حسين کامل همراه با بلند پروازي هاي رئيس جمهور /بخش پنجم

کد خبر: ۱۲۷۹۰۴
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۰ - ۱۳:۲۵ - 27June 2011

 

روزهاي پرحرارت جنگ عراق و ايران
حسين كامل مي گويد:‌»واقعيت اين است كه جنگ عراق و ايران وضعيت خطرناكي به خود گرفت و صدام نتوانست تبعات آن را كنترل كند. رئيس جمهوري عقيده داشت كه اهداف از پيش تعيين شده ظرف يك هفته محقق خواهد شد. اين اهداف عبارت بود از :‌
سرنگوني نظام اسلامي
ضميمه سازي استان خوزستان به عراق
صدام به اعتبار اينكه ايران هنوز در نخستين روزهاي انقلاب به سر مي برد و ژنرال هاي ارتش ايران نيز به خارج گريخته اند، تصور كرده بود كه در اين حال ، شروع جنگ براي سرنگوني نظام كافي است وي با گذشت روزها و شتاب گرفتن جنگ و تحولات آن، به ايالات متحده پيام داديم كه متوقف كردن جنگ، ازراه ما خارج است و توپ در زمين ايران قرار گرفته است.آن ها گفتند:‌ »ما هركمكي كه بخواهيد، دراختيار شما خواهيم گذاشت، مشروط بر اينكه پشت حريف را به خاك بماليد» اسراري از آن روزها به اين شرح است:
بازديدهاي سري رئيس جمهور از جبهه به ندرت انجام مي گرفت.زيرا مردم در آن تاريخ، فردي شبيه به وي را در بازديد از جبهه هاي جنگ مشاهده مي كردند، نه خود او را تا اينگونه تصور كنند كه رئيس جمهورشان، خطر جبهه را به جان خريده است!
اعدام شماري از فرماندهان نظامي طبق دستور صدام حسين كه شاخص ترين آنها عبارت اند از :‌
سرلشگر ستاد سليم شاكر الامامي، فرمانده تيپ زرهي.
سرهنگ ستاد عبدالواحد مصيدي، فرمانده تيپ پياده و عضو شاخه نظامي حزب
سرهنگ ابراهيم عبدعلي، فرمانده مهندسي صحرايي سپاه يكم
سرهنگ ستاد حامد الدليمي ، فرمانده تيپ پياده و مقام عالي رتبه حزبي
سرهنگ دوم صالح فليح الساعدي،
مسئول تشكيلات سپاه يكم اين افسران در سال 1979 اعدام شدند؛ به دليل اينكه طبق
اعترافات محمد عايش، صدام به مدارك و شواهدي دال بر مشاركت آنها در يك توطئه پنهاني براي انجام كودتا عليه رئيس جمهور دست يافته بود.
اعدام هر افسري كه سعي مي كرد هنگام جنگ و زمان بازديد تصادفي رئيس جمهور از صحنه هاي نبرد، از جبهه بگريزد. يكي از همين افراد، جبار طارش مسئول يگان جيش الشعبي، شاخه ميسان بود.
اعدام سپهبد ستاد صلاح قاضي فرمانده سپاه سوم به دستور صدام، به دليل ناتواني در رهبري سپاه سوم در خرمشهر، در تاريخ بيست و نهم نوامبر 1981.
اعدام سرتيپ ستاد جواد اسعد شيتنه فرمانده لشكر سوم به دليل ناتواني در فرماندهي لشكر در عمليات طاهري
اجراي حكم اعدام سرهنگ دوم ستاد برهان خليل الاسود، فرمانده تيپ 38 پياده
اعدام عده كثيري از افسرن جزء و عالي رتبه طبق دستور رئيس جمهور
تأسيس دستگاه امنيتي ويژه كه بالاترين تشكيلات در وزارتخانه ها بود و ضمن نظارت بر عملكرد وزرا و مديران و تحت نظر گرتفن آن ها از نظر امنيتي، گزارشي به رئيس جمهور تسليم مي كرد. در نتيجه ارائه اين گزارش ها ، بسياري از را مجبور به كناره گيري از سمت خود يا طرد شدند. اين ها نتايج كمرنگ شدن وفاداري اين عده نسبت به رئيس جمهور بود يا بر زبان جاري ساختن كلمه اي كه گوياي بدگماني نسبت به وي است.رئيس جمهور احساس مي كرد عدنان خيراله روز به روز در ميان افسران ستاد محبوبيت بيشتري پيدا مي كند و آنها او را شخصي با لياقت در اداره امور كشور به حساب مي آورند. عدنان خيراله ازراه صحيح واصولي وارد ارتش شده بود؛ درحالي كه صدام همانند دزدهايي كه از ديوار بالا مي روند، سمت نظامي را به زورغصب كرده بود؛ بي آنكه با الفباي نظاميگري آشنا باشد.
