زدم‌... زدم‌

کد خبر: ۱۹۳۵۲۹
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۸۵ - ۱۶:۳۰ - 08November 2006


وسط‌ عمليات‌ خيبر، احمدي‌ خودش‌ را آماده‌ كرد تا هليكوپتري‌ را كه‌ ازروبه‌رو مي‌آمد، بگيرد. هليكوپتر كه‌ به‌ خاكريز نزديك‌ شد، احمدي‌ موشك‌را روي‌ دوش‌ گرفت‌ و پس‌ از نشانه‌گيري‌ آن‌ را شليك‌ كرد. موشك‌ از كنارهليكوپتر رد شد. خوب‌ كه‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ هليكوپتر شروع‌ كرد به‌ شليك‌موشك‌. احمدي‌ كه‌ دود حاصل‌ از شليك‌ موشكها را ديد، به‌ خيال‌ اينكه‌موشك‌ خودش‌ به‌ هليكوپتر اصابت‌ كرده‌، كف‌ دستهايش‌ را به‌ هم‌ مي‌كوبيد وتوي‌ خاكريز بالا و پايين‌ مي‌پريد و با خوشحالي‌ مي‌گفت‌:
ـ زدم‌ زدم‌... زدم‌ زدم‌...
ولي‌ تا موشكهاي‌ هليكوپتر روي‌ خاكريز خورد و منفجر شد، احمدي‌ كه‌ديد بدجوري‌ خراب‌ كرده‌، براي‌ اينكه‌ ضايع‌ نشود و خودش‌ را كنترل‌ كند، باهمان‌ حال‌ شادي‌ و خنده‌ و در حالي‌ كه‌ دست‌ مي‌زد ادامه‌ داد:
ـ زدم‌ زدم‌... نزدم‌ نزدم‌... نزدم‌ نزدم‌...
  مصطفي‌ عبدالرضا

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار