پس از جنگ، روايتهاي متفاوتي از جنگ، جانبازان و حتي از خوزستان، شهر حماسههاي جاويدان تاريخ، شنيده شد؛ اما شنيدن اين حرفها از زبان يك خوزستاني كه خود از مسئولان وقت استان بوده و سالها در جبهه حماسهها آفريده جالب باشد. جانباز 60 درصد انقلاب اسلامي، متولد 1334 در آبادان با موها و با محاسني كه به سفيدي نشسته و سيمايي كه با لبخند مهرباني گيراتر شده، پذيرايمان شد.
«محمدرضا عباسي»، جانباز دفاع مقدس است كه در زمان شروع جنگ تحميلي فرمانده ستاد مقاومت خرمشهر بوده و پس از آزادسازي آن به سمت فرماندار اين شهر انتخاب ميشود؛ دكتراي مديريت كيفيت از انگلستان، عضو هيئت علمي دانشگاه، مديرعامل سازمان منطقه آزاد اروند، رئيس سازمان اسناد ملي ايران و معاون طرح و توسعه دانشگاه پيام نور تنها بخشي از مسئوليتهاي وي پس از جنگ است؛ عباسي هماكنون مديرعامل شركت بيمه معلم است.
او از نحوه جانباز شدنش حرفي نزد؛ خيلي هم دوست نداشت در اين مورد صحبت كند؛ هر زمان كه بحث به وضعيت جانبازان و خانوادههاي شهدا ميرسيد، متأثر ميشد تا آنجا كه در انتهاي بحث ديگر تاب نياورد و آسمان مهربان چشمهايش به اشك نشست.
* به نظر شما چرا جانبازان، ايثارگران و خانواده شهدا دوست ندارند كه كسي آنها را در جامعه بشناسد؟
* عباسي: يكي از دلايلي كه جانبازان و خانوادههاي آنها دوست ندارند در جامعه يا محيط كار شناسايي شوند، نوع نگاه مردم و جامعه به اين قشر است؛ چون اكثر مردم با شنيدن نام شهيد و جانباز به ياد سهميه و امتياز براي اين قشر ميافتند اما وقتي به وضعيت اين خانوادهها نگاهي بيندازيد متوجه ميشويد كه قضيه چيز ديگري است.
* آقاي عباسي، شما اساسآً به امتياز دادن به ايثارگران و جانبازان قائل هستيد؟
* عباسي: به قول شهيد بهشتي «بهشت را به بها ميدهند نه به بهانه»؛ در جنگ، گروههاي مختلفي شركت كردند. گروهي نظامي بودند كه شركت در جنگ به نوعي براي آنها يك وظيفه بود و شخص نظامي قبلاً با آگاهي اين شغل را انتخاب كرده بود و نسبت به خطرات و مشكلات آن اشراف داشت و حتي ميدانست كه در صورت صدمه ديدن، چگونه ميتواند از خدمات درماني استفاده كند. اما بخش ديگري هم كه بيشترين سهم را داشتند، غير نظامي بودند و در قالب نيروهاي مردمي و بسيج به جبهه اعزام ميشدند. اين بخش از قشرهاي مختلف مردم اعم از دانشآموز، دانشجو، روحاني و ... تشكيل شده بود و با آن شرايط جنگ هر لحظه احتمال شهيد شدن و صدمه ديدن آنها وجود داشت.
به نظر من جانبازان و ايثارگران لايق اعطاي امتياز هستند؛ همانطور كه وقتي شخصي، يك طرح و نوآوري ارائه ميكند، از طرف جامعه و دولت مورد تشويق قرار ميگيرد، بنابراين جانبازان و ايثارگران كه جان خود را نثار كردهاند، بايد مورد حمايت و تشويق بيشتري قرار بگيرند.
* اما نكتهاي كه در اين زمينه وجود دارد، نحوه و نوع امتيازدهي به اين قشر است؛ شما به عنوان يك جانباز با اين شكل تشويق و خدماترساني مانند سهميه در كنكور و ... موافقيد؟
* عباسي: به نظر من بايد به جاي اعطاي سهميه در كنكور، فرزندان شهدا و جانبازان را تحت يك الگوي آموزشي ويژه قرار ميدادند به نحوي كه فرد براي ورود به دانشگاه مشكلي نداشته باشد؛ يعني از خدمات مناسب آموزشي برخوردار باشد مانند امكاناتي كه در مدارس غيرانتفاعي ارائه ميشود.
* آيا در دوران دفاع مقدس و در بحبوحه جنگ نيز سخني از امتيازات براي ايثارگران و جانبازان مطرح بود؟
*عباسي: در آن دوران هيچكس نميگفت مثلاً در صورت جانباز شدن، امتيازاتي به فرد داده شود و مردم اصلا از اين مسائل دور بودند و دنبال اين مسائل هم نبودند.
* وضعيت خدماترساني به ايثارگران و جانبازان در مقايسه با ساير كشورها چگونه است؟
* عباسي: متأسفانه، طرحي در دولت مطرح شده كه هر دستگاه موظف است جانبازان خود را بيمه كند، آن هم براي هر نفر 30 هزار تومان كه با اين بودجه اين ميزان سهم بيمه براي هم نفر براي شركتهاي بيمه، زيانده است. اما به طور مثال در دولت الجزاير، وزارتي به نام وزارت مجاهدين وجود دارد كه اين وزارت مربوط به افرادي است كه در انقلاب الجزاير عليه فرانسه شركت كردند و با وجود گذشت چندين دهه از اين انقلاب، دولت خود را مكلف به خدمت به اين قشر و خانوادههاي ميداند و اين فرهنگ هم در جامعه الجزاير ايجاد شده است.
متأسفانه موضوع خدماترساني به ايثارگران امروز به يك پديده غيرقابل هضم براي جامعه تبديل شده است؛ البته بسياري از مردم به صورت منصفانه ميپذيرند اما برخي مسائل در مورد جانبازان بيان ميشود كه اصلاً واقعيت ندارد. به طور مثال چشمهاي يكي از دوستان من، در روزهاي اول جنگ تركش خورد و نابينا شد و اين فرد تا الان بعد از 30 سال نه خانه و نه ماشين دارد. اما مردم فكر ميكنند كه تمام جانبازان و خانوادههايشان در رفاه و آسايش زندگي ميكنند و امتيازات فراواني در اختيار دارند.
* به نظر شما مشكل از نهادهاي متولي خدماترساني به ايثارگران است؟
*عباسي: ابتدا بايد در مورد يك انحراف صحبت كرد؛ انحراف، تفاوت ميان ايدهآل و واقعيت است، بنده حدود 10سال در انگليس زندگي كردم؛ در آن زمان به افرادي كه در جنگ بين انگليس و آرژانتين در دهه 80 به وجود آمد، يكسري خدمات درماني مناسب در تمام مراكز درماني انگليس ارائه ميشد و جالب اينجا است كه مجموعاً 100 انگليسي در اين جنگ زخمي شده بودند اما پس از گذشت چندين سال در تمام مراكز درماني انگليس، فرمها و بروشورهاي مخصوص اين افراد موجود بود تا در صورت مراجعه با مشكل مواجه نشوند. در اين زمينه، نوع نگاه و تفكر اهميت بسياري دارد اما حقيقت اين است كه از ابتدا در مورد تفسير و نهادينه كردن مقوله ايثار و شهادت خوب عمل نكرديم.
* منظورتان را بيشتر توضيح ميدهيد؟
*عباسي: در دوران دفاع مقدس حضرت امام (ره)، خانواده شهدا را چشم و چراغ ملت ناميدند؛ اين جمله بايد توسط سازمان و نهادها، تفسير و قانوني ميشد اما تنها بعضي نهادها خوب عمل كردند اما عدهاي بد و حتي، خيلي بد عمل كردند؛ مثلاً لايحه خدماترساني به امور ايثارگران، حدود 8 سال است كه در مجلس به تصويب نرسيده است.
