حرکت در جاده خاکستري

کد خبر: ۱۲۸۲۸۹
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۷ - 06September 2011

 

 

جنگ 8 ساله عراق عليه ايران و بحث دفاع مقدس موضوعي است که طي سالهاي جنگ و پس از آن دستمايه خلق مدام آثاري شده که معناي ديگري به اين مفهوم (که در ذهنيت بين المللي منفور به نظر مي رسد) بخشيده است.

معنايي کاملا فرا تاريخي و در عين حال قدسي که حاصل نوع نگاه رزمندگان به مقوله دفاع از مام ميهن بوده است. گذشته از اين نمي توان منکر اين واقعيت بود که دفاع مقدس به عنوان يک واقعه بزرگ ملي در ذهنيت و حافظه تاريخي ايران و مردمش با مرداني که دفاع جانانه شان از خاک و مرز اين جغرافيا نقش بس کليدي بازي کرده اند ، در کتاب تاريخ باقي مانده است اما اينان چگونه روايت مي شوند؛
محمد جهان آرا ، مهدي باکري ، محمدابراهيم همت و ديگر دليرمردان دفاع مقدس چگونه معرفي شده اند؛ آيا معرفي ايشان هم شان با مقام آنهاست؛
پرسشهايي از اين دست معمولا و مشخصا طي اين سالها بسيار مورد بحث بوده اما هنوز کمبود در اين حوزه چهره تهديدآميز خود را از مقابل چشمان نويسندگان و پژوهشگران جنگ برنداشته است.
طوري که حتي در آخرين جشنواره خبرنگاران و نويسندگان مطبوعاتي دفاع مقدس اثر قابل تاملي در زمينه خاطره نگاري وجود نداشت ! آنچه در پي مي آيد ، بازخواني آسيب شناسانه خاطره نويسي جنگ از ديد صاحب نظران و نويسندگان اين حوزه تخصصي است.

خاطره نگاري با وجود جايگاه ويژه خود در ادبيات جهان ، در ادبيات ايران سابقه چنداني ندارد اما اين ژانر ادبي قديم چيست که در خلال جنگ عراق عليه ايران ، معنا، قوام و دوام يافت؛ خاطره چه مولفه هايي دارد؛ ادبيات است يا تاريخ؛ پرسش اصلي اين است که چه مولفه هايي خاطره را در مرز ميان ادبيات و تاريخ نگه مي دارد؛
رضا رئيسي نويسنده و روزنامه نگار معاصر بر اين باور است که خاطره نگاري يا گذشته نگاري که به عنوان نوستالوژي يا غم غربت بايد از آن ياد کرد ، به ميزان بهره اي که از نوع کار مي گيريم مي تواند رکن اصلي براي ادبيات ما باشد.
به گفته وي ، بيشتر فيلمنامه ها و کتابهاي اثرگذار و ماندگار محوريت خاطره و انتقال خاطره دارد به شرطي که نويسنده پرداخت درستي روي خاطره داشته باشد. البته به باور رئيسي در اين حوزه نوشتن مهم نيست بلکه حاصل و خروجي کار اهميت دارد.از سوي ديگر ، سعيد علاميان معتقد است که خاطره ضمن اين که صرفا ادبي يا صرفا تاريخي نيست ، مي تواند يک سند تاريخي باشد.
به گفته اين عضو کميسيون خاطره بنياد شهيد و امور ايثارگران خاطره موادي را ارائه مي کند که خميرمايه محصولات ديگر ادبي و هنري است و به همين جهت اهميت دارد. در نظر وي اصل واقعيت دفاع مقدس به اندازه کافي پرکشش است که دست خالقان آثار را باز مي گذارد که به تخيلات غيرواقعي و دور از واقعيت در مورد جنگ روي نياورند. کافي است يک پردازش مختصر بر روي خاطرات انجام داد تا يک اثر پرمخاطب و خواندني خلق شود. علاميان خاطره را از سويي هم مرز تاريخ و از سوي ديگر هم مرز ادبيات مي داند و در عين حال به آسيبي اشاره مي کند که معمولا مورد توجه قرار نگرفته است : افتادن خاطره در ورطه ادبيات و يا تاريخ . به گفته او ، از سويي موجب کاسته شدن از وجه استنادي اثر و از سوي ديگر در صورت پررنگ شدن وجه تاريخي خاطره با ضعف ادبي مواجه خواهد بود. حميد حسام اما برخلاف علاميان معتقد است که ژانر ترکيبي اين دو که بازنويسي خاطرات با متد و مولفه هاي داستاني است ، نه تنها آفتي براي ادبيات دفاع مقدس نيست بلکه قالب و سبک جديدي است که در اين دوران شکل گرفته و خلق شده و جايگاهش را در ميان نويسندگان نسل امروز پيدا کرده است .از سوي ديگر خاطره به دليل شاخصه استنادي و دارا بودن زمان و مکان مشخص و معين مي تواند يک مدرک تاريخي باشد. صرف نظر از اين که با چه قلم و چه طرز تفکري و توسط چه کساني مکتوب شده است . وقتي اين اسناد در کنار هم قرار مي گيرد و مجلداتي مثل فرهنگ جبهه تدوين مي شود ، قطعا مرجع و محل رجوع کساني قرار خواهد گرفت که هم در حال حاضر و هم در سالهاي آينده به آن استناد خواهند کرد. به گفته وي ، مدارک و مستندات جبهه و جنگ هيچ ظرفي زيباتر و شايسته تر از خاطره نويسي در دفاع مقدس ندارد. در آينده مي توان به آن اعتماد کرد و نسلهاي آينده به خوبي از آن بهره خواهند برد البته حسام از دريچه اي ديگر به بحث خاطره نگاري مي نگرد. او تلاش مي کند تا بحث خاطره نويسي را با نيم نگاهي تاريخي مورد واشکافي قرار دهد. به گفته حسام ، خاطره نگاري در ادبيات ايران سابقه چنداني ندارد و اگر از استثناها بگذريم خاطره نگاري به شکل معمول هم در ادبيات ما به عنوان يک ژانر حضور نداشته است. اين نويسنده معتقد است که نطفه اين ژانر در فضاي جبهه و جنگ بسته شده و در دوران دفاع مقدس متولد شده است.

