله مي شود تمام حواسم به بي سيم شايد حدود پنج دقيقه بيشتر نگذشته بود که نداي الله اکبر در بي سيم طنين انداخت .
دو فروند هواپيماي دشمن هدف قرار گرفت
در فروند هواپيماي پيشرفته ميراژ عراقي به قصد بمباران پالايشگاه اصفهان وارد خاک کشورمان شده بودند و با انتخاب يک طرح حساب شده و دقيق با استفاده از نقاط کور راداري و پرواز در ارتفاع پست توانسته بودند خود را به پالايشگاه برسانند تا هدف شوم خود را که از کار انداختن پالايشگاه اصفهان بود را اجرا نمايند ولي خلبانان بخته برگشته غافل از اين بودند که نقشه آنها لو رفته است و ما انتظار آنها را مي کشيم . دو فروند ميراژ عراقي با ورود به منطقه شاهين شهر با آتش هماهنگ پدافند مواجه مي شوند يکي از ميراژها در آسمان هدف قرار مي گيرد و منهدم مي شود که خلبان آن موفق به خروج اضطراري از هواپيما مي شود . هواپيماي دوم نيز هدف قرار مي گيرد و خلبان آن سراسيمه بمباهيش را در بيابان رها مي کند و به طرف خاک خودشان فرار مي نمايد که او نيز در خاک عراق سقوط مي کند . بسيار خوشحال بودم چون با يک طرح موفق و هماهنگ توانسته بوديم علاوه بر خنثي کردن نقشه دشمن دو فروند هواپيماي حمله کننده دشمن را نيز هدف قرار دهيم .
بي درنگ سوار جيپ شدم و به همراه دژبان به محل سانحه رفتيم محلي که خلبان عراقي اقدام به خروج از هواپيما نموده بود جاده آسفالت نزديک پالايشگاه بود گويا مردم منطقه با باز شدن چتر خلبان او را ديده بودند و قبل از فرود آمدن خلبان عراقي ، در آنجا آمده استقبال از او بودند و تا ما به منطقه برسيم حسابي او کتک زده بودند به محض رسيدن با کمک دژبان توانستيم خلبان را از دست مردم خشمگين نجات بدهيم و به پايگاه منتقل نمائيم.
بازجويي از خلبان عراقي
به واسطه فرود بدي که خلبان عراقي انجام داده بود دچار جراحاتي هم شده بود که با رسيدن ب پايگاه او را به بهداري جهت پانسمان زخمهايش فرستادم و ساعتي بعد به سرغش رفتيم و از او پرسيدم چرا هدف قرار گرفتي مگر براي حمله برنامه نداشتيد . گفت : اصلا نمي دانم چه شد ما در عراق با شبيه سازي پالايشگاه اصفهان و عوارض طبيعي زمين بيش از 30 بار ماموريت حمله با پالايشگاه فرضي را با موفقيت انجام داده بوديم و تاکتيکهاي آنرا نيز مرور کرده بوديم آنقدر اينکار را انجام داده بوديم که من با چشم بسته هم مي توانستم پالايشگاه را پيدا و آنار بمباران نمايم ولي نمي دانم چه شد که هدف قرار گرفيتم ؟ گفتم اگر شما اينه همه براي حمله به پالايشگاه اصفهان تمرين کرده ايد بايد اينرا مي دانستيد که ما هم بيکار اينجا نشسته ايم و دست شمار را خوانده بوديم .
عراق دست و پا بسته نبود
در آخر بايد بگويم که ما با دشمن دست و پا بسته و بي فکري روبرو نبوديم اينکه ما فکر کنيم که آنها بدون برنامه ريزي به ما حمله مي کردند کاراشتباهي است نيروي هوايي عراق با گذشت سه سال از جنگ ديگر تجربه کافي را در جنگهاي هوايي کسب نموده بود و ما يقينا به لطف خدا و تجربه بالاي بچه هاي خلبان ، پدافند و فني توانستيم برتري خود را بر آنها حفظ نمائيم .