به طوري كه بعد از شهادت برادر زنش مسئوليت خانواده هاي آنان را بر عهده گرفت .
عوض وفایی:
بزرگواری این برادر عزیز ، زیاد و غیر قابل وصف می باشد چنانکه شب عملیات بدر که من با صدای انفجار گلوله توپ از خواب بیدار شدم و با شتاب به بیرون رفتم و.به اطراف نگاه کردم و در لحظه ای که آرامش بر قرار شد نجوای مناجات و راز و نیاز را از دور شنیدم به دنبال صدا رفتم تا کنار سنگرهای پل سازی رسیدم .شهید رحیمی را دیدم که در حال سجده ، گریه و دعا می کند .مناجات وی تمام شد به جلو رفتم .پرسید وفایی تو هستی ؟جواب دادم بله . پرسیدم چرا گرفته ای ؟جواب داد :بچه ها به خط مقدم رفته اند ولی فرمانده گردان دستور ماندن مرا در اینجا داده تا جواب گوی مراجعات باشم .از جدایی بچه هات ناراحت هستم .فردای آن روز بود که خبر دادند پلها بوسیله عراقیها منهدم شده است .