از طرفي ، رئيس جمهور احساس كرد كه عدنان قصد طرح ريزي توطئه بزرگي را دارد و چندين فرمانده منتظرند تا اوكليد كودتا را عليه رئيس جمهور بزند. بدين سان،حسين كامل با اشاره صدام،بمبي ساعتي در هواپيماي عدنان خيراله دربازگشت ازشمال عراق كار گذاشت و اين بمب منفجر شد.
عدنان به رئيس جمهور اصرار مي ورزيد كه با او سوار يك هواپيما شود؛ولي رئيس جمهور گفت: « هواپيماي تو سريع تربه مقصد خواهد رسيد و من مشغله هايي درموصل و اربيل دارم. بنابراين، نمي توانم همراه تو باشم...»
آنگاه قهقهه اي زد و ده دقيقه پس از پرواز هواپيما، همه صداي انفجار را شنيدند. رئيس جمهور درحالي كه چايي مي نوشيد، گفت:‌» دست مريزاد ابوعلي!»(مقصود وي حسين كامل بود).
عراق اشتباهات متعددي را در مورد نيروهاي ايراني مرتكب شد. بارها آنها را در چند محور مورد حملات شيميايي قرار داد. اسرايي را اعدام كرد. اين كارها در رژيم صدام شجاعت وارزش به حساب مي آمد و رئيس جمهور، درس هاي متعددي از جرم و جنايت به افرادش آموخته بود رئيس جمهور مي خواست شيعه كشي را رواج دهد و در اين راه به موفقيت هايي نيز دست يافت. صدام از شيعيان نفرت دارد و القاب و عناويني را كه شايسته آنان نيست، به آنها نسبت مي دهد. جنگ با ايران، در واقع با هدف محو هويت شيعيان ور ساندن آزار و اذيت به آنان برپا شد.

تجاوز عراق به كويت
در نيمه ژوئيه 1990، جلسه اي با حضور رئيس جمهور و دامادش حسين كامل و اياد فتيح الراوي، فرمانده گارد رياست جمهوري براي پي ريزي يك طرح نظامي باهدف اشغال كويت يا بخشي از آن يا چيزي فراتر از آن برگزار شد. علي حسن المجيد پسر عمومي رئيس جمهور و وزير وقت حكومت محلي نيز به اين جلسه پيوست.
آنهايي كه براي نخستين بار از طرح آگاه شدند، فقط سه نفر بودند كه دونفرشان همين دو تن بودند و درجات نظامي شا از سرواني و ستوانياري تجاوز نمي كرد. حضور شخص سوم يعني ارتشبد ستاد اياد فتيح الراوي در طرح ياد شده، به اعتبار اينكه مسئوليت گارد جمهوري را بر عهده داشت، اضطراري بود.
هنگامي كه به تدريج در آستانه اجراي طرح بر تعداد آگاهان از آن افزوده شد، برخي از نزديكان به اين افراد پيوستند. البته وزير دفاع، فرمانده نيروي هوايي و تمامي فرماندهان جبهه، از اتفاقي كه قرار بود رخ دهد، اطلاع نداشتند. همين امر، بين عمليات و كساني كه در ساعات نخست از آنها خواسته شد كه مسئوليت اجراي عمليات و كاسني كه در ساعات نخست از آنها خواسته شد كه مسئوليت اجراي عميات را بگيرند، فاصله ايجاد كرد.
احتمالا كساني كه طرح ورود به كويت را پي ريزي كرده بودند؛ خيلي زود متوجه شدند كه اجراي عمليات بدون يك پوشش، همانند اعلام يك كودتا در درون كويت است و حمايت نيرهاي عراقي از چنين كوتاديي، امكان پذير نيست.
طارق عزيز، لطيف نصيف جاسم و وفيق السامرائي اعلام كردند كه نيروهاي محلي در كويت حاضرند براي اجراي موفقيت آميز سناريوي كودتا، با دولت بغداد همكاري كنند. احتمالا اين سه نفردرمورد عواطف وهمدلي برخي مديران مطوبعات دركويت وبعضي نمايندگان مجلس كويت، حساب خاصي باز كرده بودند.
سه شخص اصلي در جلسه مربوط به بررسي طرح تجاوز به كويت شركت كردند. اين سه نفر كه رئيس جمهورهمواره در مورد آنها مي گفت « من به حضورشان خوشبين هستم!» عبارت اند از :‌
حسين كامل كه بعدها از خاندان حاكم، جدا و اعدام شد.
اياد فتيح الراوي رئيس ستاد كه بعدها عزل شد.
صابر الدوري رئيس سازمان اطلاعات كه بعدها بركنار شد.
سعد بزاز مي گويد: « انديشه و برسي در مورد اشغال كويت، موجب دستيابي مجدد علي حسن المجيد به موقعيت هايي شد كه در پي واكنش شديد و خشمگينانه رئيس جمهور نسبت به او، دليل برملاشدن رسوايي برادرزاده اش ثائر عبدالقادر سليمان آن موقعيت ها را از دست داد. ثائر كه در روز اعدام حسين كامل در بيست و سوم فوريه 1996، در بغداد از بين رفت، در كودتاي نافرجام عليه صدام دست داشت. در نتيجه ، رئيس جمهور او را از سمت خود در گارد حفاظت رئيس جمهور بركنار و زنداني كرد. علي حسن المجيد از برادرزاده اش به عنوان پوششيبراي پيشبرد برنامه هاي مالي خود، آن هم بدون اجازه قبلي از رئيس جمهور، بهره بردراي مي كرد. او به همين علت، در اوايل ماه ژوئن سال 1990 از سمتش بركنار شد.»

جزئيات طرح تجاوز
صدام به ياد آورد علي حسن المجيد، يكي از افرادي است كه مي تواند در اجراي تصميم ورود به كويت، نقش مؤثري ايفا كند. به همين خاطر، او را در روز شانزدهم ژوئيه به جلسه محدود و كم تعدادي كه براي يك بار در تاريخ عراق برگزار شد، فراخواند. در اين جلسه، دو طرح نظامي پي ريزي شد:‌
تسلط بر جزاير وربه و ببيان و نوار مرزي به عمق 30 تا 50 كيلومتر،
پيشروي براي اشغال كامل سرزمين ها و جزاير كويتي
طرح اول تا روزبيست ونهم ژوئيه 1990 كه گزارش هايي ازسوي دستگاه هاي اطلاعاتي واستخبارات نظامي داخل كويت دريافت شدوتوافقي درموردعدم وجود تداركي براي رويارويي نظامي حاصل گرديد، قطعي بود.به همين خاطر، طرح دوم در روزبيست ونهم ژوئيه 1990 در نظرگرفته شد وتصميم براين شد كه دوروزبعد به اطلاع سبعاوي ابرهيم رئيس دستگاه اطلاعاتي برسد. او بايد بخشي از عمليات نظامي وامنيتي گسترده را به اجرا مي گذاشت. شاخص ترين بخش اين عمليات، انتقال پنهاني 31 نفرازمأموران اطلاعاتي كه بسياري از آنها قبلا در كويت فعالت مي كردند به داخل شهر بود.آنها از گذرنامه هاي عادي استفاده كردند وبرخي ديگرنيزهويت عربي داشتند.اين افراددرمجتمع هاي مسكوني منطقه سلوي و منازل مهندسان در الاحمدي و منازل برخي ديپلمات ها اقامت گزيدند و ماموريتشان مشخص نبود.
از آنها خواسته شده بود خوشدان را براي عمليات ربودن و ترور آماده كنند. صابر الدوري رئيس استخبارات نيز كه از همان روز نخست از تصميم گرفته شده آگاه بود، از اين قاعده مستثني نبود. ازجمله مأموريت هايي كه به وي محول شد، يافتن مكاني در داخل خاك كويت براي نصب فرستنده هاي راديويي براي پخش اطلاعيه هاي مربوط به جزئيات كودتا بود.
دراين ميان، حسين كامل ازجزئيات طرح باخير بود؛ولي طارق عزيزيا لطيف نصيف جاسم را مطلع نكرد. آنها مي دانستند كه اقدامي عليه دولت كويت درجريان است؛ولي از زمان يا چند وچون عمليات آگاه نبودند. بدين سان هرچه صدام اراده كرده بود،جريان مي يافت.
در آن فاصله، رئيس جمهور، وعده هاي اطمينان برانگيزي در مورد اينكه تغيير در درون كويت با قدرت تمام و در كمترين زمان ممكن صورت خواهد گرفت، دريافت كرد. در همين ارتباط، سبعاوي ابراهيم برادر ناتني صدام و رئيس اطلاعات به وي اطلاع داد كه نيروهايش به تدريج به شهر كويت نفوذ مي كنند ودستگاه اطلاعاتي قادر است با يكي از دو آشپز شاغل در قصر امير تماس بگيرد.
طارق عزيز نيز اسامي شماري از نمايندان سال 1985 مجلس كويت را به عنوان اشخاص آماده براي همكاري با مقامات عراقي ارائه كرد. همچنين لطيف نصيف جاسم وزير تبليغات اعلام كرد كه روابط صميمانه اي با شماري از روزنامه نگاران و شعرا دارد و آنها منتظر دريافت اشاره هستند.روي همين اصل، صدام از پيشنهاد دعوت از يك هيأت مردمي كويتي براي سفر به بغداد استقبلا كرد ودرهمين ارتباط،ازوزارتخانه هاي امورخارجه و تبليغات خواست با شماري از شخصيت هاي عشايري، تبليغاتي و اتحاديه هاي صنفي و اعضاي پارلمان منحل كويتي تماس بگيرند. اين اميد وجود داشت كه صد نفر از اقشار مختلف در تجمعي در بغداد حضور يابند و اجتماعي سياسي عليه دولت كويت برپا سازند تا ازوجود آن ها به عنوان ابزاري براي ايجاد رعب ووحشت ونگراني در جامعه كويت استفاده شود.
با فرا رسيدن پانزدهم ژوئيه 1990، مجموع كاسني كه دربغداد حضور يافتند،ازشانزده نفر تجاوز نمي كرد. بسياري از آنها، روزنامه نگاراني بودند كه همه ساله درماه ژوئيه و در مراسمي كه سالانه برگزار مي شد شركت مي كردند. رئيس جمهور انتظار داشت كه صد نفر در اين گردهمايي حضور يابند تا شخصا با آنان ملاقات كند و در جمع آنان كه به عنوان ياراني دركنار او قرار خواهند گرفت، سخنراني كند. در آن جلسه، وزير تبليغات در حضور هيأت كويتي،عبارت تندي درمورد شيخ صباح الاحمد به كار بردواورا مسبب تيرگي روابط معرفي كرد. حاضران از شنيدن اين سخنان يكه خوردند . حداقل دونفراز حاضران به اظهارات وزير پاسخ دادند و اتهاماتي را كه وي به صباح الحمد نسبت مي داد، مردود دانستند. اين افراد، همان هايي بودند كه در روزهاي جنگ عراق  ايران، بياناتي در مدح و تمجيد از شيخ صباح الحمد، از زبان همين وزير شنيده بودند.
به محض اينكه هيأت كويتي ساختمان وزارت تبليغات را ترك كرد، وزير تبليغات، گوشي تلفن را برداشت وبا حسين كامل تماس گرفت وگفت:‌« من آنچه رارئيس جمهورامر فرموده بودند، به هيأت كويتي ابلاغ كردم و شيخ صباح را مورد هجوم قرار دادم. نوار جلسه ظرف يك ربع ساعت در اختيار شما قرار خواهد گرفت.»

ماجراي تأسيس راديو
در روز سي ام ژوئيه 1990، لطيف نصيف جاسم وزير تبليغات از يك جلسه اضطراري با رئيس جمهوروحسين كامل برگشت ونخبگاني ازمجريان، مهندسين پخش راديوو تلويزيوني و طراحان برنامه را فراخواند ووانمود كرد كه مي خواهد به آنها به عنوان اينكه كارمنداني نمونه و برجسته هستند، هداياي ارزشمندي اعطا كند. وي از ميان چندين اسم، ده نفر را برگزيد و آنها را بي درنگ احضار كرد.
آنها با اين اميد كه هداياي وعده شده را دريافت خواهند كرد، شتابان به راه افتادند.وزير از آنها خواست كه به سازمان صنايع نظامي بروند.مهندسان ودست اندر كاران رايدو تصور كردند كه آنها را از سازمان صنايع نظامي به كاخ رياست جمهوري مي برند.
آنها دو ساعت را در يكي از سالن هاي انتظار سازمان صنايع نظامي سپري كردند تا اينكه حسين كامل وارد شد و خطاب به آنها گفت :‌ « اين چه وضعي است... گويا شما لوازم شخصي تان را كه هنگام خواب نياز داريد، همراه خودتان نياورده ايد؟!»
وي افزود:‌ «دو ساعت فرصت داريدنزد خانواده برگرديدوبه آنها اطلاع دهيد كه مأموريتي طولاني مدت خواهيد داشت.»