زيبايي شناسي
خاطره چه چيزي باعث گرايش به مطالعه خاطره است؛ اين پرسش از جمله مغفول ترين مسائل خاطره نويسي است. در حالي که حميد حسام معتقد است ، خاطره نگاري به اندازه داستان و رمان شايد قلم شخص را براي شيوه و شگرد بهتر نوشتن به چالش نمي کشد ، رضا رئيسي ، نوع پرداخت جذاب در بازنويسي خاطره را از جمله مهمترين مسائل در جذب مخاطب مي داند و بر اين باور است که در عين جذابيت هاي کلامي گفتگو نبايد با افراد خاص و خالي از پيام براي عموم باشد بلکه بايد در خاطراتي نفوذ کرد که مشترکات انساني دارد و حس همذات پنداري خواننده را برانگيزد البته حسام با نگاه ديگري اين بحث را مورد بررسي قرار مي دهد. به باور وي قطعا وقتي خاطره نگاري مطرح مي شود ، اين 3 عنصر زمان ، مکان و استناد بايد پررنگ باشد ، ناظر بر اين است که خاطره نگاري هم خودش از مولفه هاي قابل بحث برخوردار است اما در مقايسه با داستان نويسي از شگردها و شيوه هاي کمتري بهره مي برد.

پوست انداختن
«ظرف چند سال اخير ، نشانه هاي آشکاري در دگرديسي ادبيات خاطره نويسي در ايران قابل مشاهده و پيگيري است. اگر بخواهيم سير خاطره نويسي و تغيير رويکردهاي آن را از سال 1359 (آغاز جنگ تحميلي) تا امروز پيگيري کنيم ، مي توان دست کم 3 دوره آشکار را نام برد». اين بخشي از حرفهاي قاسم ياحسيني است که دستي در خاطره نويسي دفاع مقدس دارد و تلاش مي کند تا با رويکردي آسيب شناسانه به اين موضوع بنگرد.او در اين مجال ، خاطره نويسي را به 3دوره کلي تقسيم بندي مي کند و براي هر دوره يک سير تطور و در عين حال مشخصه ها و مولفه هايي ذکر مي کند.به زعم اين نويسنده اولين دوره مطابق است با دوران 8ساله جنگ عراق عليه ايران . در اين دوره به گفته ياحسيني به دليل مسائل امنيتي ، تبليغاتي و فشارهاي دروني و بيروني ، محور اصلي ادبيات خاطره نويسي تاکيد بر حماسه آفريني هاي رزمندگان و در عين حال تحقير دشمن بود.به گفته خالق کتاب «خرمشهر ؛ پايتخت جنگ» (برنده جايزه کتاب سال 1383) با پايان جنگ و تا نيمه دوم دهه 70 اگرچه شکل و محتواي کار هنوز منبعث از روزنوشت ها و خطنگاري هايي در جهت تحقير دشمن و ذره بين افکندن بر رشادت هاي شهيدان و رزمندگان بود اما در برخي از گامها شاهد نزديکي خاطرات بيان شده بر واقعيت هاي جنگ به دور از بزرگنمايي هاي مرسوم هستيم . موج سوم خاطره نويسي به باور ياحسيني از اواخر دهه 70 آغاز شده که هنوز هم ادامه دارد و به گفته وي خوشبختانه روزبه روز به دوران بلوغ و تکامل خود نزديک و نزديک تر مي شود.

