آري! جرم ما اين بود

کد خبر: ۱۲۸۲۷۲
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۹ - 04September 2011

 

مناجات نامه شهيد محمدصادق محمدي

خدايا تو بنگر كه كدامين نيكوكارتر است ببين كه فرزندان ابراهيم چگونه اسماعيل وار به قربانگاه آزمايشي مي شتابند و پيروزمندانه جان مي دهند. مي سوزند تا با كفر نسازند. مي روند تا ايمان نرود. مي ميرند تا چراغ توحيد نميرد. خدايا سرودشان (لااله الاالله) است فريادشان «نصرمن الله» و شورشان «انالله وانااليه راجعون». نامشان موحد. كتابشان قرآن. پيامشان ايمان. جرمشان قيام. راهشان اسلام. سلاحشان وحدت. درسشان جهاد. مقصدشان شهادت.
خدايا دلاوران قبيله نور در نبرد با ظلمت به پهن دشت روشنايي گام نهادند رفتند تا چون ستاره هايي در آسمان تيره بدرخشند.
خدايا به ابرها بگو بنوازند و به رودها بگو بخروشند. به چشمه ها بگو بجوشند. آري اشك بريزيد اي درياها، اي رودها، اي چشمه ها، اي دشت ها، اي بيشه ها، اي كوهپايه ها و اي قله ها.
از چشم سيلابها جاري كنيد، خونابه ها جاري كنيد.
خدايا به درختها بگو برگهايشان فرو ريزند و به عقابها بگو پرهايشان را به خون شهيدان رنگين كنند به كبوترها بگو تا پيام خونشان را به خطه هاي ستم كشيدگان برسانند.
خدايا بازهم به فرشتگانت بگو «امن اعلم مالاتعلمون» خدايا به فرشتگان فلسفه آفرينش انسان را در كربلاي خوزستان نشان بده و بگو نظري بر خلفايت بر روي زمين بيندازند و عشق و ايمان و جهد و تلاش و خون جوانان را ببينند.
اي با عظمت به محمد(ص) بگو كه پيروانش حماسه آفريدند.
به علي(ع) بگو كه شيعيانش چگونه قيام به پا كردند.
به حسين(ع) بگو كه خونش همچنان از رگها مي جوشد، بگو از آن خونها كه دردشت كربلا بر زمين ريخت سروها روئيد ظالمان سروها را سربريدند، اما بازهم سروها روئيدند. بگو كه قاتلان همچنان خونها را مي ريزند اما هر بار هم سروها مي رويند.
الها! چرا خونها را مي ريزند؟ جرممان چيست؟
مي دانيم كه جرمي بجز حب تو نداريم! قرنهاست كه غل و زنجير بر پايمان زدند، زندانها را مأوايمان ساختند، شكنجه گران را همراهمان كردند، پاهاي جوانانمان را شكستند تا نروند، زبانشان را بريدند تا نگويند، خونشان را ريختند تا نباشند.
اكنون تو گويي تنمان سرد شده است. چشممان در سوگشان در اشك شناور است. هنوز صداي آن جوانان رشيد در گوشمان طنين افكنده است كه چه نيكو آيه وحدت مي خوانند و چه زيبا آيه شهادت را با خون خود تفسير كردند.
پروردگارا درد سالهاي سال بر سرمان آوار شد و دراين جنگ و در مدخل سنگرها لحظات غمباري جوانانمان، عزيزانمان برايمان گذاشتند و خود بسوي آسمانها پر كشيدند. اينان حر، عمار و ابوذر بودند و در يك كلمه امامي برايمان بودند كه به نور پيوستند طلوع فجر را به قله گيتي هر لحظه نمايان ساختند اگرچه خود دراين راه سوختند.
الهي اين مجاهدان راستين، اين جوانان عزيز، اين مناديان ايمان، مظلومان هميشه تاريخ، مردانه به سياهي شب يورش بردند تا رويش دوباره انسان را به رهبري امامي دلير به تماشا نشاندند. اما جلادان پيكر پاكشان را با تيغ تباهي دريدند اينان خواستند تا خيزش انسان را بر قله تقوا جشن بگيرند. اما خونريزان پايشان را بريدند و دست شكسته مقاوم ايستادند، پروردگارا اينان كه جان بر كف نهادند مناديان توحيد بودند، اميدهاي انقلاب بودند.
اينان سياهي شب را به سرخي خون خود شكفتند، ما چگونه اينان را از ياد ببريم؟ اينان كه با مرگ خويش حيات را شعوري تازه بخشيدند و در اين ظلمت كده چونان نوري خوش درخشيدند تا مشعل انقلاب فروزانتر از هميشه راه مستضعفان را روشن نمايد.
خدايا با اين همه گرفتاريها مي سازيم و چون شمع ذوب مي شويم تا بعد از ما ايمان را سر نبرند اما بار خدايا تنها چيزي كه از تو مي خواهيم اين والامقامت، مرجعمان، فقيه مان، اماممان، محور وحدتمان، معلممان اين اسطوره مقاومت را تا ظهور حضرت مهدي(عج) نگاهدار. خدايا اين خواست ما نيست بلكه خواست تمامي شهيدان گلگون كفن ماست خدايا اين دعاي هميشگي رزمندگان را كه در هر صبح و شام در صلاه و پيكار ورد زبانشان است مستجاب كن.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگهدار
محمد صادق محمدي
82/01/36 مهران

نظر شما
پربیننده ها