دو ساعت بعد ، اين ده نفر بار ديگر در ساختمان سازمان صنايع نظامي حضور يافتند و چند لحظه بعد، شخصي آنها را تا اداره استخبارات همراهي كرد. از آنها خواسته شد لباس هاي شخصي را دربياورند و يونيفورم نظامي بپوشند. قضيه هنوز مبهم بود به آنها گفته
شد تماس با جهان خارج قطع شده است و آنها تا انتهاي مأموريتي كه در پيش دارند، نخواهند توانست باخانواده هاوهمكارانشان تماس بگيرند. آنها شب رادراداره استخبارات منطقه كاظميه سپري كردند و در سرحرگاه اول اوت وقتي از خواب بيدار شدند، به همراه يك افسر عالي رتبه به پايگاه هوايي رفتند. آنها ا ازآنجا به وسيله يك فروندهلي كوپتر به بصره انتقال يافتند تا از آنجا به خاك كويت وارد شوند.
به آنها گفته شد مأموريت ، يافتن مكاني مناسب در عمق 30 كيلومتري داخل كويت براي برپايي يك فرستنده راديويي وسپس تعيين مكاني براي نزديك ترين فرستنده تلويزيوني است تا بتوان دستگاه هايي را بر آن سوار كردكه بر امواج فرستنده كويتي غلبه كند و جاي آن فرستنده هاي موجود در منطقه صليخات حركت مي كردند.
از اين طرح فقط سه نفر يعني حسين كامل، لطيف نصيف جاسم و رئيس اتخبارات خبر داستند براساس اين طرح يك مركز پخش رايدو و تلويزيوني دايرمي شد تادرپخس بيانيه هاي مورد بهره برداري قرار گيرد.
پس از گذشت 24 ساعت، نيروهاي گارد رياست جمهوري داخل مرزهاي كويت شدند؛ ولي تكنسيون ها نتوانستند مركزي براي فرستنده راديويي داير كنند ومجري ها نيز چاره اي جز پخش بيانيه ها از طريق ايستگاه بغداد نداشتند.آنها ازايستگاه تلويزيوني بصره نيز به عنوان مركزپخش به اصطلاح«راديوآزادكويت»بهره برداري كردند.اين راديودر مورددولتي كه وجودخارجي نداشت،سخن مي گفت:ولي پس از گذشت سه روز،سكوت اختيار كرد.

بلند پروازي هاي رئيس جمهور و دامادش
صدام حسين از نشستي كه قرار بود در جده برگزار شود، بيش ازديگران ابراز نگراني مي كرد.وقتي اوازجلسه خود با اعضاي شوراي فرماندهي انقلاب واعضاي كادر رهبري حزب بعث خارج شد، دستورهايي نوست و بهعزت ابراهيم وحسين كامل تحويل داد. در اين نوشته آمده بود: «خواسته هاي ما را مطرح كنيد و منتظر پاسخ نباشيد» او مي ترسيد كه در نشست جده، زدو بندي صورت گيرد ودر نتيجه لشكر كرشي به كويت ملغي شود. نشست جده برگزار شد و هيأت كويتي با درخواست هاي تحريك آميزطرف عراقي مخالفت ورزيد وبر مواضع خود پاي فشرد. همين امر، خشم صدام را برانگيخت.اواز هيأت اعزايمي خود كه ازاين نشست بازگشته بود،درخواست كرد كه گزارشي را به حاضران درجلسه تسليم كندواهانتي كه به شخص رئيس جمهوروهيأت اعزامي شده بود،به اطلاع برسا ند.سپس اضافه كرد:«نبايد كسي مارا ملامت كند. ما راه حل هاي متعددي درنظر گرفته ايم وراه حل نظامي،درصدرراه حل ها خواهد بود؛ زيرا آنها زباني جززبان گلوله نمي فهمند»
حاضران در جلسه هم به نوبت مطالبي درتأييد مواضع رئيس جمهوربه زبان آوردند.طه ياسين رمضان گفت:«وقتي ما نمي توانيم به علت پايين آمدن قيمت نفت ،شكم ملت و ارتشمان را سير كنيم اين بدان معني است كه عده اي خواهان شكست وبه زانودرآمدن ما هستند ما بر ايران پيروز شديم دراين صورت حق داريم نبردرابه نقطه اي ديگرمنتقل كنيم...»
طارق عزيز نيز گفت : «زمان آن رسيده است تا به دنيا بگوييم كه قدرتمنديم و توان محقق
ساخت اهدافمان را به هر وسيله ممكن داريم»
سعدون حمادي نيز اظهار داشت:‌«وحدت اقتصادي،يكي ازجلوه هاي وحدت ميان كشورهاي عربي است و ما هرگز با روش هاي ديپلماتيك و سياسي به اين سطح از روابط نخواهيم رسيد و بايد با توسل به زور، شرايط تازه اي را به وجود آوريم. از همين رو،فراخوان رئيس جمهور براي استفاده از نيروي نظامي را تأييد مي كنيم. وقتي ما يك ميليون سرباز در اختيار داريم، بايد آن ها را به سرزميني ديگر روانه سازيم تا شكارهاي خودشان را صيد كنند...»
عزت ابراهيم قبل از حضور در اين جلسه كه در آن چراغ سبز لشكر كشي به كويت ناشن داده شد، مدت كوتاهي را در منزلش سپري كرد. هفت نفر ور ئيس جمهور ممتنظر حضور او در جلسه بودند : طارق عزيز، طه ياسين رمضان، حسين كامل، لطيف نصيف جاسم، احمد حسين، حامد حمادي و عبد حمود.
قبل از اينكه صدام در جلسه حضور يابد و مأموريت هاي حاضران و نحوه شروع عمليات نظامي رامشخص كند، عزت الدوري خلاصه اي از نشست جده را به اطلاع حاضران رساند.
طارق عزيز، حماد حمودي و لطيف نصيف جاسم هم تصميم گرفتند پيش نويس دو بيانيه را تهيه كنند. اولي براي اعلام يك حركت رفورميستي (كودتا) در كويت با امضاي دولت آزاد كويت ودومي، اعلاميه شوراي فرماندهي انقلاب در پاسخگويي به درخواست دولت موقت كويت در مورد پشتيباني نظامي و سياسي از آنها بود.
ماموريت حسين كامل، يافتن افراد كويتي براي شركت در دولت آينده بود. قرار بر اين بود
كه رئيس سازمان اطلاعات با حسين كامل در اين زمينه همكاري كند. همچنين مقرر گرديد خبر كوتاهي كه حاكي از شكست اجلاس جده باشد، تهيه شود ودر ساعت دو بامداد كه نيروهاي گارد رياست جمهوري از مرزهاي بين المللي به سمت كويت عبور مي كنند، پخش شود. آ×رين جمله اي كه رئيس جمهور در آن جلسه بر زبان جاري ساخت، اين بود« واي به حال كيس كه ما در پي او باشيم... مادرش جز لباس سياه به تن نخواهد كرد...»
به شركت كنندگان در جلسه، مگر حسين كامل اجزاه داده نشد تا پس از شروع عملياتي نظامي، محل برگزاري جلسه را ترك كنند. تنها تماسي كه اجازه آن داده شده بود، ابلاغ پخش متن خبري از رايدو در مورد شكست اجلاس جده بود كه بايد در آخرين بخش خبري پخش مي شد.آن روزصدام از دامادش حسين كامل سوال كرد:‌» آيا تصور مي كني وقتي كويتي ها متوجه شوندكه شكل خبرتغييريافته است،برميزان آمادگي شان خواهند افزود؟»
حسين كامل پاسخ داد:«آنها وقت كافي ندارند ..افراد گارد رياست جمهوري هنگام پخش خبر با سلاح هاي سبكشان عمليات نفوذي را آغاز كرده اند.»
حسين كامل، اولين شخصي بود كه محل جلسه را ترك كرد و همراه سرلشكر خلبان حسن علي تكريتي الحكم سوار بر هلي كوپتري شد كه قرار بود به سمت بصره پرواز كند تا ناظر عمليات نظامي باشد. قبل از او، اي چهار نفر در محل حضور يافته بودند :‌علي حسن المجيد ، سبعاوي ابرايهم رئيس سازمان اطلاعات؛ صابرالدوري رئيس ضد اطلاعات ارتش ؛ اياد فتيح الراوي فرمانده گاردرياست جمهوري؛كه نخستين اتاق عمليات رادرشهر بصره تشكيل دادند . شايد نخستين كاسني باشند كه حداقل پنج ساعت پيش ازآغاز عمليات،از موضوع خبردار شدند ؛ اما ديگر فرماندهان لشكرها و نيروي هوايي در لحظه شروع عمليات، يعني ساعت يك بعد از نيمه شب، در جريان عمليات قرارگرفتند.
هنگامي كه هلي كوپتر در آسمان پرواز مي كرد،‌حسين كامل به همراه خود ابلاغ كرد كه حمله به كويت، يك ساعت بعد آغاز خواهد شد. در ساعت يك و پنجاه دقيقه بامداد پنج شنبه دوم اوت، 80 فروند هلي كوپتر از پايگاه هاي خود در فرودگاه الشعيبه بصره و پايگاه امام علي (عليه السلام) در ناصريه بهسمت كويت به پروازد درآمدند. خلبانان اين هلي كوپترها كه بيشتر افسران جز بودند، از كم و كيف اهدافي كه قرار بد در آن شب تاريك پرخطر بمباران كنند، اطلاع نداشتند. به آنها گفته شده بودكه نخستين ماموريتشان، پياده كردن نيروهاي هوابرد از عناصر گارد ملي درمراكز دولتي جهرا و سپس كويت است.
اين خلبانان، نقشه هاي مشخصي از اهداف مورد نظر به همراه نداشتند و هنگام فرود،يكي با تير چراغ برق و يكي با مخزني برخورد كرد و موجب آتش سوزي شد. به دنبال اين دو حادثه، پانزده فروند ديگر از هلي كوپترها ظرف يك ساعت درنتيجه پدافند كويتي ها سقوط كردندوبقيه هلي كوپترها نيزبه اجباربه پايگاه هاي خود رد جنوب عراق بازگشتند.
آنگاه گروه دوم هلي كوپترها به پرواز در آمدند؛ اما بخت آنها نيز بهتر از هلي كوپترهاي گروه اول نبود. اين بار شش فروند هلي كوپتردر آسمان با يكديگر برخورد كردند و منفجر شدند. در چنين شرايطي، سرهنگ استخبارات و فردي كه همراه او بود، از خلبانان ديگر هلي كوپترها خواستند كه در فواصلي از خاك كويت فرود آيند. آنگاه عده اي نظامي و اطلاعاتي از هلي كوپترها پياده شدند و از چند كويتي كه عازم محل كارشان بودند، نشاني و موقعيت چندين هدف را كه بر روي اوراقي مكتوب شده بود، پرسيدند.آنگاه سواربر هلي كوپتر ها شدند و طبق اطلاعاتي كه از رهگذران به دست آورده بودند، به جست وجوي اهداف مورد نظر پرداختند.
زمان نخستين ساعات بامدارد روز پنجشنبه بود.درآن لحاظات، صدها نفر از عناصرگارد رياست جمهوري در مناطقي از الجهراء و صليخات فرود آمدند وهلي كوپترهاي ديگري نيز به سمت جزايرروبه وبوبيان به پروازدرآمدند. آنها با هيچ مشكلي درالجهراء مواجه نشدند؛ مگر مقاومت شديد اهالي و شهروندان.
در ساعت پنج بامداد، فرماندهان ارتش در بصره متوجه شدند كه طي سه ساعت عمليات، بلاغ بر 50 فروند هلي كوپتر سقوط كرده و آسيب ديده است. قبل از ساعت چهار بامداد، به نخستين هواپيماي ميراژ كه هدايت آن را سرهنگ خلبان «م. ف» برعهده داشت،دستور داده شد پايگاه الشعيبه را ترك كند. خلبان از موقعيت اهدافي كه بايد آنها را بمباران مي كرد، اطلاع نداشت. از فرمانده پايگاه پرسيد:‌ «‌اهداف كجا واقع شده؟»
فرمانده پايگه پاسخ داد:‌ «مسيرت را تا شهر كويت ادامه مي دهي و فرودگاه بين المللي كويت را بمباران مي كني».
وي سه فروند موشك به سمت فرودگاهي كه كالاهايي از زمان جنگ تحميلي با ايران درآن نگه داري مي شد تا به عراق ارسال شود، رها كرد.آنگاه به سرتيپ خلبان «م.ن»دستور داده شد باندهاي فرودگاه فرودگاه بين المللي كويت را بمباران كند. او با استفاده ازنقشه هوايي جامعي كه از فرودگاه در اختيار داشت، عمليات را با موفقيت انجام داد.
درساعت هفت بامداد،وزيرتبليغات بادوبسته كه بر روي آنا نوشته شده بود:‌رياست جمهوري وارد ساختمان راديو و تلويزيون شد.درداخل بسته اول، اطلاعيه اي با امضاي دولت آزاد و موقت كويت ودربسته دوم اطلاعيه اي با امضاي شوراي فرماندهان انقلاب قرارداده شده بود. عراقي ها، ازجمله مقام هاي بلند پايه وشخص وزيردفاع،درميان جوي ازحيرت و ناباوري، متن اين دو اطلاعيه را شنيدند.

اتفاقات غيرمنتظره
رئيس جمهور پيش بيني كرده بود كه عمليات اشغال كويت، چهار روز به طول بينجامد. اين مدت در طرحي كه اواسط ماه ژوئيه 1990 پي ريزي گرديد،مشخص شده بودرئيس جمهور همچنين گمان مي برد كه نيروهاي امريكايي در زمان تجاوز عراقي ها به كويت،به حمايت ازنيروهاي عراقي برخواهند خاست؛به ويژه آنكه درخليج فارس نيزحضور داشتند.براساس اولويت بندي ، قرار شده بودنخست كاخ امير مورد هجوم قرارگيردواو دستگير شود و سپس جزاير وربه و بوبيان به تصرف درآيند.
نبرد هوايي مورد انتظار رئيس جمهور صورت نگرفت و نيروهاي گارد جمهوري نيز نتوانستند آنگونه كه در طرح قيد شده بود، به اقامتگاه هاي امير و وليعهد دست پيدا كنند. ولي سرعت عمليات، صدام را بر آن داشت كه صبح روز جمع سوم اوت 1990، شماري ديگر از سربازان را روانه سازد. بدين ترتيب، مجموع سربازاني كه قبلا يكصد هزار نفر بود، به 180 هزار نفر افزايش يافت.
روز شنبه چهارم اوت 1990، اولين هواپيماي حامل چند افسر جز اطلاعات فارغ التحصيل
انستيتوي امنيت ملي وارد كويت شد. ماموريت اين افراد، بازجويي از كساني بود كه گمان مي رفت از افراد جنبش مقاومت كويت باشند . همگي تحت امر سبعاوي ابراهيم رئيس اطلاعات قرار گرفتند. آن روزعلي حسن المجيد، حاكم نظامي كويت بود و حسين كامل نيز بر روند عمليات نظامي نظارت مي كرد.
مرحله دوم عمليات يعني غارت و تقسيم غنايم توسط حسين كامل آغاز شد. سفير عراق در كويت عاصم الجعفري دو دستگاه كاميون از لوكس ترين و گران قيمت ترين كالاها و دستگاه هاي برقي و تجهيزات صنعتي پركرد و روانه ساخت . حسين كامل نيز شبكه گسترده اي از سارقين را براي خود تشكيل داد. وي با آنها در بغداد به طور پنهاني ملاقات مي كرد. موردي كه ذهن حسين كامل را به خود مشغول داشته بود، يافتن شخصي بودكه بتواند رهبري كودتا را برعهده بگيرد. قرعه به نام اشخاص زير اصبات كرد،ولي آنها اين مسئوليت را نپذيرفتند:‌
دكتر عبدالله عبدالعزيز الرشيد رييس انجمن پزشكي مخالفت كرد و عبارات تندي شنيدو آنگاه به عربستان سعودي پناهنده شد.
يعقوب عبدالعزيز الرشيد پوزش خواست و گفت كه چيزي از كودتا در كويت نمي داند و سپس به عربستان سعودي پناهنده شد.
فيصل الصائغ مسئول تشكيلات حزب بعث در كويت در تاريخ بيست و ششم سپتامبر 1990 بازداشت گرديد ودر تاريخ يك دسامبر همان سال به اتهام خيانت و سرپيچي از اجراي دستور حزبي، به دستور علي حسن المجيد اعدام شد. صائغ حاضر نبود مسئوليتي
را قبول كند.
عبدالله احمد حسين ديپلمات و اديب كويتي هم حاضر نشد در دولت موقت نقشي ايفا كند و مي گفت كه اين ، نه يك انقلاب، بلكه يك فاجعه است. وي در سال 1994 درگذشت.
سعاد الصباح شاعره بيست ساعت قبل از سفر به عراق، اين پيشنهاد را دريافت كرد. ولي آن را به شدت رد كرد و موضع قاطعي نسبت به اين تجاوز گرفت. وي ، پيش از آن، ارتش عراق را در جنگ با ايران مورد تعريف وتمجيد قرار مي داد.
احمد السعودون واحمد القاف بي درنگ موضع مخالفي نسبت به الحق كويت به عراق اتخاذ كردند و اعلام دشاتند كه كويت به ملت كويت تعلق دارد.
عبدالعزيز الصقر حاضر به تشكيل دولت جايگزين نشد. يك فرد فلسطيني اعلام كرد كه حاضر است براي متقاعد كرد او براي تشكيل چنين دولتي ميانجي شود.

تهيه و تنظيم:سرهنگ دوم ستاد علي الساقي
مترجم:محمد حسين زوار کعبه

نظر شما
پربیننده ها