وقتي يك بار ديدم كه در حضور ما دراز كشيده ، سؤال كردم : چه شده ؟ مادرش جواب داد : « زخمي است . » در همان حال ، شبها كه بيدار مي شدم ، مي ديدم كه نماز شب مي خواند .