استناد به تاريخي ناگفته
آيا مي توان خاطره نويسي جنگ را نوعي روايت تاريخي دانست؛ اين پرسش زماني مطرح مي شود که اين مرز مورد بحث باشد: مرز بين تاريخ و ادبيات ! و از همه مهمتر به باور بسياري همين مرز موجد خلق ادبياتي غني و باز فهمي تاريخ در خلال بازخواني اين خاطرات است .به عقيده راضيه تجار ، جمع آوري خاطرات جنگ بستر اصلي و مواد خام کار خلاقه در نگارش تاريخ شفاهي جنگ است . او بر اين باور است ثبت تاريخ شفاهي جنگ و خاطرات از کليدي ترين کارهايي است که بايد انجام گيرد. بر خلاف نظر برخي که به کار خلاقه اهميت مي دهند ، کار جمع آوري خاطرات مهمتر است زيرا اين کار بستر اصلي و مواد خام کار خلاقه است که وقايع واقعي را به نمايش مي گذارد. محمود جوانبخت اما با نگاهي منتقدانه به اين موضوع مي نگرد.

نه سياه ، نه سپيد

اصلي ترين مشخصه موج سوم خاطره نويسي دفاع مقدس ، خاکستري بودن (واقعي تر بودن) خاطرات است و نويسندگان کمتر به رويکرد مشهور «سياه و سفيد» نظر داشته اند.
خاطره نويسي حماسه سوم خرداد با نگاههاي «سياه و سفيد» به اشغال و آزادسازي خرمشهر از جمله آسيبهاي اصلي اين دسته از خاطرات است ، به طوري که گاه خاطرات موجود چنان لحن حماسي و تبليغي به خود مي گيرند که متاسفانه به عنوان «منبع تاريخ» ارزش خود را از دست مي دهند و تا حد يک کارکرد احساساتي تاثيري نزول مي کنند.
اساسا خاطره نويسي در زيرمجموعه تاريخ نگاري قرار مي گيرد و «کتاب خاطرات» از جمله منابع اصلي يک مورخ در بازنويسي واقعه تاريخي است.
به گفته اين داستان نويس ، خاطره نويسي لحظه هاي سرنوشت ساز دفاع مقدس مستلزم دسترسي به منابعي است که نويسنده بتواند با استناد به آنها روايتي دقيق از زندگي فرماندهان برجسته اي چون همت ، باکري ، محمد جهان آرا و... ارائه کند.بحث اصلي وي ، ناظر بر کمبود منابع و تحقيقات ميداني است ، چراکه در نظر او، با وجود تحقيقاتي که در مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه و ارتش صورت مي گيرد، هنوز خاطره اشغال و آزادسازي خرمشهر به لحاظ تحقيقاتي غبارزدايي نشده و بخش عمده اي از خاطرات عمليات بيت المقدس يا دفاع از خرمشهر در کتابهاي مختلف پخش شده است .او با ذکر و نقل برخي اتفاقات تاريخي در اصل به شمه اي از ناگفته هاي دفاع مقدس اشاره مي کند که هنوز آن گونه که بايد و شايد به صورت دقيق و کامل در اختيار پژوهشگر قرار نگرفته و از اين حيث ، نمي توان انتظار داشت که خاطره نويسي درباره زندگي سرداران شهيد تاثيرگذار در دفاع مقدس آن گونه که بايد و شايد پيشرفت کند، چه رسد به اين که ما انتظار آثار ادبي تاثيرگذار داشته باشيم .اين نويسنده بر اين باور است که کار علمي ، منطقي ، دقيق و مستند هنوز در مورد اين برهه از تاريخ دفاع مقدس صورت نگرفته و کارهاي انجام شده نمي تواند يک شاهد براي کليت کار روي 8سال دفاع مقدس باشد.در نظر وي ، تا به لحاظ تحقيقات به غناي لازم نرسيم و به منابع تاريخي مستند دسترسي نداشته باشيم ، نمي توان کار بايسته و شايسته اي انجام داد در حالي که هنوز اسناد زنده اي چون همراهان و همرزمان شهيد جهان آرا نظير سيدعباس بحرالعلوم ، سيدصالح موسوي ، حاج محمد سميرمي ، حاج محمد نوراني و حاج عبدالله نوراني در قيد حيات هستند، اما متاسفانه محقق و پژوهشگري سراغ آنها نرفته است .جمع آوري اطلاعات از جمله مسائلي است که به هر حال در نظر اين نويسنده ، مغفول مانده و تا اين مهم به فرجام نرسد ، نمي توان شاهد ارتقاي ادبيات داستاني و خاطره نويسي دفاع مقدس بود.