* از چه زماني ترويج فرهنگ ايثار و شهادت كمرنگ شد؟
*عباسي: هر پديدهاي كه اتفاق ميافتد، در پس آن يك تئوري وجود دارد. بيتوجهي از همان ابتدا وجود داشت حتي در دوران جنگ اما پس از جنگ ديگر قابل توجيه نيست و بدتر هم شد. به طور مثال من براي عمل قلب به بيمارستان مراجعه كردم، در زمان عمل دكتر از همسرم پرسيد كه شوهر شما جانباز چند درصد است؛ وقتي همسرم دليل آن را پرسيد با پاسخ عجبي مواجه شد. دكتر گفته بود ميخواهيم بدانيم كه تا چه ميزان خدمات بدهيم! هرچه درصد بيشتر باشد خدمات بيشتري ميدهيم؛ البته من ميخواستم تمام هزينه را شخصي بپردازم. همچنين جانبازاني كه براي درمان به خارج از كشور اعزام ميشدند لازم بود پس از سه ماه، دوباره به كشور مربوطه بازگردند اما مسئولان وقت حتي به مترجم اجازه نميدادند اين عبارت "سه ماه ديگر بايد براي ادامه درمان به كشور مربوطه بازگردند " را براي جانباز ترجمه كند!
* اين نگرش چگونه به وجود آمد؟
* عباسي: نفاق؛ يعني يك فرد براي هر قشر و گروه خاص و در هر زمان و مكان خاص حرفهاي متفاوت و گاه متناقض بزند. در زمان جنگ برخي مسئولان به اهواز ميآمدند و به خانوادههايشان ميگفتند كه به جنگ آمدهايم اما افراد زيادي از مردم بودند كه به صورت داوطلبانه در جنگ شركت ميكردند و هيچ ادعايي نداشتند و بينام و نشان بودند. مثلاً زماني بخشهايي از كردستان اشغال شد و امام (ره) دستور آزادسازي آن را صادر كرد؛ مردم به صورت خودجوش براي آزادسازي كردستان به منطقه اعزام شدند به حدي كه ديگر براي اعزام به مناطق جنگي غرب دنبال پيدا كردن پارتي بودند؛ به اين دليل كه ميزان استقبال از تعداد مورد نياز بسيار بيشتر بود.
* باتوجه به شرايط موجود و مسائلي كه براي جانبازان به وجود آمده اين قشر چه انتظاراتي از مردم، مسئولان و جامعه دارد؟
* عباسي: من نخستين انتظارم اين است كه مسئولان از جانبازان سوءاستفاده نكنند، متأسفانه در طول سالهاي بعد از جنگ، از اسم خانواده شهدا و جانبازان سوءاستفاده شده است و مطالبي بيان شده كه ديد مردم نسبت به اين قشر را بد كرده است و مردم فقط ظاهر را ميبينند اما واقعيت و عملكردها را نميبينند.
* با توجه به مسائل پس از جنگ و وضعيت جامعه و مشكلاتي كه براي جانبازان به وجود آمد، آيا پيش آمده كه از حضورتان در جنگ پشيمان شويد؟
* عباسي: نه، اصلاً اينطور نيست. اگر بخواهم اين مسئله را توضيح دهم بايد مطالبي را بيان ميكنم. الان جانباز شيميايي در كشور داريم كه تركشهاي فراواني در بدنش وجود دارد و تمام شكم و كمر او براساس صدمات جنگ پاره پاره شده اما هر سال به مناسبت هفته دفاع مقدس تصوير اين جانباز كه در كنار مقام معظم رهبري در زمان حضور ايشان در مناطف جنگي است در تابلوها نمايان ميشود. اما اين فرد كه نابينا نيز هست، داراي دو برادر شهيد و دو برادر جانباز است و با اين وجود هنوز براي بستري شدن در بيمارستان با مشكل مواجه است.
اين جانباز شخصي است كه از دست مقام معظم رهبري مدال شجاعت گرفته اما كسي وضعيت او را جويا نميشود اما تصويرش در سراسر كشور وجود دارد؛ اين تضاد است و انتقاد ما بر اين عملكرد است؛ ما آرماني داشتيم كه به آن خيانت شد.
من وقتي كجيها را ميبينم، در بيان حقايق استوارتر ميشوم. در زمان دولت نهم، از بنده پستي را در دولت پيشنهاد دادند اما من خواستم به منطقه آزاد اروند بروم؛ خدا را شكر اين منطقه در حال بازسازي بود اما مسئولان نخواستند كه اين وضعيت ادامه يابد. پس از جنگ هم به همين صورت، ما دچار يك رخوت و سستي شديم و ابزار و وسايلي كه بايد در خدمت جانبازان باشد برعكس بر آنها مسلط شد. زندگي در انقلاب نياز به الگو دارد و ما اين الگو را گم كردهايم.
------------------------------------
* گفتوگو از: حسين يادروج