به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، در کتاب «حماسه سرباز» نوشته «احمد حیدری» چاپ انتشارات سوره سبز، به خاطراتی از سرباز جانباز ۹۵% شیمیایی «بیژن دنیامعلیزاده» پرداخته شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: جانباز ۹۵% شیمیایی «بیژشن دنیامعلیزاده» فرزند جانباز شهید اسرافیل ساکن بوشهر در رابطه با مجروحیت خودش میگوید: «من قایق ران بودم که یک قایق غنیمتی عراقی را در جزایر مجنون هدایت میکردم در مسیری که از جزیره شمالی به اسکله شهید بقائی میرفتم و پیکر ۴ شهید را حمل میکردم در حالی که روحانی اعزامی به جبهه بنام حاج آقای سلطانی در قایق کنار شهدا همراه من بود یک هواپیمای عراقی بالگرد... ایران را مورد اصابت قرار داد.
بالگرد به داخل آب سقوط کرد من با قایق توانستم خلبان را که سالم ولی موجی و کمک خلبان را که به شدت مجروح شده بود را به داخل قایق آورم و مسیر خود را ادامه دادم. هواپیمای عراقی مجددا به گونهای از بالای سرم رد شد که حرارت موتور آن را احساس کردم، هواپیما ما را بمباران کرد سپس بداخل آب شیرجه رفتم ولی صدای انفجار شنیده نشد.
وقتی سرم را از آب بیرون کردم بوی سیر و چمن تازع استشمام کردم فهمیدم بمب شیمیایی بوه است. فوراً ماسک زدم نگاه پر درخواست رواحانی با صدای لرزانی از من سؤال کرد چکار کنم. ماسک را به او دادم و گفتم بزن و بهطرف اسکله بهراه افتادم.
تا سال ۷۵علائم شیمیایی بسیار کم بود، راننده خودروی سنگین بودم. اما در تصادفی آثار خفته بیمارب بروز کرد و جانباز شیمیایی ۹۵% شدم.
اینک رفیقی دارم که همیشه و همهجا همراه من است، او خیلی با وفا و دوستداشتنی است. قدش حدود ۴۰ سانتیمتر است و وزنش حدود ۲ کیلوگرم است.
هرگز با من دعوا نمیکند، جرّ و بحث نمیکند، لجباز نیست و همیشه با او رفیق هستیم، این رفیق بامرام کپسول اکسیژن نازنین من است، پاتوق من در بیمازستان ساسان زیر چادر اکسیژن است.