خاطره هاي ناگفته
اما رحيم مخدومي نظر ديگري دارد. به باور وي ، نويسندگان اساسا به وقايع مهم دفاع مقدس آن گونه که بايد و شايد نپرداخته اند.او از نمونه هايي چون باشگاه افسران سنندج ، حماسه ناوچه پيکان و... اسم مي برد که مي توانند موضوع و دستمايه خوبي براي کار باشند اما وقتي حماسه شاخصي چون آزادسازي خرمشهر به شکل بايسته اي در قالبهاي خاطره يا داستان روايت نشده است ، نمي توان هيچ انتظاري از نويسندگان داشت . به باور مخدومي ، بخش عمده اي از وقايع تاثيرگذار تاريخ دفاع مقدس به دليل شاخص بودن کمتر مورد توجه خاطره نويسان يا حتي خاطره نگاران قرار گرفته است البته او منکر رشد خاطره نويسي نيست و از کتابهايي ياد مي کند که هر کدام به قدر وسع و تلاش خويش نگاهي بر اين حماسه انداخته اند اما اعتقاد دارد که اساسا کارهاي صورت گرفته در اين حوزه ، آن قدر زياد نيست که هم به لحاظ ادبي و هم به لحاظ تاريخي ، حق مطلب را ادا کرده باشد. مخدومي بر يک نکته تاکيد دارد نکته اي که از فرط بداهت مغفول مانده است . به گفته اين نويسنده ، اساسا فتحها و پيروزي هاي بزرگ هميشه ذهن شنونده را به سمت شاخصهايي چون فرماندهان و عاملان پيروزي ، تعداد نيروها ، وسعت جغرافيايي و... مي برد و متاسفانه زواياي ريز و پنهان اين گونه پيروزي ها مغفول واقع مي شوند. به باور مخدومي ، در اين دست خاطره نگاري ها مي بايست مخاطب را در ضمن پرداختن به آن معيارها به سمت و سويي هدايت کرد که رفتارهاي انساني فرماندهان و رشادت نيروها ، نمود عيني بيشتري پيدا کند.او شاخص بودن افراد را از مشکلات خاطره نگاري سوم خرداد معرفي مي کند و بر اين باور است که متاسفانه شاخص بودن فرماندهان اصلي نظير شهيد محمد جهان آرا يا شهيد حسن باقري باعث مي شود نويسنده دچار نوعي ابهام در فهم عملکرد فرمانده شود؛ ابهامي که به هر حال به ساختار روايت لطمه مي زند.وي معتقد است : مي بايست تاريخ جنگ را به طور کامل روايت کرد، چراکه زوم کردن روي فرماندهان باعث مغفول ماندن تلاشهاي ديگر رزمندگان تاثيرگذار (به لحاظ اخلاقي شخصيتي و استراتژيک) مي شود. مثال و نمونه عيني اين ادعاي مخدومي ، شهيد علي اصغر رنجبران از فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول اکرم (ص) است که حرکتها و برخورد انساني او با اسراي عراقي ، نقش تعيين کننده اي در سرنوشت سوم خرداد ايفا کرد.

سفارش ؛ آفت يا ضرورت؛
تقريبا اکثريت قريب به اتفاق نويسندگان ، شاعران و پژوهشگران جنگ بر اين باور خود ، مصرانه پافشاري مي کنند که سفارشي نويسي مهمترين و بنيان براندازترين آفت ادبيات دفاع مقدس و در گستره اي وسيعتر فرهنگ جبهه است . اين در حالي است که گاه مي بينيم بخش عمده همين نويسندگان مخالف سفارشي نويسي ، در ورطه اي افتاده و فروغلتيده اند که از آن هراس داشتند!
در مقابل اين رويکرد، نظرهاي مختلف و در عين حال متناقضي وجود دارد. از سويي ، کساني چون رضا رئيسي بر اين باور خود پافشاري مي کنند که سفارشي نويسي يا مناسبت نگاري از مشکلات انکارناپذير خاطره نويسي است . به اعتقاد اين نويسنده ، بايد در اين کار ، دلي برخورد کرد. نبايد دين و رسالت خود را بفروشيم و براحتي روي آن قيمت بگذاريم . او خاطره نويسي را نوعي خبرنگاري معرفي مي کند و معتقد است خبرنگار بايد از خود هزينه کند و با افرادي که قصد خاطره نوشتن از آنها را دارد ، زندگي کند. به اين ترتيب است که خاطره گو با عشق سخن مي گويد.محسن کاظمي که دستي در خاطره نويسي دفاع مقدس دارد و تقريبا بخش عمده اي از تلاش خود را معطوف به بازنويسي و تدوين خاطرات کساني چون احمد احمد ، جواد منصوري ، مرضيه حديدچي (و همين اواخر) عزت شاهي کرده ، رويکرد ايجابي به اين مقوله دارد. او بر اين باور است که خاطره نويسي دفاع مقدس با وجود پيشرفت هاي بسياري که طي سالهاي اخير به خود ديده ، مي بايست از حيطه کار نهادهاي دولتي بيرون بيايد و نهادهاي خصوصي نيز به کار در اين حوزه ترغيب و تشويق شوند.نهادهاي فرهنگي و دولتي با هدف زمينه سازي حرکتهايي که سامان بخش کارهاي جدي به شمار مي آيد ، طي چند سال اخير ، با استناد به مدارک و اسناد باقيمانده از جنگ حرکتهاي پژوهشي قابل توجهي را آغاز کردند ؛ حرکتهايي که به هر حال ، نيازمند بازخواني و استفاده براي خلق آثار ماندگار است . به گفته اين نويسنده ، سير خاطره نگاري دفاع مقدس هرچند به حد مطلوب و دلخواه نرسيده ، اما رو به تکامل و تعالي است .در نظر کاظمي ، زماني که نهادهاي غيردولتي به اين حرکت فرهنگي تاريخي اهتمام ورزند ، تعداد زيادي از نويسندگان که به نوعي با سفارش مخالفند ، با اين موسسات وارد مذاکره خواهند شد اما چون امروز سفارش نويسي از جمله آفات ادبيات دفاع مقدس معرفي مي شود و تقريبا همه نويسندگان (حتي نويسندگاني که به نوعي درگير اين موضوع هستند) با آن مخالفند ، کسي وارد اين حوزه نمي شود.حميد حسام نيز يادآور مي شود که کارهاي دستوري و ادبيات سفارشي قطعا مخاطبان محدود و معدودي دارد. اين را به عنوان يک اصل معرفي مي کند که گريزي از آن نيست اما در قصه دفاع مقدس ما حقايق محتوم و انکارناپذيري داريم که اگر اينها را به عنوان محکمات و مباني دفاع که مورد اتفاق نظر همه اقشار و اصناف و آحادي که جبهه را تجربه کرده اند، قرار دهيم ، مي بينيم خلاف آن را هر چند با استفاده از تمام شگردهاي نوشتاري و تکنيکي بهره بگيريم ، نمي توانيم انکار کنيم . راضيه تجار نيز معتقد است بايد کميته هاي مخصوص خاطره در شهرستان ها و سازمان هاي مربوط تشکيل شود تا اين خاطرات را از سينه ها بيرون کشيده و ضبط و مکتوب کنند تا اين که يک بانک اطلاعاتي در اين زمينه به دست آيد و ذخيره بسيار غني براي کارهاي خلاقه نويسندگان امروز و نسل بعد ايجاد شود.

سامان سهامي
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار