توسل به حضرت زهرا، كوه مشكل رو نرم مي كنه

کد خبر: ۱۲۷۶۳۷
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۰ - 31May 2011

 

آقاي جمشيدي گفت «حاج آقا، ما توي همة اردوگاه ها از راهنمايي هاي شما استفاده كرديم. شايد دوباره از هم جدامون كنن. اگر ممكننه اصل برنامه هاتون و شيوة اجراش رو برامون توضيح بدين تا براي آينده استفاده كنيم.» حاج آقا نيم ساعتي برامان حرف زد. اصل صحبتشان توسل به اهل بيت بود. مي گفت «هرجا گير كرديد،به اهل بيت توسل كنيد. حتماً‌ كارتون درست مي شه.»

راوي:علي اصغر صالح آبادي

******************

بعثي ها براي شكنجة روحي حاج اقا، بردنش به اتاق كوچكي كه تنها يك نفر آن جا بود. همه مي شناختنش؛ به چيزي پاي بند نبود. اهل نماز و روزه نبود. انقلاب را هم قبول نداشت.مدتي گذشت. يك روز دوستم آقاي كاظمي،گفت هم اتاقي حاج آقا باهام صحبت كرده. گفته خيلي دوست دارم نماز بخونم. ولي نه جلوي بقيه كه فكر كنند دارم تظاهر مي كنم.دو سه روز بعد، خودم رفتم پيش حاج آقا، گفتم «تبريك مي گم، زحمتتون به نتيجه رسيد.» گفت «كدوم زحمت» ماجرا را برايش تعريف كردم. گفت مبه خدا قسم در مدتي كه باهاش بودم، كاري با اين نيت،كه اون نمازخون بشه، نكردم. من كار خودم رو مي كنم.»

مصطفي پيرمراديان
 

*****************

توي اردوگاه،سه سالي را با حاج آقا بودم. هيچ وقت نديدم روزها بخوابد. همة روزش به حل مشكلات بچه ها مي گذشت.يك روز بهش گفتم« حاج آقا، يه كمي هم به فكر خودتون باشيد. بي خوابي از پا درتون مي آره. گفت «فرصت نيست»
موصل 1
محدرضا شايق
 

***************

آخرين روزهايي بود كه پيشمان بود. مدت ها بود مي خواستم ازش سؤالي بپرسم. رفتم پيشش. گفتم «حاج آقا، بچه ها براي مشكلاتشون ميان پيش شما. مشكلات بچه ها يك طرف، اذيت و آزار بعثي ها هم طرف ديگه. خودت هم حتماً مشكلاتي داري. مي خوام بدونم چه طور همة اين ها رو تحمل مي كني و خم به ابرو نمي آري.»
حاج آقا از سؤالم جا خورد. سرش را پايين انداخت و چيزي نگفت. دوباره ازش پرسيدم. گفت «چه عرض كنم آقا جون؟» دوباره پرسيدم اصرارم را كه ديد، گفت «حسين آقا جون، دو ركعت نماز و توسل به حضرت زهرا، كوه مشكلات رو مثل موم نرم مي كنه».هر وقت مشكلي برايم پيش مي آد، ياد حرف حاج آقا مي افتم.
حسين اصلاحي


 

 

 

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار